• عدالت در تقسیم بدبختی!

    «توطئة کرملین»؛ استیپانکوف و یوگنی لیسوف؛ ترجمه شهرام همت‌زاده؛ نشر نیستانعدالت در تقسیم بدبختی!

    شهرام همت زاده*،

    نظام ضدبشری شوروی که شکل‌گیری آن با قتل، کشتار و وحشی‌گری همراه بود و این ددمنشی در دورانی همچون دهۀ سیِ استالین به اوج خود رسید، در نهایت به آن چه سزاورش بود رسید و از هم فروپاشید. حاکمیتی دیکتاتوری‌ که آرمان‌های فوق‌العاده و آرمان‌شهرهای آن، چنان همگی غرق در خون و فساد بودند که با اصلاحات خروشچف و آندروپوف و در نهایت پروستوریکای گورباچف نیز غسل تعمید نیافتند

  • بالاخره قاتل کیست؟

    «راز ادوین دِرود»؛ چارلز دیکنز؛ ترجمه لیدا طرزی؛ نشر نیستانبالاخره قاتل کیست؟

    لیدا طرزی،

    برج کلیسای جامع باستانی انگلستان؟ آن هم ابن جا! همان برج چهار گوشِ خاکساریِ بزرگ و مشهور؟ آن وقت این جا؟ تا چشم کار می کند هیچ میخِ آهنیِ زنگ زده ای در هوا نیست. پس آن میخ بزرگ چیست و چه کسی آن را کوبیده است؟ شاید آن را به امر سلطان عثمانی برای به چهار میخ کشیدن طراران ترک کوبیده اند؟ همین است

  • چالش‌های ناتو برای آموزش نظامیان اوکراین؛ از کمبود مترجم تا پهپادهای دردسرساز

    چالش‌های ناتو برای آموزش نظامیان اوکراین؛ از کمبود مترجم تا پهپادهای دردسرساز

    روزنامه «فایننشال‌تایمز» در گزارشی به بررسی چالش‌های پیش‌ روی افسران آلمانی برای آموزش نحوه کار با تسلیحات اهدایی این کشور به کی‌یف به سربازان اوکراینی پرداخت و کمبود مترجمان کارآزموده و مسلط را مشکلی بزرگ در جریان این آموزش‌ها توصیف کرد.

  • رنج در راه  رسیدن به حقیقت

    «از جناب داستایفسکی چه خبر»؛ فئودور داستایفسکی؛ ترجمه لیدا طرزی؛ کتاب نیستانرنج در راه رسیدن به حقیقت

    لیدا طرزی،

     داستایفسکی زندگی سخت و پرفراز و نشیبی داشت. حتی اذهان و اراده های پولادین هم در مواجهه با بخشی از مرارتهای زندگی وی تاب و توان خود را از  دست داده و به ورطه افسردگی و انزوا می افتند. با اینهمه، نویسنده محبوب ما به مدد نبوغ ادبی و خلاقیت خدادای اش راه بهتری را برگزید و آن نوشتن بود.

  • مترجمی که کتابش را پاره کرد!

    مترجمی که کتابش را پاره کرد!

    «یادم می‌آید کتابی را به اسم شرلِی که ۷۰۰ صفحه بود از شارلوت برونته ترجمه کردم اما دیدم کتاب ضدکارگری شد. قرار بود علمی‌ها آن ‌را چاپ کنند، اما چون به مصالح ملی ضرر می‌رساند، آن را پاره کردم و چاپ نشد. معتقدم که مترجم باید کتابی را ترجمه کند که برای جامعه مفید باشد و به درد جامعه بخورد.»