چه کسانی شکاف اجتماعی را ایجاد کردند؟
روزنامه وطنامروز نوشت:
در حالی که ایده براندازی ایران از طریق اقدام نظامی و آشوب اجتماعی شکست خورده و پاسخ قاطع موشکی ایران در امواج بیستودوگانه «وعده صادق 3» به همراه همبستگی ملی ایرانیان، اسرائیل و آمریکا را ناچار کرد پس از تحمیل یک جنگ 12 روزه درخواست آتشبس بدهند، روز جمعه میرحسین موسوی طی بیانیهای خواهان «برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی» شد تا همان ایده شکستخورده براندازی و تجزیه از طریق اقدام نظامی این بار از تریبون سیاسی بازگو شود. اگرچه از موضوعیت افتادن کاراکتر سیاسی موسوی باعث شده این بیانیه حتی در بین اصلاحطلبان نیز سانسور شده و رسانههای آنها به آن نپردازند اما این اقدام از این جهت اهمیت دارد که تکمیلکننده رویکرد موسوی در مقدمهچینی جنگ تحمیلی علیه ملت ایران است و جهت ثبت در تاریخ کارآیی دارد. نقش موسوی در اعتراضات سال ۸۸ به عنوان عاملی که زمینهساز دخالتهای خارجی شد، همچنان نیز تداوم داشته و او بدون توجه به اینکه رویکردش در طمع آشوب و تجزیه ایران در دستگاه محاسباتی غرب موثر بوده، حالا خواسته یا ناخواسته به دهانی برای فریاد رویای کور اسرائیل از تریبون سیاسی تبدیل شده است.
اسرائیل و آمریکا، با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی و تضعیف توان نظامی ایران، جنگ تحمیلی 12 روزه را آغاز کردند. نتانیاهو پس از آنکه یک جنگ تحمیلی علیه ایران را کلید زد صریحا با درخواست برای آشوبهای اجتماعی و خیابانی نشان داد او و اپوزیسیون ابزارشدهاش به دنبال نابودی و تجزیه ایران از طریق تلفیقی از اقدامات نظامی و خیابانی هستند. این مدل در چند ماه اخیر در سوریه پیاده شده است؛ جایی که پس از سقوط بشار اسد و روی کار آمدن جولانی از طریق یک کودتای نظامی، رژیم صهیونیستی بلافاصله هدف قرار دادن زیرساختهای سوریه و همچنین اشغال بخشهایی از آن کشور را دستور کار قرار داد اما تنها عامل امیدواری به چنین مدلی در ایران روی کار آمدن جولانی نبوده است. مقصران اصلی تلقین این ذهنیت به نتانیاهو و ترامپ که میتوانند ضمن حمله نظامی امیدوار به آشوب اجتماعی باشند کسانی هستند که پیش از این غرب را به کارآیی مسیر خیابان، بیش از اندازه امیدوار کردهاند. با چنین توصیفی واضح است میرحسین موسوی با کاری که در 88 انجام داد یکی از مهمترین شخصیتهای انگیزهبخش برای تحمیل یک جنگ 12 روزه و کشتار 1000 نفر از ایرانیان بوده است، چرا که فتنه ۸۸ آغاز ایجاد شکاف اجتماعی در ایران و بدبین کردن مردم نسبت به نظام بود.
او حالا پس از آنکه راهبرد اسرائیل به شکست انجامیده در یک بیانیه همان چیزی را مطالبه کرده که پیش از این نتانیاهو از طریق نظامی نتوانسته به دست آورد. جالب اینکه او در بزنگاه آشوب اجتماعی سال ۱۴۰۱ نیز همان رفتار مشابه ۱۴۰۱ را انجام داد. البته مصادیق و نمودهایی مانند شعار «نه غزه، نه لبنان» که در واقع راهبرد کلیدی رژیم صهیونیست برای تضعیف قدرت بازدارندگی ایران و در نهایت حمله نظامی به ایران بوده نیز نشان میدهد دستکم در مبانی، فصل مشترکهایی میان افکار موسوی و همینطور طراحان نقشههای خطرناک علیه ایران وجود دارد. سال ۱۴۰۱ پس از شکست جنگ ترکیبی، موسوی با انتشار بیانیهای ۳ راهکار برای براندازی نظام ارائه کرد؛ اول برگزاری همهپرسی برای قانون اساسی جدید! دوم تشکیل مجلس موسسان و سوم همهپرسی درباره مصوبات مجلس. بیانیه اخیر موسوی در تیرماه ۱۴۰۴، تکرار همان ایدههای سال ۱۴۰۱ است اما این بار در شرایطی مطرح شده که ایران بهتازگی از یک جنگ نظامی با اسرائیل و آمریکا خارج شده و با همبستگی ملی و پاسخ نظامی قاطع، توانسته دشمنان را وادار به پذیرش آتشبس کند.
******
بازخوانی ماجرای ترور سران قوا و دیگر مقامات
روزنامه خراسان نوشت:
انتشار گزارش خبرگزاری فارس درباره حمله موشکی ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ به ساختمان محل برگزاری جلسه شورای عالی امنیت ملی، موجی از تحلیلها درباره ابعاد این ترور ناکام به راه انداخته است. آنگونه که منابع داخلی و برخی رسانههای بینالمللی گزارش دادهاند، این حمله که با شلیک چند موشک نقطهزن به محل تردد رؤسای سه قوه و احتمالا اعضای شورای عالی امنیت ملی همراه بود، نه یک عملیات ایذایی، بلکه تلاشی برای قطع همزمان رأس سیاسی کشور و ایجاد خلأ قدرت در بحبوحه جنگ با اسرائیل بوده است. در این نبرد طبق گفته فارس، رئیس جمهور آسیب جزئی فیزیکی دیده و احتمال بروز مشکل تنفسی برای اعضای این جلسه شدید بوده است.
الگوی حمله، شباهت تام با نقشه ترور سیدحسن نصرا... در سپتامبر ۲۰۲۴ دارد: هدفگیری ورودیها و خروجیهای یک نقطه ثابت، با محاسبه دقیق زمان نشست مسئولان. از منظر نظامی، این نوع عملیات در دکترین اسرائیل به عنوان قطع سرِ نظام شناخته میشود؛ تاکتیکی که برای فروپاشی ناگهانی ساختار تصمیمگیری در اوج بحران جنگ استفاده شد.اما این بار، آنچه فرضیه را به اثبات نزدیکتر میکند، نه صرفاً شیوه حمله، بلکه مجموعهای از اظهارات صریح رهبران اسرائیل و آمریکا طی ماههای اخیر است. نتانیاهو بارها در پیامهایی خطاب به ایرانیان از «نزدیکی آزادی» سخن گفته و ترامپ نیز پس از حملات مشترک تلآویو–واشنگتن به ایران در ۲ تیر، در شبکه اجتماعی خود نوشت: «اگر این رژیم نمیتواند ایران را دوباره عظیم کند، چرا نه تغییرش؟» مجموعه این قراین نشان میدهد که عملیات ۲۶ خرداد، بخشی از یک پازل از پیش اعلامشده برای تغییر ساختار قدرت در ایران بوده است؛ نه صرفاً یک ترور سیاسی.
این حمله، علاوه بر ابعاد امنیتی، چند درس راهبردی برای تهران بههمراه دارد: نخست، ضرورت تفکیک جغرافیای تصمیمگیران ارشد و جلوگیری از تمرکز قدرت در یک نقطه فیزیکی در زمانی که احتمال ترور داده می شود. دوم، ایجاد سامانههای فرماندهی پشتیبان برای مواقع اضطرار و قطع ارتباط با لایه های دومی که احتمال نفوذ داده می شود و سوم، بازنگری در چتر پدافند هوایی بهویژه در مناطقی که به عنوان مقر سری استفاده می شود. همچنین دقت حمله نشان میدهد حداقل یک منبع انسانی یا الکترونیکی فعال بوده است. پالایش امنیتی دورهای و کانونهای نفوذ خارجی الزامی است.در همین راستا، پیشنهاد داده می شود تا کمربندی از سامانههای دوشپرتاب در نوار غربی ایران، از سنندج تا خرمآباد، مستقر شود. این حلقه پدافندی، در صورت اتصال به سامانه هشدار سریع و بهرهگیری از نیروهای محلی آموزشدیده، میتواند زمان واکنش به حملات هوایی را به کمتر از یک دقیقه برساند. همانطور که در نبرد شرق اوکراین دیده شد، دشمن با تاکتیک «اشباع» میتواند انبار موشکهای کوتاهبرد را خالی کند؛ لذا ذخیرهسازی منطقهای و چرخش سلاح حیاتی است.
استفاده از سلاح های دوش پرتاب علاوه بر اینکه ریزپرنده ها و پهپادها را به طور جدی زیر ضرب می برد ، حداقل مانع از این می شود که جنگنده ها به راحتی روی اهداف خود شیرجه روند .هم چنین در پی حمله نافرجام به نشست سران قوا و با توجه به شواهدی مبنی بر امکان نفوذ اطلاعاتی، ضرورت راهاندازی گشتهای تخصصی ضدنفوذ با ماهیت ترکیبی امنیتی–اطلاعاتی بیش از پیش احساس میشود. این گشتها باید با همکاری نهادهای اطلاعاتی، نیروهای نظامی و دفاتر حراست دستگاههای اجرایی، در قالب تیمهای چندلایه فعال شوند و مأموریت اصلی آنان شناسایی و پالایش عوامل مشکوک به نفوذ اطلاعات انسانی یا نشت از مسیر شنود سیگنالی باشد. طراحی این گشتها باید با حفظ دقیق چارچوبهای حقوقی و امنیتی، بهگونهای انجام شود که همزمان با صیانت از سرمایه انسانی نظام، مانع از شکلگیری حفرههای اطلاعاتی در حلقههای حساس سیاسی و نظامی شود. در فضای جنگ شناختی و حملات ترکیبی امروز، بازدارندگی صرفاً به موشک و رادار نیست؛ «پدافند انسانی» نیز باید به همان میزان هوشمند و فعال عمل کند.
******
خاتمی و روحانی را برای مذاکره بفرستیم؟!
روزنامه کیهان نوشت:
روزنامه سازندگی ارگان سازمانی حزب کارگزاران سازندگی در شماره روز شنبه خود گفتوگویی را از سیدحسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی و رئیس شورای سیاستگذاری این روزنامه با عنوان «راه نجات ایران» منتشر کرده است که با وجود شعار این روزهای اصلاحطلبان مبنی بر وفاق و پرهیز از دو قطبیگری، موضوعاتی در این مصاحبه مطرح شده که تضعیفکننده نهادهای کشور و طرح مباحث حاشیهساز بوده است.
مصاحبه مرعشی چند محور مهم داشت. او نیز همچون دیگر اصلاحطلبان که این روزها به رسانه ملی دعوت میشوند و سخن از حضور برخی رهبران اصلاحات در بدنه تصمیمساز و تصمیمگیر نظام دارند، تلاش کرده در این مصاحبه همچون دیگر رفقای خود فضا را برای برخی اصلاحطلبان که عملکرد گذشته آنها شرایط حاضر را برای کشور ایجاد کرده است، فراهم نماید. هرچند در این مصاحبه، مرعشی تأکید کرده که «خمیرمایه نجات ایران در وضعیت جدید، باید این باشد که همه سیاسیون، ملیون، مدافعان نظام، همه پشتسر رهبری قرار بگیرند.» اما در همین حال میافزاید: «از آنسو، انتظار این است که رهبری نیز براساس خرد جمعی ملی از همه ابزارهایشان استفاده کنند. ما باید یک بسیج دیپلماسی راه بیندازیم. مأموریتدادن به رؤسای جمهور سابق، نشانه عقلانیت است، نه ضعف. رؤسای جمهور گذشته در کنار رئیسجمهور فعلی، رؤسای مجالس گذشته در کنار رئیسمجلس فعلی و وزرای خارجه پیشین در کنار وزیر خارجه کنونی باید به عنوان مشاوران درجه یک، مأموریت بگیرند. چه اشکالی دارد که به آقای خاتمی مأموریت داده شود تا به فرانسه برود؟ یا به آقای روحانی مأموریت داده شود به عربستان یا سازمان ملل سفر کند؟»
اینکه نظام در شرایط حاضر بیش از هر زمان دیگر نیاز به همفکری و بهرهگیری از همه ظرفیتهای خود دارد، سخن درستی است اما سؤال اینجاست آنچه امروز بر سر این ملت آمده، محصول کدام رفتارها است؟ مگر در دوران خاتمی در حمله آمریکا به افغانستان، دولت او بحث گفتوگوی تمدنها را مطرح نکرد و بیشترین مماشات را ما با آمریکا نداشتیم پس چرا«بوش» رئیسجمهور وقت آمریکا ایران را «محور شرارت» معرفی کرد! یا آقای روحانی در شرایط جدید، از کدام ظرفیت خود باید استفاده کند که در 8 سال دولت خود برای حقانیت جمهوری اسلامی استفاده نکرده است که دادن مأموریت تازه میتواند شقالقمر کند! هرچند آقای مرعشی در این مصاحبه به نکات خوبی هم اشاره و تأکید کرده است، اما به نظر میرسد وقتی روزنامه سازندگی از دو صفحه مصاحبه، چند جمله را به عنوان سوتیتر انتخاب میکند، میخواهد به خواننده القاء کند همه آنچه که در این مصاحبه قابل توجه است، در همین چند جمله خلاصه میشود!
******
فغان از بیوطنی
خبرگزاری تسنیم نوشت:
فینال جام جهانی باشگاهها در شرایطی یکشنبه شب در کشور آمریکا برگزار شد که علیرضا فغانی که چند سالی است به استرالیا مهاجرت کرده قضاوت این مسابقه را برعهده داشت. فغانی داوری در سطح بالا و باکیفیت است و حرفی در تواناییهای فنی او وجود ندارد. آنچه اما در مورد این داور محل بحث است مربوط به قضاوت در 90 دقیقه و مستطیل سبز نمیشود.
انتخاب فغانی به عنوان داور دیدار نهایی این تورنمنت در خاک آمریکا حتی اگر بر اساس شایستگیهایش باشد را نمیتوان اتفاقی ساده دانست به خصوص اینکه اعلام شده بود ترامپ نیز در ورزشگاه و مراسم اهدای جوایز حضور خواهد داشت. پس اگر بخواهیم نگاهی واقعبینانه به این موضوع داشته باشیم، باید بگوییم که انتخاب فغانی - با وجود شایستگیهای فنیاش- تصادفی نبوده است. اینکه دونالد ترامپ در اوج دشمنی با ایران در ورزشگاه به یک ایرانی مدال بدهد پیامهای خاص خودش را دارد. نوع تعاملات اینفانتینو رئیس فیفا و رئیس جمهور آمریکا نیز در این مدت بر کسی پوشیده نبوده است.
طبق پروتکل و قوانین، فغانی باید در مراسم پایان بازی حضور پیدا میکرد و مدالش را میگرفت. پس در این زمینه نمیتوان خردهای گرفت اما در عین حال اتفاقاتی رخ داد که قابل تأمل است. در میان تیم داوری بازی شب گذشته تنها علیرضا فغانی ژست پیروزی را به همراه ترامپ و اینفانتینو گرفت در حالی که میتوانست با برخوردی سرد حداقل با کسی که دستش به خون هزاران ایرانی آلوده است، همراهی نکند یا حداقل مانند سایر اعضای تیم داوری واکنشی نشان ندهد.
فغانی البته بعد از مسابقه در صفحه شخصیاش نیز تصاویری از خودش و ترامپ را منتشر کرد. حتی اگر قبول کنیم که او طبق پروتکلها باید در مراسم پایانی همین رفتار را میکرد اما اتفاقات فضای مجازی را نمیتوانیم به راحتی هضم کنیم. چه لزومی دارد این داور با شرایطی که ترامپ برای ایران رقم زده چنین تصاویری را منتشر کند؟
اگر اتفاقات پایان مسابقه در اختیار فغانی نبود - که البته او میتوانست رفتاری متفاوتتر از خودش نشان دهد- واکنشهای دیگر که خودخواسته و با اراده خودش صورت گرفته است. حداقل برای همدردی با مردم ایران و شهدای جنگ تحمیلی هم که شده میتوانست تصاویر ترامپ را منتشر نکند و حتی اگر متن و پیام همدری با مردم کشورش منتشر نمیکند، نمک روی زخم آنها نپاشد. در شرایطی که بسیاری از ایرانیان خارج از کشور به روشهای مختلف با مردم کشورمان همدری میکنند علیرضا فغانی که با توجه به موقعیت جهانیاش میتواند پیام مردم ایران را به دنیا برساند، از این کار خودداری کرده است و در این باره تنها میتوان گفت: «فغان از بیوطنی.»
******
مکانیسم ماشه، تله ۱۰ ساله برجام برای ایران
خبرگزاری فارس نوشت:
10 سال پیش در چنین روزهایی، حسن روحانی پشت تریبون حاضر شد و گفت: «امروز به ملت شریف ایران اعلام میکنم که طبق این توافق، در روز اجرای توافق، تمامی تحریمها، حتی تحریمهای تسلیحاتی، موشکی و اشاعهای هم لغو خواهد شد. تمام تحریمهای مالی، تمام تحریمهای بانکی و تمام تحریمهای اقتصادی، به طور کامل لغو خواهند شد و نه تعلیق.» آن روز حسن روحانی در صحبتهای خود، از بخش مهم برجام یعنی «مکانیسم ماشه» رونمایی نکرد.
مکانیسم ماشه (اسنپ بک) به طور خلاصه از این قرار است: اگر یکی از طرفهای برجام احساس کند که ایران به تعهداتش پایبند نیست، میتواند تحریمهای بینالمللی را بدون تایید اعضای شورای امنیت، بازگرداند.روند فعالسازی مکانیسم، از این قرار است که یکی از اعضا، شکایت خود را به کمیسیون مشترک ارائه دهد. این شکایت در کمیسیون بررسی میشود و اگر طرف شاکی به نتیجه نرسد، موضوع به شورای امنیت ارجاع میگردد. قسمت عجیب ماجرا این است که در شورای امنیت، «ادامه برجام» نیاز به قطعنامه دارد، نه محکومیت ایران. نکته کلیدی این است که اگر قطعنامه صادر نشود یا حتی یکی از اعضای دائم شورای امنیت این قطعنامه را وتو کند، تحریمهای سازمان ملل به طور خودکار و بدون نیاز به رأیگیری جدید، اعمال میشوند.به عبارتی دیگر، این روند بهگونهای نیست که مثلاً چین یا روسیه بتوانند با استفاده از حق وتو، جلوی عملیاتیشدن آن را بگیرند؛ بلکه بهگونهای است که کشورهای غربی، حتی یکی از آنها، میتواند تحریمها را فعال کند. به همین دلایل نام «مکانیسم ماشه» را بر آن گذاشتهاند.
برجام توسط ظریف و تیم روحانی بهگونهای امضا شد که اگر طرفهای دیگر تعهدات خود را انجام ندهند، ایران اقدام عملی خاصی نمیتواند انجام دهد. مثل خروج آمریکا از برجام و عدم لغو تحریمها از سوی اروپا که بهراحتی صورت گرفت و ایران نتوانست اقدام عملی که تحریمها را بردارد، انجام دهد.اما اگر یکی از کشورهای غربی «ادعا کند» ایران به تعهدات عملنکرده، میتواند ما را به چالش بکشد. تجربه گزارش دروغ آژانس بینالمللی انرژی اتمی که بهانهای برای حمله به ایران بود، نشان میدهد که نهادهای بینالمللی حتی اگر ایران تمامی تعهدات خود را انجام دهد، بهراحتی میتوانند خلاف قوانین عمل کرده و مدعی شوند که ایران تعهدات خود را انجام نداده است. با وجود انجام تمامی تعهدات، کشورهای غربی ایران را به نقض برجام متهم میکنند.
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه دولت روحانی در سال 98 مدعی بود: «مکانیسم ماشه قابل عملیاتیشدن نیست. برجام یک سازوکاری دارد که مانع از نقض آن شود. برجام نقض شده و ایران آن را عملیاتی کرده. من 5 نامه به خانم موگرینی نوشتم.» این در حالی است که این مکانیسم قابل اجراست. یکی از اهداف کلی برجام و قطعنامه 2231 و سایر سازوکارها، این بود که سایه تهدید نظامی از ایران دور شود. اکنون که جنگ آغاز شده، دیگر معنا ندارد که ایران در این سازوکارها حضور داشته باشد.هدف دیگر، لغو تحریمها بود که با وجود برجام، تحریمهای اقتصادی چند برابر شد.
******
انتقاد رسانه اصلاحطلب از بازدیدهای سرزده پزشکیان
سایت عصر ایران نوشت:
دولت بارها از دیدارهای سرزده مسعود پزشکیان رئیس جمهوری از وزارتخانه ها و سازمان های مختلف خبر داده است. آخرین آن هم دیدار "سرزده " پزشکیان از وزارت نفت است که روز یکشنبه انجام شد. اما چند سوال و نکته:
1- چرا پزشکیان به صورت سرزده به وزارت نفت رفت و با وزیر و معاونان آن دیدار کرد؟ سرزده یعنی بدون اطلاع و اعلام قبلی. یعنی درباره برنامه حضور پزشکیان در وزارت نفت، از قبل به وزیر و معاونانش اطلاع داده نشده بود؟ یعنی آنها از قبل نمی دانستند صبح یکشنبه، وزارت نفت میزبان پزشکیان است و در جلسه ای با حضور او شرکت خواهند کرد؟ یعنی آنها از قبل هیچ گزارشی برای ارائه به رئیس جمهوری آماده نکرده بودند؟ یعنی وزیر و معاونانش در حالی که مشغول کارهای روتین خود بودند ناگهان متوجه شدند پزشکیان در وزارت نفت است؟ اگر بله که از دو حالت خارج نیست یا اتفاق غیرعادی رخ داده یا نشانه بی نظمی است. اگر نه، یعنی ناراست گویی انجام شده؟
بازدید پزشکیان از وزارت نفت به صورت سرزده، خبر مثبتی نیست بلکه یک معنی واضح دارد: شرایط و اتفاق غیرعادی و فوق العاده رخ داده و به همین دلیل پزشکیان مجبور شده سرزده و بدون اعلام قبلی و فوری به وزارت نفت برود. آیا اتفاق مهم و فوق العاده ای رخ داده یا ممکن است در آینده رخ دهد؟ در این صورت، آیا بهتر نبود وزیر و معاونان برای دیدار پزشکیان به ریاست جمهوری می رفتند؟ اگر موضوع غیرعادی است در این صورت اگر پزشکیان بدون اعلام قبلی به وزارت نفت می رفت و وزیر و معاونان نبودند چه؟ یعنی بی نتیجه برمی گشت به دفترش در ریاست جمهوری؟ اگر نه و این گونه نبوده و از قبل، به وزیر و معاونان درباره برنامه امروز حضور پزشکیان در وزارت نفت اطلاع داده شده بود پس این همه تاکید و اصرار بر دیدار سرزده چیست؟ آیا این ناراست گویی نیست؟ آیا به دلیل تبلیغات غیرواقعی است؟ دفتر ریاست جمهوری در این باره باید شفاف سازی کند و توضیح دهد.
2- نوع اطلاع رسانی دفتر ریاست جمهوری به گونه ای است که انگار دیدار سرزده، ویژگی مثبت است. در حالی که جز در جایی که احتمال ساخت وپاخت یا ایجاد فضای غیرطبیعی است (مثل بازدید سرزده از فرودگاه برای مشاهده شرایط واقعی و غیرمصنوعی فعالیت ها و ارائه خدمات) یا به هنگام بروز اتفاق و شرایط غیرعادی و فوق العاده (مثل زلزله یا آتش سوزی)، بازدید سرزده، ارزش نیست بلکه نشانه بی نظمی است یا تبلیغات دروغین. بازدید رئیس جمهوری از یک وزارتخانه در شرایط عادی، باید با اطلاع قبلی انجام شود چرا که اولا میزبان باید برای ارائه گزارش و برگزاری جلسه خود را آماده کند و ثانیا جز این باشد، دیدار بی نتیجه است.
3- چرا همه دیدارهای پزشکیان از همه وزارتخانه ها از زمان آغاز ریاست جمهوری اش در تابستان سال گذشته (1403) تاکنون، همگی و بدون استثنا سرزده بوده اند؟ تعجب برانگیز نیست؟ یعنی از قبل اطلاع داده نشده بود؟
******
مشکل برجام و مکانیسم ماشه را روحانی برای کشور ایجاد کرد/ ضرورت بازنگری در دکترین هستهای
فواد ایزدی، تحلیلگر مسائل سیاسی و استاد دانشگاه گفت و گویی را با روزنامه فرهیختگان درباره افزایش تهدیدات مبنی بر کلیدزدن مکانیسم ماشه انجام داده که بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
* این خلاف عدالت فاحش است که یک توافقی دوطرف داشته باشد، یک طرف اجرا کند، طرف دیگر اجرا نکند، بعد آن طرفی که اجرا نکرده است، دست برتر را داشته باشد و مدعی طرفی باشد که توافق را اجرا کرده است. اینکه متوجه شدیم برجام چیز دندانگیری نیست، نباید این توافق را میپذیرفتیم، زمانی که طرف مقابل اصرار کرد که مکانیسم ماشه باشد، اصلاً نباید میپذیرفتیم چنین چیزی باشد، این مشکلی است که آقای روحانی برای کشور ایجاد کرد. چون ایشان مدعی هستند، قاعدتاً الان باید برای عملکرد ضعیف خود، پاسخگو باشند.
* نکته دوم این است که وزیر خارجه و مقامات کشور بهگونهای صحبت میکنند که انگار، برجامی هست و ازاینجهت بهنوعی میخواهند بهطرف مقابل اجازه دهند که از یک ماده برجام، استفاده کند، برجام 1+5 بود و یک اصلی بر آن حاکم بود و آن هم این بود که ایران، محدودیتهایی را در حوزه هستهای بپذیرد و طرف مقابل، تحریمها را تعلیق کند.
* اصولاً برجامی نیست که بخواهد مکانیسم ماشهاش فعال شود، این حرفی است که ما- که استاد دانشگاه هستیم- نباید بگوییم، این را باید وزیر خارجه و رئیسجمهور بگویند. دوستان بهگونهای صحبت میکنند که انگار برجام وجود دارد و طرف مقابل هم حق دارد از مکانیسم ماشه استفاده کند. این هم در لیست خطاهای دولت در حوزه سیاست خارجی وجود دارد.
* قاعدتاً اگر اروپاییها، مکانیسم ماشه را فعال کنند، ایران باید از انپیتی خارج شود. اینکه گفته شود ما بازرسیها را تعلیق میکنیم، دیگر فایده ندارد. با توجه به وضعیتی که داریم باید در رابطهبا دکترین کشور بازبینی اتفاق بیفتد، چون کشور در حال جنگ بوده است؛ زیرساختهایی آسیب دیدند، سردارانی شهید شدند. نکته این است که ما در حوزه سلاحهای متعارف نمیتوانیم با آمریکا و اسرائیل رقابت کنیم. اینها کشورهای قوی هستند.
* تنها راهی که ایران میتواند برای خود بازدارندگی ایجاد کند، کشور را حفظ کند، امنیت را به کشور برگرداند، این است که در دکترین هستهای بازبینی ایجاد کنیم، این حرفی است که الان میزنیم، قبل از 23 خرداد نمیگفتیم، چون الان متوجه شدیم با دو کشور هستهای مواجه شدیم که نسلکش هستند، اینجا هم جمعیت نگاهش به دولت برای حفظ امنیت است و هیچ راهی برای تأمین امنیت ایران وجود ندارد، غیر از آنکه در حوزه دکترین هستهای کشور بازبینی ایجاد شود، چون با سلاحهای متعارف نمیتوانیم، بازدارندگی ایجاد کنیم.
******
کلونیای برای تئوریزه سازی ترور
روزنامه جوان نوشت:
رسانه ضدایرانی اینترنشنال سالهاست به طور صریح تریبون رژیمصهیونیستی و امریکا شده و عملاً بخش عملیات روانی علیه کشور را به دست گرفته است. این به اصطلاح رسانه با انتشار شایعات، هک کردن اذهان مردم و مهندسی ادراک عمومی تلاش میکند جایی را برای پیشبرد اهداف امریکا و رژیمصهیونیستی در جامعه پیدا کند. در واقع، اینترنشنال نه یک تلویزیون و رسانه که مرکز تولید و تئوریزه کردن خشونت است، اینترنشنال رسماً تروریسم را ترویج میکند.
اینترنشنال در جریان تجاوز نظامی اسرائیل به ایران، با رویکردی کاملاً ضدایرانی به تحریف واقعیتها پرداخت. این شبکه با انتشار اطلاعات به ظاهر محرمانه از منابع موساد و بزرگنمایی مشکلات داخلی، تلاش سیستماتیکی برای القای نقش ایران به عنوان آغازگر درگیری و توجیه اقدامات جنایتکارانه رژیمصهیونیستی انجام داد. هماهنگی زمانی پخش مصاحبه با نتانیاهو در اوج خبر شهادت کودکان بیگناه، آخرین حلقه از این زنجیره تبلیغاتی بود که آشکارا در خدمت پروپاگاندا و جنگ روانی دشمن قرار داشت.
این رسانه تروریستی، آتش بیار معرکه رسانهای رژیمصهیونیستی در جنگ اخیر، با یک جهش فزاینده ماهیت تروریستی خود را بیش از پیش برملا ساخت، چنانکه با اعتراض بسیاری از مخاطبانش مواجه شد، حتی مهدی خلجی، کارشناس سابق این شبکه با اعتراض به عملکرد این رسانه گفت: «شبکه اینترنشنال اگر به انگلیسی پخش میشد امکان نداشت به آن اجازه فعالیت بدهند. این شبکه نفرتپراکن و خشونتپراکن است. من حاضرم با وکلای انگلیس همکاری کنم تا از آن به آفکام شکایت کنیم. این شبکه طبق مقررات انگلیس میتواند محاکمه و حتی بسته شود.»
پیش از این، جعل اخبار، اعطای تریبون به گروهکهای تروریستی، تحریف واقعیتها و آموزش غیرمستقیم به معاندان از اقداماتی بود که تلاش میکرد با عضوگیری غیررسمی و همراه کردن بخشی از جامعه، یک ارتش پنهان برای مقابله با کشور ایجاد کند. بر همین اساس، این رسانه با اتکا بر اینکه گمان میکرد در جامعه ایرانی جایی پیدا کرده است، تلاش کرد بعد از حملات رژیمصهیونیستی، جنگ علیه کشور را توجیه و اینگونه تبلیغ کند که رژیمصهیونیستی، مدافع مردم است و اهداف موشکهایش را فقط نظامیان و مسئولان تشکیل میدهد.
اما شهادت صدها انسان بیگناه ثابت کرد فروختن وهم و خیال به مردم ایران، نمیتواند کار آنها را به جایی برساند و تصور و تلقی آنها از جامعه ایران تا چه اندازه اشتباه است، زیرا مردم از ماهیت پلید اینترنشنال و همقطارانش که کیان و آرامش کشور را نشانه گرفتهاند، آگاه شدند و آن را از منوی رسانهای خود حذف کردند، اما در ورطه جنگ روانی علیه کشور، تنها اینترنشنال نیست و بسیاری از رسانههای فارسیزبان خارجی و حتی برخی دنبالههای داخلی اهداف آن را به طرق مختلف دنبال میکنند. در حقیقت، تفاوت در شیوه و عملکرد رسانهها نباید به تمایز قرار دادن اهداف در آنها منجر شود. همه آنها اکنون پروژه براندازی و جنگ نرمافزاری علیه کشور را در دست دارند و از جنبههای مختلف آن را پیادهسازی میکنند.



