امروز کشور در شرایط جنگ نظامی و اقتصادی تمام عیار دشمن قرار دارد و فرض گذرا و موقتی بودن این دشمنی و عداوت با آنچه شواهد و قرائن مختلف نشان میدهد، فرضی کاملا غیرمحتمل و زیانبار است.
زیان اساسی این فرض، مانع شدن از اتخاذ تصمیمات راهبردی و حیاتی برای آینده ایران عزیز است. متاسفانه برخی از افراد و جریان ها با تقلیل اختلاف ایران و امریکا به موضوع هسته ای و همچنین تفاوت قائل شدن بین آمریکا و رژیم صهیونیستی سعی در انحراف تصمیم گیران کشور از شناخت واقعی صحنه دارند. جنگ 12 روزه نشان داد، دشمنان، همزمان با مذاکره با ما، مشغول طراحی جنگ ترکیبی بوده و ویرانی و حکمرانیناپذیرکردن ایران را هدف گرفته و تمام توان دفاعی کشور از جمله زیرساختهای موشکی، پهپادی و پدافندی و از همه مهمتر سرمایه انسانی و دانشی کشور را مورد تهاجم قرار داده و این حملات صرفاً به برنامه هستهای ایران محدود نشد.
اما برخی از توصیه کنندگان همچنان مسیر درست را سازش در سیاست خارجی با کسانی می دانند که نه به هیچ عهد و پیمانی وفادارند و نه حاضرند شکوفایی فناورانه شما را بپذیرند و کمترین خواسته آنها تسلیم محض و انقیاد به پای آنهاست. باید اذعان کرد که صرف مذاکره با امریکا و اروپا (که طراح جنایت های رژیم صهیونی یا حامی آن هستند) بدون تعیین تکلیف راهبرد توسعه کشور، حافظ منافع ملی ایران نیست. دستور کار مذاکرات با دشمن را باید عزتمندانه و از موضع مصلحت آینده ایران تعیین کرد.
باور کنیم آمریکا خود دامن زننده اصلی تعارضات و چالشهای منطقه ای است و تا منطقه به سمت آرامش می رود بحران جدیدی را متولد می نماید. نیاز قطعی امروز آمریکا بی ثبات سازی پیرامون قدرتهای نوظهور و رقیب است تا به صورتی واقعی چشم انداز و افق سرمایهگذاری در آمریکای امن بدور از وقایع بی ثبات ساز را نسبت به رقبا روشن تر نماید. رژیم صهیونی در خاورمیانه، اوکراین در شرق اروپا، تایوان در شرق آسیا مهمترین کانونهای ناامن سازی پیرامون قدرتهای نوظهور هستند.هدفگذاری دشمن در دور جدید بیشتر از آنکه در پی رسیدن به یک معامله باشد (که بتوان در میز منهدم شده مذاکره با آن داد و ستد کرد)، تضعیف تا مرز تغییر رژیم یا قلب ماهیت آن یا تسهیل این دو را دنبال میکند.
رصد انجام شده در مورد برآورد سایر مراکز سیاستگذاری و تحلیلی بینالمللی نیز عمدتاً بر همین جنبه و حتی فراتر (ازجمله تجزیه سرزمینی) تأکید میکند. لذا مدیریت کشور در این شرایط نیازمند اتخاذ تصمیمات درست، آینده نگر، دقیق و کارشناسی است و هرگونه فرصت سوزی و تعلل در این امر، تبعات سنگینی برای کشور خواهد داشت. ایران، امروز دقیقا برسر یک دوراهی سرنوشتساز از نظر حکمرانی قرار گرفته است: یک راه، مبتنی بر خوش خیالی و امید به دشمن خونخوار که کمر به نابودی تمامیت ارضی ایران بسته و راه دوم، براساس تشخیص درست مصلحت عمومی آیندهنگرانه. سرنوشت کشور ما را، نه نقض آتشبسها یا پایبندی به آن، بلکه نوع نگاه خودمان، تعیین خواهد کرد. انتخاب سیاست خارجی اول سبب میشود حمله به ایران، ناامن کردن ایران، معلق کردن ایران بین جنگ و صلح هیچ هزینه ای نداشته باشد.
استمرار مشکلات اقتصادی به سبب عدم تعیین تکلیف راهبردی مسیر آینده کشور، هم به معیشت عمومی فشار آورده و هم اقتصاد ایران را آسیبپذیرتر کرده است بطوری که تضمین امنیت داخلی و حفظ قدرت منطقهای جمهوری اسلامی در گرو تعیین دقیق شرکای راهبردی ایران و تنظیم همه مناسبات سیاسی و اقتصادی بر اساس آن است تا نه تنها امکان مقاومت در برابر فشارهای قداره بندان بین المللی بیشتر شود، بلکه مسیر توسعه کشور با شتاب بیشتر پیگیری شود. کشورهایی که به درک و کنشگری بهتری در این دوره انتقالی و پیچ مهم تاریخی برسند، دستاوردهای بزرگ و باثباتی بهچنگ خواهند آورد و کشورهایی که غفلت بورزند حداقل برای چند دهه، بهعنوان بازنده تحولات ژئواستراتژیک کنونی شناخته خواهند شد.
با خروج آمریکا از برجام و اثبات بدعهدی غرب و در راس آن آمریکا بر همگان و آغاز تهاجم وحشیانه نایب جنایتکار آنها، بالاترین سرمایه اجتماعی برای اصلاحات ضروری به وجود آمده اما متاسفانه شواهد قابل توجهی در حرکت به این سمت مشاهده نمیشود. راهکارهای اجرایی متعدد و موثری برای تغییر شرایط موجود به نفع اقشار محروم و نیز اصلاح ساختارها و فرایندهای ناکارآمد وجود دارد (که بسیاری از آنها به مسئولان ارائه شده است)، ولی به دلایل مختلف از جمله کوتاهشدن افق سیاستمداران به سبب ساختار انتخاباتی مبتنی بر افراد، تعارض منافع سیاستگذاران، اولویت یافتن منافع منطقهای بر منافع ملی به سبب ساختار انتخابات مجلس، تسلط منافع سیاسی زودگذر بر منافع ملی بلندمدت، ناکارآمدی نسبی نهادهای نظارتی، عدم شفافیت و تشتت نظام تصمیمگیری اقتصادی، آدرس غلط دادن به سیاستگذاران و تقلیل مسائل به تحریمهای خارجی و غفلت از ناکارآمدی ها و تحریمهای داخلی و غیره، سیاستگذاران اقتصادی کشور از تصمیمگیری مناسب و موثر برای بکارگیری راهکارهای اصلاح اقتصاد ایران اجتناب کردهاند. انجام برخی از این اصلاحات در کوتاه مدت ضروری و شدنی است و برخی دیگر در میان مدت دست یافتنی است.
تقویت جایگاه جمهوری اسلامی در برابر استکبار جهانی به ویژه در شرایط فعلی، نیازمند فرماندهی اقتصادی «مقتدر»، «واحد» و «با ثبات» و عزم جدی «حاکمیت» برای بهبود فرآیندهای تصمیمگیری است. تجربه تمرکز فرماندهی در امور امنیتی را در شورای عالی امنیت ملی داشتهایم و ضروری است از این تجربیات در جهت حل مسائل اقتصادی استفاده شود. اگرچه در سال های اخیر نهاد ویژهای با عنوان «شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا» تشکیل شد اما جلسات شورا و اختیارات بی سابقهای که برای اتخاذ تصمیمهای عاجل به آن داده شد، خروجی راهبردی کمی داشته و این شورا از بُعد ساختاری و اعضاء و دستور کار، نیازمند کامل شدن است.
نگاهی به تصمیمات اتخاذ شده در شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران سه قوه در طول مدت عملکرد شورای مزبور نشان میدهد که تصمیم گیریهای مهم و اولویت دار کشور کماکان روی زمین مانده و شورا عمدتا به امور غیر راهبردی مشغول شده است.نتیجه گیری اینکه اگر در ایران پیشرفت و توسعه می خواهیم که باید بخواهیم، راه آن انتخاب سیاست خارجی متناسب با منافع ملی است و توصیه به سازش با قدرتی که هدفی جز نابودی شما ندارد نمی تواند سیاست خارجی مقوم توسعه باشد.
مسیر پیشرفت از طریق همکاری با قدرت هایی که منافع متضاد با این قدرت سرکش دارند خواهد بود که اگر دستگاه تصمیم گیر در شناخت این قدرت ها و تعریف بازی راهبردی با کشورهای منطقه تعلل کند حتما مسیر پیشرفت و توسعه ایران را دچار چالش اساسی خواهد کرد. باور کنیم ایران استعداد و پتانسیل جدی و واقعی تعریف شدن به عنوان شریک قابل اعتماد و استراتژیک قدرتهای نوظهور را دارد.
*دکترای اقتصاد گرایش توسعه
ضرورت اتخاذ سیاست خارجی مقوم توسعه ایران
میثم پیلهفروش، گروه سیاسی الف، 4040422077 ۲۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۸ تکراری یا غیرقابل انتشار



