شرط ایران برای ارتباط با جولانی چیست؟
روزنامه جوان نوشت:
دیدار فرمانده گروهک تروریستی سنتکام با فرمانده سابق القاعده و حاکم خودخوانده کنونی سوریه آنهم یک روز پس از ماجرای یازدهم سپتامبر از جمله اخباری بود که مورد توجه ناظران در منطقه قرار گرفته است. کوپر در دیدار با جولانی از او خواسته کانالهای ارتباطی دمشق با واشینگتن را فعال کند. این دیدار در شرایطی برقرار شد که قبل و بعد از این جلسه سوریه بارها از سوی ارتش رژیم صهیونیستی موردحمله قرارگرفته است. برخی شواهد حکایت از آن دارد که حمله به سوریه آن هم در میانه سفر فرمانده امریکایی به دمشق با چراغ سبز پنتاگون صورت گرفته و درواقع مکمل سفر چارلز کوپر به دمشق محسوب میشود.
آمریکاییها برای پیشبرد طرح خود در منطقه نیازمند انعطاف بیشتر از جانب جولانی هستند و فشار حملات اسرائیل باعث میشود رژیم تحریرالشام بیشتر از محور اخوانی خود را جدا کرده و به محور عبری و امریکایی نزدیک شود. در حال حاضر امریکاییها از روند خلع سلاح در جنوب سوریه ناراضی بوده و جولانی را متهم به کمکاری در این زمینه کردهاند، برای همین سفر فرمانده سنتکام به سوریه را باید نه در چهارچوب یک دیدار سیاسی باانگیزه نظامی بلکه در بستهای دید که تهدید را با ژست دیپلماتیک برای دمشق بستهبندی کرده است.
همچنین سفر کوپر به سوریه نشان از آن دارد که طرح باراک در منطقه شکستخورده و امریکاییها با کنار گذاشتن تمام گزینههای سیاسی به دنبال نظامی کردن طرحهای خود دارند. به عبارتی ترامپ به این نتیجه رسیده است که گزینه سیاسی در منطقه ناکارآمد بوده و تنها کارت نظامی میتواند بازی را به سود او تغییر دهد. در این تغییر نگرش خطرناک و قمار گونه اسرائیل نقش بسزایی داشته است.
البته سکه تحولات اخیر در سوریه یک روی دیگر نیز دارد. در چند ماه اخیر رژیم صهیونیستی ضربات سختی به داراییهای استراتژیک ترکیه در مناطق مختلفی از سوریه زده است. حمله به وزارت دفاع و ستاد کل ارتش سوریه، حمله به فرودگاه تیفور و نیز نابودسازی پروکسیهای ترکیه، چون لشکر ابوامشه نشان میدهد که بازی اسرائیل در منطقه عیانسازی «جنگ علنی» بوده و از این رو کشورهایی، چون ترکیه سهمشان از تحولات دمشق چیزی بیشتر از اثرگذاری روی مرکز نیست. سفر فرمانده سنتکام به دمشق حتی روی میزان سهم آنکارا از سوریه نیز مؤثر خواهد بود و سفره را برای ترکها کوچکتر خواهد کرد.
درحالیکه فشارها بر سوریه برای پذیرش طرح امریکایی در حال افزایش است، جولانی نیز در حال مرور معادلاتی است که او را حداقل برای مدتی در دمشق حفظ خواهد کرد. از جمله طرحهای جدید رئیس گروهک تحریرالشام استفاده از تاکتیکهای تعادلبخش در سیاستگذاری است. جولانی در ماههای اخیر تلاش کرده است تا گرایش فکری نیروهای مسلح در سوریه را تغییر و از شکل سلفی به شافعی تغییر جهت دهد. در این تغییر جهت العطون و الویس نقش مهمی بر عهده خواهند داشت. جولانی تصور میکند که با این تغییر نگرش در درون میتواند تعادل در بیرون را نیز مدیریت کند و به اصطلاح رهبری همهگیر شود.
ایجاد تعادل تنها سویههای داخلی نداشته و روی مناسبات خارجی رهبر تحریرالشام نیز اثر گذاشته است. جایی که جولانی مدعی شد که آماده ارتباط با ایران است. باز کردن یک کانال با ایران میتواند ظرفیت سوریه را در آینده بالاتر برده و او را از وضعیت دستبسته رها خواهد کرد. البته ارتباط گرفتن جولانی با ایران شرطهایی دارد که بستگی به هوش سیاسی او خواهد داشت. فرمانده سابق القاعده میداند که حتی اگر فرش قرمز هم زیر پای ترامپ پهن کند، امریکاییها هیچگاه به او اعتماد نخواهند کرد. میزان اعتماد ایران به جولانی نیز بستگی به رفتار او در برابر لبنان دارد. آزمون خلع سلاح مقاومت در بیروت آخرین شانس جولانی برای ادامه نقش او دربازیهای پیچیده منطقه است!
******
معادله آتشبس
روزنامه وطنامروز نوشت:
پس از توقف جنگ ۱۲ روزه، برخلاف پیشبینی اکثر کارشناسان مبنی بر قریبالوقوع بودن حمله مجدد رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران اما ۸۵ روز از توقف جنگ میگذرد. این موضوع میتواند ۳ دلیل داشته باشد: ۱- ماهیت حمله نظامی مستقیم به ایران، آنگونه که کارشناسان سیاسی و نظامی فکر میکردند، نبوده است. ۲- برخلاف مواضع اعلامی و ادعاهای مقامات رژیم صهیونیستی و آمریکا، هدف یا اهداف آنها از حمله به ایران، موارد دیگری بوده است. ۳- نتایج جنگ، برخلاف پیشبینی دستگاههای امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا رقم خورد و آنگونه که آنها تصور میکردند منجر به تحقق اهداف تعیینشده نشد. در این بین، گزاره سوم از همه محتملتر است.
در ظاهر، ۳ عامل باعث شکست پیشبینیها و عدم تحقق اهداف تعیینشده رژیم صهیونیستی و آمریکا بوده است: الف- واکنش مردم ایران به جنگ تحمیلی و ایجاد یک انسجام و همبستگی ملی کمسابقه در ایران، ب- قدرت دفاعی ایران؛ موفقیت عملیاتهای موشکی و شکست پدافند چندلایه موشکی رژیم صهیونیستی، پ- استحکام نظام سیاسی ایران؛ قابلیت ترمیم ساختار و همینطور اراده نظام در نحوه مواجهه با مقوله جنگ.
در مورد گزاره اول، واقعیت این است که دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی رژیم دچار یک خطای محاسباتی بزرگ درباره نوع واکنش مردم ایران نسبت به جنگ شدند. شاید بتوان گفت مبنای این محاسبه اشتباه، برآورد آنها از حوادث پاییز ۱۴۰۱ و نسبت مردم با حکومت بود. به هر حال با وجود تلاش نتانیاهو و ترامپ برای متقاعد کردن مردم ایران به ابراز اعتراض نسبت به نظام سیاسی مستقر، مردم به صورت یکپارچه علیه متجاوز و در کنار نیروهای مسلح کشورشان منسجم و همبسته شدند. قطعا تئوریسینهای امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا این واقعیت را درک کردهاند که هر نوع حمله نظامی به ایران، تا زمانی که از سوی بخش مهمی از جامعه ایرانی همراهی نشود، یک اقدام و تلاش بینتیجه خواهد بود. به همین خاطر، امید اصلی آنها هنگام به راه انداختن جنگ علیه ایران، ایجاد اعتراضات اجتماعی و احیانا بروز و ظهور این اعتراضات در خیابانها بوده است؛ امیدی که همان روزهای ابتدایی جنگ بر باد رفت.
از سوی دیگر، قطعا برآوردهای نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا این بود که ایران توانایی پاسخهای موشکی مداوم و موثر به حملات رژیم صهیونیستی را نخواهد داشت. یکی از دلایل این محاسبات، اتکای آنها به سناریوی از کار انداختن یا تحدید و تضعیف توان آفندی در درون خاک ایران بود. از سوی دیگر جنگ ۱۲ روزه نشان داد هم رژیم صهیونیستی و هم آمریکا اطلاعات دقیقی درباره میزان قدرت موشکی و پهپادی ایران ندارند اما در خلال جنگ تازه متوجه میزان قدرت موشکهای ایرانی و قدرت تخریب، همچنین میزان دقت آنها شدند. شکست پدافند چندلایه موشکی رژیم صهیونیستی در رهگیری موشکهای ایران نیز یکی دیگر از واقعیتهای جنگ ۱۲ روزه و از مصادیق اشتباهات محاسباتی آنها بود. شکست رژیم صهیونیستی و آمریکا در همه این موارد، قطعا از جمله دلایل شکست آنها در رسیدن به اهداف تعیینشده برای جنگ بود.
******
یک عکس و حاشیه های آن
روزنامه خراسان نوشت:
انتشار تصاویر و ویدئوهایی از دیدارهای اخیر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور کشورمان، در محافل دیپلماتیک بار دیگر بحث درباره ظرایف و ضرورتهای تشریفات رسمی در عرصه بینالمللی را به صدر گفتوگوهای رسانهای کشانده است. تازهترین نمونه این ماجرا، مربوط به نشست اضطراری سران کشورهای اسلامی در دوحه است؛ جایی که برخورد غیرمتعارف رئیسجمهور ایران با رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، به سوژهای برای رسانههای داخلی و خارجی بدل شد. در این تصاویر، پزشکیان در حالی برای دیدهبوسی به سوی اردوغان خم میشود که همتای ترک او همچنان بر صندلی نشسته است. این صحنه برای بسیاری از ناظران نه تنها غیرمعمول، بلکه نشانهای از بیتوجهی به آداب پروتکلهای دیپلماتیک تلقی شد. پیش از آن هم در دیدار سهجانبه با اردوغان و الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، نوع ادای احترام پزشکیان به شکل اغراقآمیز بازتاب گستردهای یافت.
تردیدی نیست که منش ساده و بیتکلف دکتر پزشکیان در میان مردم، نوعی سرمایه اجتماعی برای او بهشمار میآید. اما آن چه در دیدارهای رسمی اهمیت دارد، تمایز میان صمیمیت مردمی و پروتکل دیپلماتیک است. روابط بینالملل عرصهای است که در آن کوچکترین رفتار، حرکت دست یا حتی زاویه نگاه میتواند حامل پیام سیاسی باشد و برداشتهایی فراتر از نیت فردی ایجاد کند. در چنین شرایطی، رعایت چارچوبهای دقیق تشریفات، نه نشانه تکبر یا فاصلهگذاری، بلکه ضرورتی برای حفظ شأن و جایگاه جمهوری اسلامی ایران است. نکته تأملبرانگیز در ماجرای اخیر، حضور سیدعباس موسوی، رئیس تشریفات نهاد ریاستجمهوری در کنار رئیسجمهور بود. اصولاً فلسفه وجودی تیم تشریفات، پیشبینی و مدیریت لحظههای حساس و هدایت رفتارها در چارچوب عرف دیپلماتیک است. پرسش جدی اینجاست که اگر در چنین موقعیتهایی، دفتر رئیسجمهور نتواند شرایط دیدار را به درستی تنظیم کند، پس مسئولیت اصلی این مجموعه دقیقاً چیست؟
روزنامه صبحنو هم در اینباره نوشت:
در عرصه بیرحم دیپلماسی بینالمللی، هر حرکت بار معنایی خاصی دارد. اینکه چه کسی مینشیند، چه کسی میایستد، چه کسی تماس را آغاز میکند، پیامهای فراوانی درباره جایگاه درکشده، احترام و قدرت ملی منتقل میکند. این موارد کوچک رقص قدرت ملی را نمایان و اقتدار یک ملت را تداعی می کند. وقتی پزشکیان تصمیم گرفت خم شده و به اردوغان نزدیک شود، ناخواسته پیامی فرستاد که فراتر از اتاق ملاقات طنینانداز شد و بحثهای شدیدی در شبکههای اجتماعی و محافل دیپلماتیک برانگیخت. این حرکت و حرکات مشابه مانند برخورد با الهام علی اف و دیگران جملگی این نگرانی را منتقل کرده اند که ایران از جایگاهی سست و شکننده برخوردار است؛ مانند زانویی که ظریف در برابر مقامات عربستان سعودی زد و در تاریخ ثبت شد.
این حادثه را نمیتوان صرفاً به عنوان ایرادگیری تشریفاتی نادیده گرفت. در فرهنگ سیاسی خاورمیانه، جایی که نمادها اغلب به اندازه محتوا وزن دارند، چنین نمایشهایی به عنوان نشانههایی از اعتماد و قدرت ملی تفسیر میشوند. ظاهر امور دقیقاً به همین دلیل اهمیت دارد که ادراکات از موقعیت ایران در سلسلهمراتب منطقهای را شکل میدهد. آن هم در منطقه ای که رژیم اسراییل با نمادگرایی صهیونی-فراماسونی حرکات خاصی را نمایش و نمادهای دیگران را با جدیت دنبال و تحلیل می کند.
پزشکیان از آغاز دولت داری مداوم تنفر خود را از پروتکلها ابراز کرده و خود را مردی از جنس مردم معرفی کرده که تجملات قدرت را رد میکند. اگرچه این رویکرد ممکن است در داخل با شهروندان خسته از نمایشهای سیاسی طنینانداز شود، اما الگوی نگرانکنندهای در زمینههای بینالمللی ایجاد کرده است. موضع ضدپروتکلی رئیسجمهور، صرفنظر از نیت خوب، به نظر میرسد تمایز حیاتی میان سبک حکمرانی داخلی و نمایندگی خارجی را مخدوش کند.
در زمانی که تهران به دنبال بیان قدرت در میان تنشهای منطقهای و تحریمهای بینالمللی است، نمایشهایی که میتواند به عنوان ضعف دیپلماتیک تعبیر شود، پیامهای متناقضی به متحدان و دشمنان میفرستد. فضیلت شخصی رئیسجمهور وقتی منافع ملی جمعی را تضعیف کند، به مسئولیت تبدیل میشود.
معاون تشریفات رییس جمهور چه گفت
سیدعباس موسوی معاون تشریفات دفتر رئیسجمهور درباره عکس منتشر شده نوشت:
جناب دکتر پزشکیان داشتند به سمت جایگاه خود قبل از شروع اجلاس می رفتند که سر راه رئیس جمهور ترکیه را پشت میزشان دیدند و دوستانه با دست به پشت شان زدند و ایشان هم قدری برگشتند ببینند کیست که در همان حالت دست دادند و رییس جمهور ما هم نکته ای در گوششان گفتند و خندیدند و رفتند…
معاون تشریفات دفتر رئیس جمهور گفت: در حاشیه اجلاس ها - نه حین دیدارهای رسمی و مذاکرات دو جانبه - از این نوع حرکات صمیمانه، دوستانه و غیر رسمی میان مقامات دولتها بویژه دولتهای دوست و همسایه در آسیا، اروپا، آمریکا و … کم نیست. حالا عده ای از عزیزان! دنبال ماهیگیری خاص هستند، خود دانند ولی بدانند از هر لحاظ «اشتباه می زنند!»
در همین اثنا، اگر از «حواشی» فارغ شدند «متن» سخنرانی عزتمندانه، رئیس جمهور اسلامی ایران در همین اجلاس را هم بخوانند یا ببینند. ضرر ندارد!
******
رحمانیت اسلام یا سادهلوحی شما؟
روزنامه فرهیختگان نوشت:
روز یکشنبه 23 شهریور خانواده پخشان عزیزی با مهدی کروبی که سالها در حصر بوده، دیدار کردند. این ملاقات با حضور وکیل پرونده، امیر رئیسیان برگزار شد. وکیل به تشریح مراحل قضایی پرونده پرداخت و ابراز امیدواری کرد بازنگری جدی در احکام صادره صورت گیرد. پدر پخشان با تأکید بر دلبستگی عمیق خانواده به ایران، دو نگرانی اصلی را مطرح کرد. نخست، صدور حکمی که از نظر خانواده ناعادلانه است و دوم، بهرهبرداری رسانههای خارجی از این موضوع برای تضعیف اعتبار ملی ایران. او اظهار داشت سوءاستفاده تبلیغاتی دشمنان از این پرونده برای خانواده غیرقابل تحمل است و هرگونه لطمه به حیثیت کشور را محکوم میکند.
مهدی کروبی در این دیدار پس از آنکه پیامبر اکرم(ص) را نماد رحمت و سعهصدر توصیف کرد و به آیه «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین» اشاره داشت تأکید کرد سیره پیامبر بر بخشش و جذب دلها استوار بوده است. با این حال، کروبی با لحنی تند و غیرمسئولانه، حاکمیت را به انحراف از این اصول متهم کرد و مدعی شد رویکردهای سختگیرانه آنها با سیره نبوی مغایرت دارد. این اظهارات در شرایطی مطرح میشود که درخواست اعاده دادرسی پخشان در دیوان عالی کشور رد شده و پرونده او نیز برخلاف تعابیر پدرش مملو از اقدامات ضدکشور است.
مهدی کروبی که پس از سالها حصر به تازگی در مسائل سیاسی فعالتر شده، در این پرونده رویکردی غیرمسئولانه و فریبخورده اتخاذ کرده است. او در دیدار با خانواده عزیزی نظام را به انحراف از سیره نبوی متهم کرد، درحالیکه خود سابقهای پر از ادعاهای بیاساس دارد. در سال 1388، کروبی تحت تأثیر اطرافیان، ادعاهای اثباتنشدهای درباره تجاوز به زندانیان مطرح کرد که بدون ارائه مدرک، به جنجالهای گسترده دامن زد. این سابقه نشاندهنده سادهلوحی و تأثیرپذیری او از جریانهای سیاسی است که بار دیگر در پرونده عزیزی تکرار شده است. این توقع از یک فرد با سابقه طولانی فعالیت اجرایی و سیاسی میرود که اگر یک بار دچار اشتباهی شده و با تکیه به اظهارات منابع غیرمعتبر ادعایی میکند حداقل مجدداً در این چاه نیفتد و در اظهارات آتی خود دقت نظر را نیز چاشنی اظهاراتش کند؛ چیزی که در مورد اظهارات او در ماجرای پرونده پخشان عزیزی دیده نمیشود.
دخالت کروبی در پرونده پخشان، نه تنها کمکی به حل مسئله نمیکند، بلکه به عنوان ابزاری برای فشار سیاسی عمل میکند. او با پذیرش نقش واسطه، بدون بررسی دقیق شواهد، به روایت عاطفی خانواده تن داده و اظهاراتی مطرح کرده که مطابق با رویکرد رسانههای معاند، نظام را در برابر فشارهای داخلی و خارجی قرار میدهد. کروبی به جای تمرکز بر راهحلهای قانونی، به حاشیهسازی و تحریک افکار عمومی میپردازد که این رفتار با اصول دادخواهی عادلانه مغایرت دارد.
کروبی در حالی از سیره نبوی سخن میگوید که پیامبر اکرم(ص) در برابر دشمنان و مخلان امنیت، قاطعیت نشان داده و با گروههای مخالف جنگیده است. این قاطعیت نیز بخشی از شخصیت پیامبر اسلام است و روایتهایی که تکبعدی و صرفاً با تکیه بر عطوفت بیان میشود در معرض این اتهام قرار میگیرند که صرفاً با هدف امتیازگیری تحریف و طرح میشوند. ادعای کروبی مبنی بر انحراف نظام از این سیره، در حالی مطرح میشود که مبارزه با تهدیدات امنیتی، بخشی از حفظ نظم و امنیت عمومی است. این تناقض نشاندهنده فریبخوردگی کروبی و سوءاستفاده او از مفاهیم دینی برای پیشبرد اهداف سیاسی است.
پرونده پخشان عزیزی، نمونهای از چالشهای پیچیده در پروندههای امنیتی است که در آن روایتهای متضاد، دخالتهای سیاسی غیرمسئولانه و جنگ رسانهای، قضاوت عادلانه را دشوار میسازد. خانواده عزیزی حق اعتراض قانونی دارد، اما ادعاها باید با مدارک معتبر پشتیبانی شوند نه اینکه بخواهند با فشارهای سیاسی و رسانهای تصویری خلاف واقع از پرونده دخترشان ساخته و برای آزادی او کشور را متهم به بیعدالتی کنند.
******
هاشمی نسخه مذاکره جامع با آمریکا را پیچید
محسن هاشمیرفسنجانی در روزنامه سازندگی نوشت:
چندی پیش در گفتوگو با سیما، گلایهای را نسبت به کم اهمیت دانستن مکانیسم ماشه توسط بعضی از مقامات کشوری طرح کردم، خوشبختانه در هفته اخیر براساس توصیه مقام معظم رهبری برای عبور از شرایط بلاتکلیفی نه جنگ و نه صلح، تحرکات مثبتی در سیاست خارجی از جمله توافق با مدیرکل آژانس در مصر را در جهت جلوگیری از اجرایی شدن مکانیسم ماشه شاهد بودیم. اما باید توجه داشت که این تحرکات بدون یک توافق مطمئن برجامی با سه کشور اروپایی از بازگشت تحریمهای بینالمللی جلوگیری نکرده بلکه میتواند چند ماهی آن را به عقب بیندازد و فرضاً هم اگر جلوگیری کند، بدون توافق جامع با آمریکا، مانع بلاتکلیفی که اخیراً رهبری از آن گفتند و تحرکات تروریستی و حمله احتمالی مجدد اسرائیل به ایران نخواهد شد.
علاوه برای ضرورت تقویت قدرت ملی، معیشت مردم و ایجاد فضای کار و امید باید دید مطالبات سه کشور اروپایی از ایران جهت فعال نکردن مکانیسم ماشه در مهلت سه هفتهای باقیمانده چیست و آیا حاضریم امتیازات بدهیم؟ در پرونده هستهای ایران ۴ موضوع کلیدی وجود دارد: ۱- بازرسی از سایتهای آسیب دیده. ۲- تعیین تکلیف ۴۰۰ کیلو اورانیوم ۶۰ درصد. ۳- برگشت کامل به برجام. ۴- مذاکرات با آمریکا، البته متن توافق آقای عراقچی با مدیرکل آژانس به صورت کامل منتشر نشده اما احتمالا محدود به همان بازرسیهای عادی و ۴۰۰ کیلوگرم است و شامل دو مورد دیگر نمیشود. دیدگاهی در کشور وجود دارد که معتقد است اگر ما ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصد را رقیق کنیم پا در مسیر قذافی گذاشتیم که ۲۲ سال قبل تجهیزات و مواد هستهای خود را سوار کشتی کرد که از حمله آمریکا جلوگیری کند بنابراین تصمیمگیری در مورد دو امتیاز دیگر مد نظر اروپا برای جلوگیری از اجرای مکانیسم ماشه که خارج از تعهدات ایران در NPT و آژانس، سخت و تحقق آن ظرف سه هفته آینده دشوار است.
اما اگر بر فرض هم این تصمیم سخت گرفته شد در این مذاکره با آژانس باز هم مسیری برای گرفتن امتیازات متقابل وجود ندارد چراکه لغو تحریمهای یکجانبه آمریکا و ارائه تضمین امنیتی به ایران برای جلوگیری از حمله مجدد آمریکا و اسرائیل، کف خواستههای منطقی ایران است که آژانس و اروپا اختیاری نسبت به آن ندارد. در واقع امتیاز را به اروپا و آژانس میدهیم و توقع امتیازگیری از آمریکا داریم، این روش بدترین نتیجه را برای ایران و بهترین نتیجه را برای اسرائیل و آمریکا به همراه میآورد زیرا بدون آنکه امتیاز و تعهدی بدهند به بخشی از خواستههایشان میرسند. لذا به نظر میرسد در این شرایط نیاز به یک راهبرد جامع و متفاوت داریم که با همین برگهای باقیمانده بتوانیم به نتیجهای موفق از مسیر دیپلماسی برسیم و کشور را از تهدیدات و تحریمهای کنونی رها کنیم.
درست است که ما با آمریکا منافع راهبردی مشترک نداریم ولی میتوانیم به منافع هویتی، هماهنگیهای کوتاهمدت مشترک برسیم و حتی برای مثال میتوانیم به جای مذاکرات بیحاصل از طریق واسطهها و کشورهای ثالث، دفاتر حفاظت منافع دو کشور را مثل نوع رابطهمان با مصر برقرار کنیم. با توجه به روانشناسی شخصیتی ترامپ، برقراری دفاتر حفاظت منافع امتیازی برای رئیسجمهور فعلی آمریکا خواهد بود و او میتواند مدعی شود، کاری که رؤسایجمهور قبلی نتوانستند انجام دهند، من عملی کردم. با این روش میشود مذاکرات راهبردی جامع را نیز در تهران برنامهریزی کرد.
******
چرا وقتی دشمنان متن توافق با آژانش را دارند، این متن منتشر نمی شود؟
سایت دیدهبان ایران نوشت:
در روزهای اخیر موضوع توافق ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای ازسرگیری بازرسیها از تاسیسات هستهای کشورمان مورد اعتراض برخی نمایندگان مجلس قرار گرفته است؛ به نحوی که بعضی نمایندگان، این توافق را مغایر با قانون مجلس درباره الزام دولت به تعلیق همکاریها با آژانس دانستهاند. البته در این قانون به دولت اجازه داده شده است که در صورت تصویب مصوبه در شورای عالی امنیت ملی، همکاریهای محدودی را زیر نظر این شورا با آژانس انجام دهد، اما اعتراض نمایندگان مجلس به این نکته است که توافق اخیر در خود شعام به تصویب نرسیده، بلکه مورد تایید کمیته هستهای شورای عالی امنیت ملی قرار گرفته است که این امر، غیرقانونی محسوب میشود.
نمایندگان مخالف توافق اخیر ایران و آژانس همچنین نسبت به این که متن شیوهنامه مربوط به این توافق در اختیارشان قرار نگرفته است، معترض هستند. آنها میگویند که وقتی رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی یک پای این توافق باشد، با توجه به آنچه سابقه او در افشای اطلاعات سایتهای هستهای ایران نزد آمریکاییها و اسرائیلیها میدانند، طبیعتا طرفهای غربی از جزئیات این توافق مطلعاند، پس چرا بعضی مسئولان کشورمان از جمله نمایندگان مجلس نباید متن این تفاهمنامه را در اختیار داشته باشند؟
حسینعلی حاجی دلیگانی، نایبرئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس درباره توافق ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی به دیدهبان ایران گفت: «در قانون مجلس درباره تعلیق همکاریها با آژانس بینالمللی انرژی اتمی آمده است که تصمیمگیری درباره هرگونه همکاری مجدد با آژانس باید با تصویب شورای عالی امنیت ملی انجام شود. اما همانطور که در بیانیه شورای عالی امنیت ملی آمده است، توافق اخیر ایران و آژانس توسط خود شعام تایید نشده، بلکه توسط کمیته هستهای زیرمجموعه شورا تایید شده است. این در حالی است که طبق قانون، تصمیمگیری کمیته نمیتواند جای تصمیمگیری شورای عالی را بگیرد؛ بنابراین نحوه تایید توافق ایران و آژانس در شورای عالی امنیت ملی، خلاف قانون بوده است».
او با تاکید بر این که متن توافق ایران و آژانس در اختیار نمایندگان مجلس قرار نگرفته است، اظهار داشت: «انتقاد ما به آقای عراقچی این است که وقتی با آقای گروسی توافق کردهاند، یعنی متن حتما در اختیار دشمنان ما قرار گرفته است. ولی برای ما جای سوال است که چرا وقتی متن شیوهنامه در اختیار دشمنان قرار دارد، این متن در اختیار مسئولان کشور از جمله نمایندگان مجلس قرار نمیگیرد».
حاجی دلیگانی با بیان این که نوعی دوگانگی در توضیحات آقایان عراقچی و گروسی درباره تفاهمنامه همکاری ایران و آژانس وجود داشت، خاطرنشان کرد: «بدتر از دوگانگی توضیح وزیر امور خارجه ما و مدیرکل آژانس درباره این توافق، این بود که آقای عراقچی گفت که هرکسی روایت خود را از این تفاهمنامه دارد. این مساله صحیح نیست و اگر یک متن بین دو طرف امضا میشود، باید به گونهای باشد که دو طرف یک تفسیر را از متن داشته باشند، نه این که هرکس برداشت شخصی خود را داشته باشد. در واقع باید در متنهای اینچنینی، از واژههایی استفاده شود که دوپهلو نباشد. این که بپذیریم هرکس روایت خود را از یک متن داشته باشد، نتیجهاش همان چیزی میشود که در برجام پیش آمد؛ به نحوی که آقایان میگفتند که اسنپبک در برجام اینطور که شما میگویید نیست، در حالی که اکنون همین اتفاق افتاد و دیدیم که طرفهای غربی میتوانند با استفاده از این سازوکار، تحریمهای سازمان ملل را علیه ما برگردانند».
******
همچنان، همهچیز تقصیر احمدینژاد است!
روزنامه هممیهن نوشت:
طی ۱۶ سال گذشته دو دولت اصولگرا (احمدینژاد و رئیسی ۷سال) و دو دولت نزدیک به اصلاحطلبان (روحانی و پزشکیان ۹سال) در مصدر کار بودهاند. همچنین در ۲۰سال پیش از آن هم یک دولت اصولگرا (احمدینژاد ۴سال) و یک اصلاحطلب (خاتمی ۸سال) و یک دولت میانه (هاشمی ۸سال) مدیریت امور دولت را عهدهدار بودهاند. از ۸۸ تاکنون همه مجالس با اکثریت اصولگرایان بوده و اصولگرایان حاکم کمتر کسی جز خودشان را تایید میکردند و راه میدادند. دستگاه قضایی و امنیتی و انتظامی هم نزدیک به آنان بودهاند. مهمتر از همه شورای نگهبان بود که بهکلی در جناح مقابل اصلاحات طبقهبندی میشود.
در دوره اول ۶۸ تا ۸۸ شاهد یک روند آرام و حتی قابلتوجه در رشد اقتصادی و بهبود زندگی مردم هستیم. رتبه ایران در این دوره از دو کشور اصلی منطقه یعنی ترکیه و عربستان پیشی میگیرد. همچنین، رشد حداقل دستمزد از رشد کلی اقتصاد هم بیشتر است. این روند در دوره اصلاحات چشمگیرتر هم هست. این رشد با شیب کمتری در دوره اول احمدینژاد هم تداوم مییابد. ولی از سال۸۸ به بعد دو اتفاق بسیار مهم در ایران رخ داد که روند اقتصادی را بهکلی تغییر داد. اولین آن، اعتراضات ۸۸ بود. فعلاً نمیخواهیم مقصریابی کنیم؛ ولی هر چه بود، خسارت بزرگی برای کشور بود و جامعه را بهسوی شکافی جبرانناپذیر وارد کرد. مورد دوم صدور قطعنامهها و سپس آغاز تحریمهای شورای امنیت بود. نطفه این قطعنامهها در سیاست خارجی غیرمسئولانه دوره اول احمدینژاد بسته شده بود؛ ولی از سال۸۸ تشدید شد و در نهایت در سال۹۰ وارد فاز بسیار مهمی گردید.
این سنگی بود که احمدینژاد داخل چاه انداخت و در سال۹۴ و در زمان روحانی با توافق برجام از چاه خارج شد. ولی در لب چاه باقی بود و آن را از چاه دور نکردند، دو سال بعد که ترامپ آمد آن را با ضربه کوچکی دوباره داخل چاه انداخت و ایران همچنان با فرازوفرودهایی درگیر سنگی است که در دوره احمدینژاد داخل چاه انداخته شد. میگفتند تحریمها کاغذپاره است و حتی بهطور رسمی از تحریم استقبال هم کردند. تاکنون نیز برای حل مشکلات ناشی از اعتراضات۸۸ و شکاف ایجادشده هم کاری جدی انجام نشده؛ بهطوریکه حصر بهعنوان نمادی از آن اعتراضات باقی مانده و همچنان پابرجا است. متاسفانه در این فاصله شاهد حوادث دیگری هم بودیم که خاطره۸۸ را به تاریخ سپرده است که مهمترین آن اعتراضات۱۴۰۱ است که دیروز سالگرد آغاز آن بود.
گزارشها نشان میدهد که قدرت خرید و برابری «حداقل دستمزد کارگران» در برابر چهار کالا و سنجه مهم یعنی طلا، ارز، خودرو و مسکن بهشدت کاهش یافته است.قدرت خرید و برابری «حداقل دستمزد کارگران» در برابر چهار کالا و سنجه مهم یعنی طلا، ارز، خودرو و مسکن بهشدت کاهش یافته است. این کاهش در ۱۶سال گذشته یک روند ثابت بود و برخلاف دو دهه پیش از آن، همواره وجود داشته و تنها استثنا دوره دوساله ۹۴ تا ۹۶ است که مسیر روبهبهبودی بوده است. در واقع، این دوره کوتاه مقارن با رفع نسبی تحریمها است. البته، شاید بگوییم که مقایسه با این چهار کالا و سنجه دقیق نیست؛ ولی مقایسه با شاخص تورم هم نشان میدهد که در این ۱۶سال حتی به قیمت ثابت هم مبلغ حداقل دستمزد کاهش زیادی داشته است. در واقع، طبقات ضعیف در پایان این دوره نسبت به ابتدای آن وضع اقتصادی و معیشتی بدتری پیدا کردهاند.
نکته بسیار مهم این است که تحریمهای آمریکا پیش از سال ۸۸ و ۹۰ هم بود؛ ولی تحریم شورای امنیت ماهیت دیگری داشت. گرچه ابعاد آن از تحریمهای آمریکا بسیار کمتر است، ولی به لحاظ الزامی و حقوقی بودن و نیز آثار سیاسی و حقوقی آنها آثار بسیار منفیتری دارد. به عبارت دیگر، گزارشهایی که اکنون میخواهند این برداشت را القا کنند که اگر اسنپبک هم عملی شود، تاثیر چندانی بر آثار تحریمها نمیافزاید؛ قطعاً نادرست است. زیرا به ابعاد سیاسی و حقوقی تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل توجه کافی ندارند.
متاسفانه نظام سیاسی ما با فرافکنی و انداختن تقصیر به عهده دیگران دنبال حل این دو مسئله اصلی نیست و شواهدی هم که مثل انتخابات سال گذشته از خود نشان داد را ابتر کرده است. روند آینده چیزی جز ادامه ۱۶سال گذشته نخواهد بود؛ اگر بدتر نشود. تنها راه ایجاد تحولات مثبت در هر دو عامل گفته شده است. عبور از ۸۸ و ۱۴۰۱ و… و همسویی با آن بخش از قواعد حقوقی است که تحریمها را بلاموضوع کند. راه دیگری نیست.
******
درباره آن ۱۲ روز و خطرات سادهسازیاش
روزنامه کیهان نوشت:
96 روز از پایان جنگ تحمیلی 12 روزه میگذرد و واکنشها و مواجهه به آن به دلیل اهمیت موضوع همچنان ادامه دارد. این 12 روز جنگ -که برخی بر این باورند، هنوز تمام نشده است- از زوایای گوناگون در حال بررسی است، و هنوز سؤالهای زیادی درباره آن وجود دارد که به آن پاسخ داده نشده است. یکی از سؤالهای مهم، حجم خسارات و تلفاتی است که نیروهای مسلح کشورمان به رژیم صهیونیستی وارد کردهاند که ما اطلاع داریم، مسئولین امر از آن کاملا آگاهند اما بنا به مصالحی که برایمان قابل هضم و فهم نیست، اجازه انتشار آن را نمیدهند! اما درباره نوع مواجهه با اتفاقات این 12 روز باید گفت، بدترین نوع «واکنش» و «مواجهه» با این جنگ 12 روزه «سادهسازی» و «ساده دیدن» آن است، و همینطور تلاش برای بهرهبرداریهای بیارزش سیاسی از مسئلهای که یکی از بااهمیتترین مسائل پیش روی ایران و ایرانی است. فهم بد مسئله، که یکی از نتایج «ساده دیدن» و «سادهسازی» مسائل است، به همان اندازه مضر است که خود مسئله که اینجا، منظور همان جنگ 12 روزه است؛ چرا که نوع مواجهه با یک مسئله ارتباط مستقیمی با تحلیل و فهم درست آن مسئله و در نتیجه، نوع واکنش ما دارد.
به عنوان مثال اینجا به دو مورد مواجهه یک جریان سیاسی خاص با مسئله ایران و دشمنانش اشاره میکنیم تا معنای «ساده دیدن» و «سادهسازی» مسئله برای دیرفهمترینها هم جا بیفتد. آقای مرعشی دبیرکل کارگزاران جایی میگوید: «اگر روحانی با ترامپ سلام و علیک میکردند، تحریمها برداشته میشد.» وقتی از او پرسیده میشود: «یعنی سلام سلام جوش تمام؟!» ایشان میگوید بله! یا این مورد که: «...اگر یهودیان آمریکا نسبت به اهداف ایران و غایات ایران، احساس امنیت بکنند، دو تا تلفن میزنند. یکی به کاخ سفید و یکی به سنای آمریکا و میگویند ما احساس راحتی میکنیم. اینها به دنبال نابودی ما نیستند..» و بدین ترتیب مشکل ما با غرب حل میشود..!
برای فهم بهتر مسئله فقط به این یک مورد ارجاع داده و میگذریم. طبق دکترین بن گوریون، هیچ کشوری در منطقه نباید بزرگتر و قدرتمندتر از رژیم صهیونیستی باشد! این مفهوم یکی از ارکان اصلی و روشن دکترین بن گوریون و به طور کلی دکترین امنیت ملی رژیم جعلی اسرائیل است. با توجه به این دکترین، میتوان راز فشارها به ایران برای تعطیلی توان هستهای و موشکیاش را فهمید. همینطور راز تلاشهای این رژیم برای تجزیه ایران، سوریه، لبنان و....همینطور طرح موهوم «اسرائیل بزرگ» که نتانیاهو چندی پیش صراحتا به آن اشاره کرد و...آیا چنین رژیمی را میتوان با یک تلفن مهار و کشور را از شر چنین غده سرطانی حفظ کرد؟!
بنابر این ما فکر میکنیم یکی از دلایل مهم آنچه در 23 خرداد سال جاری رخ داد، «سادهسازی» مسئله و ساده دیدن امور بود که به «محاسبه غلطِ» هم ما و هم دشمن منجر شد. تصورش را بکنید وقتی این طیف تمام توجه و ظرفیت جامعه ایران را صرف مذاکره و تلفن و و قتل یک دختر به دست راننده تاکسی کرده بود، دشمن مشغول طراحی حمله به، هم میز مذاکره و هم پایگاههای موشکی و هستهای و بیمارستانها و....ما بود. این سادهسازی به قیمت شهادت 1100 تن از هموطنانمان تمام شد!
شاید بزرگترین دستاورد این جنگ برای ما ایرانیها این بود که بسیاری فهمیدند، در دنیای واقعی- و نه در جزوههای دانشگاهی!- قدرت و امنیت، خریدنی نیست و اینکه، چقدر ساده بودند و ساده میدیدند کسانی که تصور میکردند، با ابزاری به نام مذاکره یا تلفن! میتوان، کشوری در مختصات آمریکا و رژیم صهیونیستی را ترغیب به رفع تحریمها و حتی سرمایهگذاری 1000میلیارد دلاری در کشور کرد! شاید باور کردنش برای عدهای سخت باشد اما حدود 2 ماه قبل از تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی به کشورمان، برآورد این طیف این بود که آمریکا قصد سرمایهگذاری 1000 میلیارد دلاری در اقتصاد ایران را دارد. و درست وسط همین مذاکرات به ایران عزیز حمله شد! با همین یک مثال ملموس، تازه و جلوی چشم، به خوبی میتوان فهمید، ساده دیدن و سادهسازی مسائل، چه تبعاتی میتواند برای یک کشور و مردمانش داشته باشد.



