یک اصطلاح انگلیسی هست در مورد شیوهای از حکومت به نام kleptocracy که اگر به فارسی برش گردانیم میشود دزدسالاری. دزدسالاری حکومتی است که در آن حاکمان اموال عمومی را اموال شخصی خود میدانند و این تنها یک وضع ذهنی نیست بلکه در رفتار حاکمیتی-اقتصادی آنان بازتاب مییابد.
طبیعتاً در مورد دزدسالاری هم مثل هر اصطلاح آسیبشناسانهی دیگری، اگر نتوانیم حد و متر و ملاک برای سنجش اصطلاح بیابیم، اصطلاح در توصیفی کیفی، قابل تفسیر، و قابل دستکاری منجمد میشود و مفسر میتواند با نوشتن انشا و ایراد سخنرانی گاه از سوراخ سوزن رد شود و گاه از دروازه نگذرد.
من اینجا دنبال یافتن این ملاک نیستم، این کار من و در حد سواد من نیست. من اینجا میخواهم نشان بدهم ما چه طور قربانی این تفسیرهای متکی بر ناسنجیدنی بودن شدهایم و احتمالا باز هم خواهیم شد.
برای شروع من مثالی از حد اعلای دزدسالاری میزنم؛ سوازیلند.
برای آشنایی با این کشور ابتدا بخشهایی از متن ویکیپدیای فارسی این کشور را نقل میکنم:
«در سال ۲۰۰۲ صدها هزار سوازیلندی در معرض قحطی شدید قرار گرفتند.
در همین حال پادشاه سوازیلند دستور خرید یک جت شخصی لوکس را برای خود صادر کرد، این جت به قیمت ۵۰ میلیون دلار، در آن زمان یک چهارم بودجهٔ کشور بود.»
«در آوریل ۲۰۰۳ وزیر اطلاعات سوازیلند به تمام رسانهها دربارهٔ هرگونه اظهار نظر منفی دربارهٔ دولت هشدار داد، او تاکید کرد دولت هیچ گونه دیدگاه منفی را در مورد جت جدید پادشاه تحمل نخواهد کرد. در سال ۲۰۰۴، سومین سال خشکسالی، سوازیلند را در معرض یک فاجعهٔ انسانی قرار داد. پادشاه خوشگذران و عشرتطلب، بیتفاوت به فرورفتن مردم کشورش در باتلاق گرسنگی و بیچارگی در سال ۲۰۰۴ مبلغ ۲۰ میلیون دلار را برای ساخت کاخ برای ۱۱ همسرش اختصاص داد.»
«سوازیلند تنها کشور آفریقایی است که پادشاهی مطلق دارد. پادشاه کنونی، پسر سوبهوزای دوم است، مردی که ۸۲ سال سلطنت کرد و ۱۲۵ زن داشت. مزواتی سوم در ۳۲ سال سلطنتش ۱۵ همسر برگزیده است.»
بله. واقعاً طرف کشور را اموال شخصی خودش میبیند. به نظر شبیه افسانه است اما او هر سال دخترانی را که در گروه سنی مورد علاقهاش هستند از تمام کشور جمع میکند و وامیدارد برایش برقصند تا بتواند از میان آنها همسر تازه انتخاب کند. سوازیلند بیشترین آمار ایدز را در دنیا دارد و وقتی به نقشهی این کشور نگاه کنی، میبینی این کشور در واقع یک معدن بزرگ الماس بوده که از دل آفریقای جنوبی جدایش کردهاند. معدنی که حدود ده سال پیش آخرین قطعاتش استخراج شده و دیگر الماس ندارد. ضریب جینی در این کشور ۵۱.۵ است. سرانهی تولید ناخالص داخلی در این کشور ۳۴۳۲ دلار است. برای مقایسه، این عدد در ایران ۵۳۸۶ دلار، روسیه ۱۱۹۴۶ دلار و ایالات متحده ۵۹۵۰۱ دلار است. همچنین ضریب جینی در ایران ۳۸.۸، در روسیه ۳۷.۷، و در ایالات متحده ۴۱.۰ است. ضریب جینی در سوئد ۲۷.۲ است و سرانهی تولید ناخالص داخلی ۵۸۳۴۵ دلار. سوئد بهشت نیست اما از تمام آن چهار کشور دیگر (و تقریبا از تمامی کشورها) وضع اقتصادی و معیشتی بهتری دارد. هم اقتصاد شکوفا و هم توزیع ثروت نسبتا عادلانهتر. چنان که از آن سو درآمد پایین و بدتر از آن توزیع ناعادلانهی درآمد وضع سوازیلند را به وضعی شاخص بدل کرده است.
اینجا میتوانیم دو سوال از خودمان بپرسیم:
۱. سرانهی تولید ناخالص داخلی و ضریب جینی ما به سوئد نزدیک است یا سوازیلند؟
۲. راهی که میرویم (به طور خاص حرکت اقتصادیمان روی نمودارها) در این دو شاخص به سمت سوئد است یا سوازیلند؟
اما از این دو سوال که بگذریم، ...
...میتوانیم سراغ معیارهایی برویم که نهادهای شاخص جهانی برای دزدسالاری معرفی میکنند. مثلا صندوق بینالمللی پول میگوید مهمترین شاخص دزدسالاری پولشویی است. از نظر صندوق، هر کشوری که عضو FATF شود خود را از اتهام دزدسالاری مبرا کرده و کشوری که از عضویت دوری کند در معرض اتهام است. به نظر هم معقول و مقبول میرسد، پولشویی هم منبع درآمد بالایی برای دزدسالاران است و هم راه خوبی برای گم کردن رد دزدیهایشان. تا زمانی که بساط پولشویی گسترده باشد، نمیتوان امید داشت دیکتاتورهای دزدسالار با نصیحت و خواهش دست از خوردن مال ملتها بکشند.
آنچه در این میان به عنوان یکی دو نکتهی حاشیهای مورد غفلت - حتی شاید آگاهانهی - صندوق قرار گرفته پاشنهی آشیل این ملاک است. اولا پولشوهای بسیار بزرگ و غیر دولتیای در جهان وجود دارند که از لحاظ درآمد و گردش مالی از بعضی کشورها به وضوح بزرگتر هستند و مهار کردن کشورهای پولشو بدون مهار کردن اینها یعنی انتقال صنعت پولشویی از بخش دولتی به بخش خصوصی که هم پیچیدگیهای بیشتری دارد و غیر قابل ردیابیتر است و هم انگیزههای جدیتری دارد. در واقع، اگر دزدسالاری به خاطر میانبخشی بودن و خصولتی بودن خطرناک است، پولشوهای خصوصی بارها از دزدسالاری خطرناکتر هستند.
نکتهی دیگر این که پولی که شسته میشود از کجا آمده و به کجا میرود؟ برای صندوق بینالمللی پول این که ما به رغم تحریمها به پول نفتمان برسیم پولشویی محسوب میشود، درست عین کشوری که پول فروش قاچاق بردههای جنسی یا مواد مخدر را میشوید. این مسخره است. ما حق داریم به پولمان برسیم. اگر چیزی در این میان باید غیر قانونی شود تحریم است. سد کردن مسیرهای بانکی برای گرسنه و بیمار نگه داشتن یک ملت است، نه تلاش برای رساندن پول فروش نفت یک کشور به آن کشور.
چنین است که صندوق بینالمللی پول حاضر نیست هزینههای این رفتار غیرمعقول خودش را بپردازد و رسما اعلام کند ما نیز با الحاق ایران به فهرست کشورهای در حال پولشویی با تحریمها همکاری کردهایم و میکنیم. چنین است که ناگهان در رسانههای خرد و گمنام فارسیزبان حجم بالایی از تولید محتوا اعم از خبر، شایعه، جوک، پروندهسازی و هر چیز دیگر را میبینیم که همه در یک چیز مشترک اند: باوراندن این به مخاطبان فارسیزبان که ایران کشوری دزدسالار است.
این حجم تولید محتوا چنان اثری میگذارد که مخاطب خود را در برابر «واقعیت» دزدسالار بودن ایران خلع سلاح شده مییابد. اما اگر واقعیت این است، چرا باید به آن تسلیم نشد؟ پاسخ این پرسش را در همان آغاز این متن باید یافت. تا زمانی که ما نتوانیم شاخصهای قابل سنجش عددی برای دزدسالاری بیابیم، در حد توصیفهای قابل تفسیر کیفی، ایالات متحده و آلمان و سوئد نیز میتوانند در یک کمپین پر حجم تبلیغاتی و با استناد به دادههای نه چندان دروغین با صفت دزدسالاری توصیف شوند.
آیا ما دچار دزدسالاری شدهایم؟
کورش علیانی، 3970530129 ۹ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴ تکراری یا غیرقابل انتشارصندوق بینالمللی پول میگوید مهمترین شاخص دزدسالاری پولشویی است. از نظر صندوق، هر کشوری که عضو FATF شود خود را از اتهام دزدسالاری مبرا کرده و کشوری که از عضویت دوری کند در معرض اتهام است