۱. ازجمله ابزارهایی که غرب خصوصاً آمریکا برای استمرار حضور خود در غرب آسیا بکار برده و میبرد، مستمسکی به نام «جنگ با تروریسم» است. شعار «War on Terror» از زمان «جورج دبلیو بوش» تاکنون یکی از رویکردهای اصلی آمریکا و بهترین توجیه این کشور برای حضور در منطقه بوده تا از این طریق خود را ناجی خاورمیانه برای رهایی از تروریستهایی نشان دهد که آنها را به شکل غیرمستقیم و با حمایتهای همهجانبه پدرجد تکفیریها خلق کرده است.
از سال 1980 تابهحال، آمریکا حداقل به 14 کشور مسلمان حمله و آنها را بمباران یا اشغال کرده است. دخالت خود در منطقه را با هدف تامین امنیت، حمایت از متحدانش و مبارزه خیالی با نفوذ جمهوری اسلامی توجیه میکند درحالیکه ریشه دواندن افکار افراطی و گسترش تروریسم و ناامنی، اولین میوه تلخ دخالتهای آمریکا در غرب آسیاست. آمریکا پس از شکست در عراق و افغانستان و با از دست دادن آبرو و پول خود در منطقه، در سیاستهای منطقهای خود تجدیدنظر کرد و به سمت جنگهای نیابتی روی آورد.
همین چند روز پیش بود که ترامپ اذعان کرد دخالت نظامی در خاورمیانه با دستور جورج بوش، «بزرگترین اشتباه تاریخ آمریکا» بوده است. روند جنگهای نیابتی بهخصوص از سال 2006 و پس از فروپاشی طرح «خاورمیانه جدید»، سرعت بیشتری گرفت و آنچه امروز در سوریه و یمن شاهد آن هستیم، بخشی از این پازل به شمار میآید.
۲. یکی از بزنگاههایی که کاخ سفید بارها در آن رفوزه شده و نمایی بدون روتوش از آمریکا را در مرئی و منظر جهانیان قرار داده، موضوع نادیده گرفتن حقوق بشر در آتشافروزیهای نیابتی است. عربستان سعودی که با چراغ سبز واشنگتن به یمن حمله کرده است، حتی نزد سازمانهایی که مواجببگیر ریاض بودهاند، در مظان اتهامات سنگینی مثل ارتکاب جنایات جنگی قرار دارد، درحالیکه آمریکا وقیحانه از آن حمایت کرده و بر روابط راهبردی با قبیله سعودی تاکید میکند!
از سوی دیگر، جنگ یمن از نگاه بسیاری از کارشناسان بینالمللی هیچگاه مبتنی بر منافع و اهداف عربستان نبوده و یک بازی دو سر باخت برای این کشور محسوب میشود. ارتش عربستان در طول این جنگ فشل شده و ضعف آن آشکارشده است. ثروتهای این کشور که میتوانست برای وحدت و مصالح عالیه جهان اسلامی هزینه شود، برای مسلمان کشی صرف شده و چاه ویلی برای آل سعود کنده است که هرچه هزینه میکنند، پر نمیشود. هفته گذشته صندوق پادشاهی عربستان (بانک مرکزی این کشور) اعلام کرد که برای تامین هزینههای جنگ یمن، 11 میلیارد دلار وام بینالمللی دریافت خواهد کرد تا شاید برگ برنده دیگری در یمن تهیهکرده و به زخم ناکامیهای خود بزنند.
۳. پادشاهان احمق سعودی با پر کردن جدول آمریکا با هدف خیالی در هم شکستن مقاومت یمنیها از بیم آنکه مبادا انصار الله به حزباللهی دیگر در این منطقه تبدیل شود، اشتباه بزرگ دیگری نیز مرتکب شدند و آن اینکه صفحهای سیاه در تاریخ روابط دو کشور ثبت کردهاند که میتواند درخت کینهورزی بین این دو ملت را برای سالها و حتی قرنها غرس کند.
افزون بر این، اندک اعتباری که عربستان بهواسطه کلیددار بودن کعبه در میان مسلمان داشت، با این تهاجم ناجوانمردانه و کشتار زنان و کودکان، تحمیل قحطی بیسابقه و بسیاری از فجایع دیگر از بین رفت؛ بهویژه اینکه از میان 9 کشوری که برای شرکت در ائتلافی خود خوانده بهمنظور هجمه به یمن دعوت کرد، عملاً عربستان و امارات صحنهگردان جنگ هستند و در این غائله تنها مانده اند.
۴. فروش سلاح از طرف آمریکا و انگلیس به عربستان در حین این جنگ که برابر با همه قوانین بینالمللی ممنوع است، نشانه مهمی است که ثابت میکند این دو کشور بهویژه واشنگتن، ذینفعان اصلی در این میان به شمار میآیند. اگر واقعاً سفارتخانه آمریکا پشت سبعیت سعودیها علیه انصار الله و مردم یمن نبود و جنگ، جنگ وکالتی نبود، فروش سلاح چند صد میلیارد دلاری نیز صورت نمیگرفت و اساساً بیدلیل بود. این اتفاق در جریان جنگهای اسرائیل علیه مقاومت فلسطین نیز رخ داد و آمریکا در میانه هجمه تلآویو به نوار غزه، انبار سلاحهای راهبردی خود را با گشادهدستی به روی صهیونیستها گشود و خیال آنها را از این بابت آسوده کرد.
۵. افزون بر این، ساختار تصمیمگیری و تصمیم سازی در دستگاه حاکمیتی آل سعود، در گذشته مبتنی بر سیاستهای انگلیس بود و امروز تحت نفوذ آمریکاست. در اوایل سال جاری، رئیسجمهور آمریکا در گفتگوی تلفنی با حکام یکی از کشورهای منطقه به وی هشدار داده بود که اگر آمریکا از منطقه خارج شود، حتی دو هفته هم حاکمیت آنها دوام نمیآورد و سرنگون خواهند شد.
این همان نکتهای است که سید حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان بهکرات بیان کرده است، ازجمله در سخنرانی شب عاشورا که پرده از قیمومیت و حاکمیت واقعی سفرای آمریکا بر مقدرات برخی کشورهای عربی و اسلامی برداشت. در حقیقت، حاکمیت عربستان، ادارهای از ادارات سفارت آمریکا در این کشور و برخی کشورهای دیگر است و هر تصمیمی که در رابطه با کلید خوردن جنگها، قطع یا برقراری ارتباط با کشورها و حتی تهدید و تطمیع آنها گرفته میشود، همگی رونوشتی از دستورات واشنگتن به شمارمی آید.
طبق اخبار موثق، حاکمان ریاض به عدم توانایی خود در جنگ یمن اعتراف کرده و طی یکماهه گذشته خواستار خروج از این مهلکه بودهاند اما گزارشهای دقیقی در دست است که آمریکا با پایان این نبرد از پیش شکستخورده موافق نیست و علیالدوام به سعودیها نهیب میزند که تا دستور نیامده، به جنگ ادامه دهید!
جنگ یمن یک نمونه روشن از بازیگری پنهان و پیدای آمریکا در منطقه است و ما به ازای متعددی در غرب آسیا دارد که معامله قرن، یک مثال دیگر در این باب محسوب میشود. در این طرح، واشنگتن برنامهای شوم برای به مسلخ بردن آرمان فلسطین در دستور کار قرار داده و نقش هرکدام از کشورها را به تفکیک مشخص و به آنها ابلاغ کرده است.
مواضع خصمانه و متحدالشکل مرتجعین منطقه علیه ایران اسلامی نیز از سوی سفرای آمریکا تعیینشده و هیچکدام از آنها حتی اگر نظر متفاوتی هم داشته باشند، مجاز به اتخاذ موضعی مغایر با اهداف کلان واشنگتن نیستند. در بسیاری از موضوعات دیگر نیز به جرات میتوان گفت که آمریکا نقشه راه سیاستهای برخی کشورهای عربی – اسلامی در حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... را میکشد و به آنها دیکته میکند اما آنچه مسلم است اینکه تغییر فاز کاخ سفید از مداخله نظامی مستقیم به جنگهای نیابتی و تعیین خطمشی سیاسی کشورهای غرب آسیا، بیش از آنکه از نفوذ آمریکا حکایت داشته باشد، از عقبنشینی و پسرفت هژمونی واشنگتن نشان دارد که در نهایت، این کشور را گامبهگام به دره نابودی فرو خواهد انداخت.
منبع:حمایت