فارس نوشت: سال 97 که قرار بود پایانبخش برنامههای «تبریز2018» باشد، به سر رسید، اما وعدههای شمسی و میلادی مسئولان برای تحقق برنامههای این رویداد گردشگری روی زمین ماند.
وقتی نهمین کنفرانس وزیران گردشگری سازمان همکاری های اسلامی (OIC) ، تبریز را به عنوان پایتخت گردشگری کشورهای اسلامی برگزید، کسی فکرش را نمیکرد که این عنوان جذاب، قرار است یکی از خاطرات تلخ دیپلماسی شهری باشد.
ثبت «تبریز2018» که شاید حتی برای خوشبینترین شهروند تبریزی هم غافلگیرکننده بود، موجی از امید و نشاط را در میان بخشهای مختلف اجرایی پدید آورد. اما طولی نکشید که این «امید و نشاط» عملاً رنگ «جَوگیری» به خود گرفت. یکی استانبولِ رویاهایش را در تبریز میساخت، آن دیگری، ائلگلی را تِرند اول توییتر میدید. یکی در خیال خود، صف طولانی گردشگران خارجی را در عوارضی ورودی شهر مجسم میکرد و آن یکی، تبریز را خواهرخوانده پاریس کرده بود! خلاصه کلام اینکه هر کسی از ظن خود، یار «تبریز 2018 » میشد و مدینه فاضله خود از این عنوان خشکوخالی میساخت. در تمام این مدت، بازار تریبونها داغِ داغ بود و ادارات کوچکوبزرگ، بدیهیترین و خُردترین وظیفه خود را هم به حساب 2018، در بوق و کرنا میکردند. اما پایان تقویم میلادی «تبریز2018» آب سردی بود بر تمام این آرزوها و رویاها.
کار به جایی رسید که نماینده ولیفقیه در استان، در خطبههای نماز جمعه، صراحتاً از عدم تحقق برنامههای گردشگری تبریز2018 انتقاد کرد و مشخصاً از ادارهکل میراث فرهنگی و شهرداری تبریز خواست تا پاسخگوی اقدامات خود باشند.
وی با انتقاد از اینکه هیچ اثری از اجرای 100 برنامه ویژه تبریز2018، دیده نشد، متذکر شدهبود: تنها چیزی که از تبریز2018 دیده شد، حضور رئیسجمهور در مراسم افتتاحیه این برنامه بود؛ اگر چیز دیگری هست آقایان بفرمایند لطفا!
به دنبال انتقاد حجتالاسلاموالمسلمین آلهاشم، مدیرکل میراث فرهنگی استان، بلافاصله نشست خبری برگزار کرد و چند روز بعد، به همراه معاون اجتماعی و فرهنگی شهردار تبریز، در برنامه مطالبه سیمای سهند حاضر شد.
برنامهای که از فقدان مدیریت واحد برای هدایت این رویداد، پرده برداشت.
تبریز2018، که اساساً بیش از هر شاخصی، نیازمند ثبات مدیریت کارآمد بود، از آغاز انتخاب تا پایان دوره پایتختی، سه استاندار، دو مدیرکل میراث، دو شهردار و یک سرپرست شهرداری را تجربه کرد. با وقوع هر یک از این تغییرات، مدیران زیرمجموعه نیز جابهجا شدند تا امیدها برای یکی دو برنامه ذوقی و سلیقهای هم رنگ ببازد.
نیمی از تبریز 2018 که گذشت، نماینده تامالاختیار استاندار و شهردار، به نشانه اعتراض، از کار کنار کشید. الموسوی در استعفانامه خود، از بنبست مدیریتی، فراهمنبودن امکانات مادی ومعنوی و عدم همراهی سیستم، سخن گفت و امضای استعفایش را پای شعر « شرح این هجران و این خون جگر» گذاشت.
«تبریز 2018» یا «برجام گردشگری»؟
اما نکتهای که شاید بتوان آن را از آخرین راههای گریز تبریز 2018 دانست، اشاره مسئولان امر به اختلاف تقویم میلادی و شمسی است.
مشکل، وقتی شروع شد که بین تقویم آبا و اجدادی مردم و تقویم میلادی برخی مسئولان فاصله افتاد، تا متولیان امر، مجبور باشند برای پاسخگویی به حداقل انتظارات، از تقویم شمسی استمداد کنند. بلکه در سه ماه آخر، فرجی حاصل شود و گره از بخت گردشگری تبریز، گشوده شود. اما حالا که سال شمسی هم تمام شده، نه وضعیت آثار تاریخی تبریز بهتر شده، نه آمار و ارقام گردشگرپذیری خوب است و نه تبریز در میان کشورهای اسلامی و حتی کشورهای همسایه، آنچنان که ادعا میشد و انتظار میرفت، شناخته شده است.
با تمام این حرفها، تجربهای که باید از ناکامی «تبریز» توسط مسئولان اندوخته شود، حایز اهمیت است. باید باور کنیم که تاثیر بلندپروازی و رویابافی، محدود به دقایق حضور در پشت تریبونها است. بعد از آن، باید همت کرد و به حرفهایی که در سخنرانیها و مصاحبهها زدهشده، رنگ عمل بخشید. اگر، چنین توانی نداریم، چه بهتر که با مردم صادق باشیم و وعدههای فضایی ندهیم.
«تبریز 2018» را شاید بتوان گونه خفیفی از «برجام گردشگری» دانست. به خاطر بیاوریم اجلاس وزرای گردشگری آسیا را که سال 95 در تبریز برگزار شد. نشستی که نهایتاً با صدور «بیانیه تبریز» به کار خود پایان داد، اما جز یک تبریک خشک و خالی به تبریز، هیچ الزامی از سوی کشورهای عضو برای هدایت گردشگران به تبریز و ایران در آن وجود نداشت. هیچ کرسی دایمی یا تسهیلات ویژه گردشگری نیز نصیب تبریز و ایران نشد.
از دیگر سو، مسئولان دولتی نیز همتی برای اعتلای این عنوان نشان نداند. در سه سال گذشته، ستاد ملی سیاستگذاری «تبریز2018» با حضور رئیس سازمان میراث کشور چند نوبت در تهران و دو نوبت در تبریز برگزار شد. اما عملاً جز خواهش و تمنای مدیران استانی برای تزریق اعتبارات لازم، خروجی نداشت.
تبریز و روزگار «پسا 2018»
تجربه تلخ «تبریز2018» یعنی باید روی «عناوین وارداتی» حساب نکنیم. یکبار برای همیشه، با کارهای ویترینی و نمایشی، خداحافظی کنیم. به واقعیتهای زندگی شهری بپردازیم. زیرساختهای شهر را تقویت کنیم تا با یک ربع بارندگی، سیلاب، زندگی روزمره را مختل نکند. به جای ساخت مجتمعهای تجاری بیمصرف در مرکز شهر، به فکر حاشیهنشینی و بافت ناکارآمد باشیم.
از درختان شهر صیانت کنیم و اجازه ندهیم هیچ فرد یا نهادی، به فکر سوداگری از فضای سبز باشد. آموزشهای زیستمحیطی را جدی بگیریم. برای ترافیک و آلودگی هوا، فکر اساسی بیندیشیم. این اقدامات، بعلاوه دهها ایده و راهکار دیگر، نسخه شفابخش برای روزگار «پسا 2018» خواهد بود