در گزیده ای از گفت و گو روزنامه جام جم با عماد افروغ می خوانیم:
از دغدغههای اساسی استاد افروغ؟
عدالت است و اخلاق.
اگر بخواهیم هم آزادی هم عدالت اجتماعی داشته باشیم؟
بدون معنویت و اخلاق این دو قابل جمع نیست.
نکتهای ظریف و مهم درباره آزادی؟
آزادی ارزش ثانوی برای چیزی است.
آن چیز؟
اخلاق است و عدالت اجتماعی.
اخلاق سیاسی در یک فراز؟
بهتره بگیم سیاست اخلاقی که خودش هدف نیست.
اگر هدف شد؟
ترجمانی از ماکیاولیسم است.
والاترین کارکرد سیاست اخلاقی:
معطوف به لطف و کرامت و ایثار است.
آرزوی عمومی؟
اخلاقی بودن و شدن جامعه.
ویژگی دوران دانشجویی.
من الحمدلله آدم با شهامتی بودم.
از بهترین لحظات عمرتون؟
شاهد رفتار اخلاقی و دینی باشم چه درباره خودم چه خانوادهام چه جامعه.
شما رو به وجد میاره؟
هر لحظهای که بوی صداقت و نوعدوستی بدهد.
جنس آرامشتون.
آرامشام توفانیه.
اگر روزی توفان نداشته باشین؟
ذهنام اگر دلمشغولی نداشته باشد آرامش ندارم.
اوج آرامش؟
بهرغم دلواپسیها و نگرانیها (که طبیعت رشد و کمال انسانی است) خدا که حضور داشته باشه آرامش برقرار است.
استاد افروغ! به هیچ هم رسیدین (مثل ابن سینا و...)؟
من منهای خدا هیچی نیستم.
کی میگین «گوش شیطان کر»؟
هیچوقت نمیگم.
روی چه حساب؟
چون شیطان عمله خدا و منشأ کمال انسانی است اتفاقا محرک رشد است سکوی رشد انسان.
به کدوم اشیا منزل علاقه دارین؟
به تابلوهام.
اون همه رو خریدین؟
شما اومدین خونه، تابلویی که بالا سرم دیدین (تابلو نستعلیق «خدا») تنها اثریه که توی عمرم خریدم.
اگر درگیر ناکامی و بلا و حال ناخوش بشین؟
احساس میکنم مقدمه حال خوش است این را هم خدا برای من رقم زده.
هروقت این ناخوشایندیها رخ میده؟
پیشزمینه است برای این که به مرتبه [معنوی] بالاتری برسم.
در رخداد بلا چه میکنید؟
توکل به خدا میکنم دست به قلم میبرم هنوز مطلبام تمام نشده آرامش پیدا میکنم؛ از تفضلات خدایی.
کشف من واقعی؟
به بَه! غایت اصلی بشر.
کشف خود به منزله چیه؟
خداشناسیه.
ترجمان من شما؟
ترجمان من بنده همین منِ واقعی بنده است همین فهم واقعیتهای درونی ست همین خلوت گزینی و سکوت [در عین فریاد] یعنی دیالکتیک خلوت است در جلوت و جلوت است در خلوت.
برای رسیدن به خود واقعی؟
خیلی باید تلاش و تامل و واکاوی کرد تا به این گنج رسید.
بشری که من واقعیش رو فراموش بکنه؟
اصلا بشر نیست حیوانیست در لباس انسان.
استاد این پوشش و مدهای اجقوجق گزینش نسل جدیده؟
نه، اشتباه نشه آقای مظاهری منهای مدیران نباید پدیدههای مد یا ترویج برخی بینشها را بررسی کرد.
یعنی بازتاب سلیقه عمومی نیست؟
نه! معتقدم این شکلدهی است.
مثال دیگری میزنین؟
موسیقی سنتی و پاپ؛ موسیقی پاپ را کی رواج داد اگر بگویم رسانه ملی چاپ نمیکنید.
موسیقی سنتی؟
هویت منه منو یاد خدا میندازه حال عرفانی به من میده غنا نیست که!
بهترین آرزو برای انسان؟
قرب و رضای خدا.
راه وصولش؟
از طریق کشف خود حاصل میشه.
مهمترین بخش تاریخ؟
تاریخ همش خوبه.
با چه شرطی؟
نگاه فرآیندی داشته باشین.
چهجور نبینیم تاریخ را؟
نگاه حادثهای نداشته باشین و در لحظه تعریفش نکنین یا به حوادث تقلیلش ندین.
اگر تقلیلش بدهیم به حادثه؟
ناامیدی میاد سراغتون.
تکلیف حوادث تلخ چی میشه؟
در تاریخ موضوعیت ندارن جاشون رو به خیروخوبی میدن قرآن هم میگه إن الباطل کانَ ذَهوقا.
عالم داره به سمت خیر غایی میره.
پس زیاد غصه نخوریم وقتی میبینیم یکسری ارزشها ناپایدار شدن یا دارن از بین میرن؟
خیلی قشنگ میگین شما، ولی میخندیم که بعضیها چرا غرق این غصهها میشن و ناامید!
این فاصلهگیریها؟
البته باید باهاشون مقابله کرد.
نباید دست روی دست گذاشت که حل میشه:
ما مسؤولیت داریم باید بیشتر دلمشغول شدن باشیم نه داشتن.
بشر غرق در داشتن؟
از خود واقعیش دور میشه.
بشری که به شدن میاندیشد؟
داره میره خود واقعیش رو کشف بکنه و به اون متصل بشه.
خیلی بهش گرایش دارید؟
به حقیقت.
از اشتباهات نظام و مسؤولان؟
زیاد گفتم.
گفته بودین شخصیتها و دلسوزهاش رو نمیشناسه؟
بله. یعنی شرایطی ایجاد کرده که عملا شایستهها رو سر کار نمیاره.
این فراز در اختیار شما؛ در این «فرصت مغتنم» چی میفرمایین؟
شعری از فردوسی میخوونم که خیلی خوبه: سر تخت شاهی بپیچد سه کار نخستین ز بیدادگر شهریار/ دگر آنک بیسود را برکشد/ ز مرد هنرمند سر درکشد/ سه دیگر/ که با گنج، خویشی کند/ به دینار کوشد که بیشی کند/ الان زیاد نمیخواهم موضعگیری صریح کنم واقعش اینه که اصحاب قدرت ما دنبال مالاندوزیاند.
چون بالاخره باید کسانی را به کاربگیرند که منطبق باشند و توجیهکننده؟
زیاد انتقادی برخورد نکنند، آرام باشند مطالبه نداشته باشند.
یعنی آن کس که در این نظم، منطبقتر است؟
مقربتر است.
که این ما را از یک نظام سالم دور میکند؛ جای هشداره:
انقلاب اسلامی گفتمانی است که معیار نقد جمهوری اسلامی است و نباید با سیاستهای جمهوری اسلامی خلط شود باید مطالبه کرد.
این که هرچی سر مردم میاد از خودشونه؟ درمانی داره؟
معناش اینه که مردم متوجه باشن چیزی که اصالت داره کنشگری ما عمل دگرگونساز ماست باید قابلیتهامون رو فهم کنیم به آنها رجعت بکنیم و ساختارهای غلط رو تغییر بدیم.
اگر ساختارهای غلط به ما تحمیل میشه؟
(در تحلیل نهایی) به خود ما برمیگرده زیرا در برابر اینها ایستادگی نکردیم.
از دلایل این انفعال؟
به دلیل منافع شخصی یا جهلمون اینها روزبهروز محکم تر شدن و به ما تحمیل شدن و روزبهروز ما رو بردهتر میکنند.