روزنامه جامجم نوشت: تپههای باستی، تپههایی كه وصل است به بلوار باستی؛ چه ترجمه تحتاللفظی كنیم و اینها را بگوییم، چه بنویسیم اشرافیترین شهرك مسكونی ایران، درهر دو حال میرسیم به شهر ثروتمندنشین لواسان و شهرك باستی هیلز آن، جایی كه كار از زمینخواری گذشته و شده است مصداق بیچون و چرای كوهخواری، آسمانخواری و همه چیزخواری. دیروز شخصی صاحب سمت البته به ما گفت دیگر نگویید باستی هیلز، منظورش برداشته شدن لوگوی انگلیسی و طلایی رنگ سر در شهرك بود، به جایش گفت بگویید شهرك مطهری كه مردم لواسان با این اسم راحتترند و یاد آقای مطهری سازنده شهرك میافتند!
چه باستی هیلز چه مطهری، وقتی معنی هر دو یكی است چه فرقی میكند كدامش را بنویسیم، چه بنویسیم تپههایی كه وصل است به بلوار باستی و شده است باستی هیلزی كه كمتر از یك سال است سر زبانها افتاده، چه بگوییم شهركی كه مطهری نامی با توسل به پولهایی كه از پارو بالا میرفته آن را ساخته و پرداخته.
با این كه كسی تا به حال نگفته و شاید هم جسارت نكرده نام ساكنان این شهرك را بیاورد و دیروز صاحب سمتی كه به ما اطلاعات داد نیز گفت كه تابه حال حتی رغبت نكرده وارد شهرك شود و ته و توی بناها و مالكانش را دربیاورد، ولی نگفته پیداست یك سر این رشته به صاحبان قدرت و سر دیگرش به صاحبان ثروت وصل است.
مخلوط قدرت و ثروت در این كشور كارها میكند؛ یك روز میافتد به جان زمینهای مرغوب، یك روز میافتد به جان كوهها و دریاها، یك روز به جان گردنه زیبای حیران و طرفه این كه همیشه نیز تیرش میخورد به هدف. زمینخواری در زمینهای گرانقیمت لواسان اظهر من الشمس است، اصلا تحقیق نمیخواهد، همین باستی هیلز كه توصیه شدیم نام نامانوس مطهریاش را به كار ببریم اگر زمینخواری، آسمانخواری و كوهخواری نیست پس چیست؟
شاخ موانع شكست
اواخرهفته قبل اما یك اتفاق برای این شهرك افتاد. به دستورمقام قضایی موانع ورودی این شهرك جمع شد، یعنی دو میلگرد جوش دادند به در ورودی تا دیگر نگهبانی داخلش نشیند و جلوی مردم را
نگیرد.
مدتها نگهبانها را در آن موانع نشانده بودند كه دقیقا جلوی ورود مردم را بگیرند، كه شهرك باستی بشود ملك اختصاصی یك عده، بشود یك دژ مستحكم و تسخیر نشدنی، مثل قلعه قهقهه كه درتاریخ ایران دست هیچ بنیبشری به آن نمیرسید.
حالا شهرك باستی ما و شهرك مطهری یك عده، موانع ورودی ندارد و میشود درآن چرخ زد، میشود زل زد به ویلاهای چند ده میلیاردی و مبهوت شد از این همه پولی كه پای ساختمانها ریختهاند، حالا بدون حضور نگهبانانی كه مدتی قبل جلوی ما را هم گرفتند و نگذاشتند وارد شهرك شویم، میشود برای خواباندن عطش كنجكاوی هم كه شده، در خیابانهای باصفا و سرسبز شهرك چرخ زد و شكوه یك معماری كه پایش را گذاشته است روی گُرده ملت و محیط زیست، دید.
البته باستی بدون موانع هم هنوز باستی است، شیر پیر است، كندهای است كه هنوز دود از آن بلند میشود و هنوز از معجون قدرت و ثروت، قدرت میگیرد. عكاس وخبرنگار یكی از خبرگزاریها كه رفته بودند باستی بدون موانع را ببینند، البته به اندازه ما خوششانس نبودند كه فقط جواب منفی برای ورود شنیدیم، آنها عصر روز چهارشنبه كتك خوردند وقتی داشتند از دیوارهای بلند شهرك عكس میگرفتند، كارشان نیز سرانجام رسید به پلیس وشكایت و شكایت كشی. از این ضرب و شتم چیزی كه عاید ما رسانهها شد این كه یكی از ویلاها كه سهوا در كادر دوربین قرارگرفته متعلق بوده است به یكی از سهامداران یك شركت خصوصی بزرگ و یكی از بانكهای خصوصی كشور كه طبیعی است آن همه پولی كه دارد را فقط در جاهای خیلی تجملی مثل باستی میتواند خرج كند.
دیوارها هم باید بریزد
مثل ویلاهای باستی در لواسان كم نیست. در كمربندی این شهر ویلاها چنان بزرگ و تجملی و دیوارها چنان بلند است كه حس غریبگی به آدم دست میدهد، انگار مالكان از كرهای دیگر آمدهاند كه در این اوضاع اقتصادی نابسامان به قدری پول دارند كه روی سبیل شاه نقاره میزنند و مثل شاهنشینهای قدیم نشستهاند در بلندترین نقطه كوهها و تپهها و ما مردم عادی هم زیر پایشان.
پشت این حصارهای حصین، مالكان و صاحبان ثروت و قدرت البته كه لذت میبرند و حس امنیت دارند، ولی بیرون این حصارها كسانی مثل امام جمعه لواسان هستند كه معتقدند قدشان باید كوتاه تر شود، یك قد هفت متری كه به گفته سید سعید لواسانی باید بشود سه متر. اگر بشود دیوارهای شهرك باستی را با حكم قضایی كوتاه كرد میشود سه خط روی صورت باستی هیلز؛ خط اول برداشتن نام انگلیسیاش بود از سردر شهرك، خط دوم جمع شدن موانع است و دیوارها هم كه كوتاه شود میشود خط سوم.
اما فقط خط، فقط یك تشر، یك تنبیه ناچیز برای شهركی كه میگویند همه جور تخلفی درآن رژه میرود، كمترینش كوهخواری. اما همین دو خط به ظاهر ناچیز ظاهرا برای كشیده شدن روی صورت یكی از نمادهای سرمایهداری در كشورمان كار چندان سادهای نبوده است، نشانهاش نیز حرفهای امام جمعه لواسان در خطبههای نماز دیروز كه برداشته شدن موانع را محصول فریادهای عدالت خواهانه دانست یعنی فریادها كشیده شده تا موانع جمع شده، حالا بماند دیوارشهرك و تخریبهای میلیارد میلیارد تومان كه شاید حنجرهها باید برایش پاره شود.
داستان تسامح و فساد
اگر بخواهیم درباره كلاك نیز حرف بزنیم نقاط بودار در لواسان میشود دوتا، یكی باستی و دیگری كلاك؛ دو شهرك ویلایی كه مقر آدمهای خاص و ثروتمندان افسانهایاند.
هر دوی این شهركها سالها در روز روشن ساخته شده وجلوی چشم نهادها و دستگاهها و سازمانهای دولتی بالا رفتهاند. ساخت و ساز این دو شهرك كار دزدانهای نبوده و هیچ كار بدون مجوزی درآنها انجام نشده، حتی پرونده باستی را كه روزگاری به كمیسیون ماده 100 شهرداری فرستاده اند سازنده بابت تخلفاتش، جریمه نقدی كلان را پرداخته و پرونده را آزاد كرده است. این یعنی همه خبر داشته اند كه روی كوههای لواسان دارد چه اتفاقی میافتد و اراضی ملی و آسمان كه آسمان همه مردم است چطور دارند انحصاری میشوند.
امام جمعه لواسان اوضاع باستی و كلاك را در این خلاصه میداند كه هرچه در این دو شهرك رفته محصول تسامح و رفتار ناعادلانه بوده و دست پرورده ساختارهای معیوب كه باید اصلاح شود و قوانین عادلانه و شفاف و صریح جایش را بگیرد.
سالهاست از این حرفها زده میشود و مدتهای مدید است كه همه عیب و ایرادها را در تسامح و عیوب ساختاری میدانند، ولی بازهم باستیها و كلاكها قد میكشند.
البته احمد طاهری، مدیركل منابع طبیعی استان تهران، مردی كه دو هفتهای است مدیر كل شده و برای اظهارنظر درباره زمینخواریها و كوهخواریها بسیار محتاط است به ما میگوید اگر اصلاح هندسی و پروژه كاداستر بودجه بگیرد و در یكی دوسال آینده تكمیل شود دیگر كسی نمیتواند به اراضی ملی دستاندازی كند و زمینهای ملی نیز با مستثنیات مردم تداخل نمیكند.
او میگوید اگر نقشههای هوایی به همراه حد و حدود زمینهای ملی و منابع طبیعی در سندهای تك برگی درج شود جلوی اكثر قریب به اتفاق تصرفات نیز گرفته میشود و آن وقت دیگر این همه پرونده تخلف و این همه اعتراض شكل نمیگیرد.
طاهری اما وقتی چندین «اگر» ابتدای جملاتش میگذارد قطعیت را از مبارزه با زمینخواری میگیرد، چون موضوع كاداستر و اصلاح هندسی اراضی موضوع تازهای نیست كه حالا با مطرح شدن آن از زبان یك مسؤول بشود به خاطرش ذوق كرد.
سندهای تك برگی اراضی ملی البته اگر صادر شود و همه زمینهای ملی و منابع طبیعی به نام دولت سند بخورد و رسما متعلق به همه مردم شود البته كار مهمی رخ میدهد، ولی حتی این اقدام نیز نمیتواند زمینخواریهایی را كه تا به حال انجام شده و آن همه تبعاتش را بشوید و با خود ببرد. زمینها كه هیچ، كوهها و رودها و دریاها حالا در قبضه ثروتمندان خاص است كه به این آسانیها از آن دست برنمیدارند، مثل باستی هیلز ما و شهرك مطهری یك عده كه معلوم نیست اگر دیوارهای هفت متریاش فرو بریزد، قانون میتواند تصرفات وسیع این شهرك را نیز قلع و قمع كند و كوه وآسمان را به مردم لواسان، تهران و ایران برگرداند؟