مشکل دشمنان ایران نه برنامه هستهای یا موشکی، بلکه جایگاه ژئوپلیتیک ایران است
روزنامه وطنامروز نوشت:
در فضای پرتنش سیاست خارجی امروز که رقابتهای ژئوپلیتیک و اقتصادی به اوج رسیده و حتی متحدان دیرینه غرب بر سر اولویتهای امنیتی و اقتصادی به رویارویی نرم کشیده شدهاند، مقاله اخیر محمدجواد ظریف در نشریه فارن پالیسی با عنوان «زمان تغییر پارادایم فرارسیده» بیشتر به داستانهای تکراری و آرمانگرایانه گذشته میماند. ظریف در این نوشتار بار دیگر به شعارهای فریبنده قدیمی مانند «گذار از اختلاف به همکاری»، «همگرایی منطقهای واقعی»، «مبارزه با افراطگرایی» و «گفتوگوی چندجانبه آیندهنگر و نتیجهمحور» متوسل شده است. این عبارات در جهانی مطرح میشود که رقبای دیرینه مانند چین و آمریکا یا روسیه و غرب، پردهپوشی را کنار گذاشته و به رویارویی تمامعیار در عرصههای اقتصادی (جنگ تعرفهها و تحریمهای فناوری)، امنیتی (بحران اوکراین و تنشهای دریای چین جنوبی) و نظامی (گسترش ناتو و مسابقه تسلیحاتی) پرداختهاند.
حتی در مقایسه با جمله مشهور مرحوم رفسنجانی که «دنیای آینده دنیای گفتوگوهاست، نه موشکها»، این اظهارات کهنهتر به نظر میرسد، چرا که وقتی رفسنجانی این جمله را به کار برد، هنوز نشانههایی از همکاری بینالمللی وجود داشت اما امروز با تشدید رقابتهای ژئوپلیتیک - از جمله تلاش آمریکا برای حفظ هژمونی خود در خاورمیانه از طریق حمایت بیقیدوشرط از اسرائیل و اعمال تحریمهای فلجکننده علیه ایران - هیچ اثری از «نوعدوستی» در روابط بین کشورها دیده نمیشود. جنگ اوکراین از ۲۰۲۲ تاکنون گواه روشنی بر عمق این رقابتهاست؛ جایی که روسیه و غرب نهتنها در میدان نبرد، بلکه در عرصه انرژی و اقتصاد جهانی به مقابله پرداختهاند. این الگو در غرب آسیا نیز تکرار میشود؛ با تنشهای مداوم میان کشورهای منطقه.
اما مشکل اصلی مقاله ظریف نه در کهنگی دیدگاههایش، بلکه در بنیان ایدئولوژیک آن نهفته است؛ جایی که او ادعا میکند «این تحول باید از درون ایران آغاز شود و به همسایگان گسترش یابد»! این گزاره که ظاهراً در پی توانمندسازی مردم ایران از طریق اصلاحات داخلی است، در عمل به نوعی خودسرزنشی تبدیل میشود و تمام مشکلات کشور - از تحریمها تا تهاجمات خارجی - را به سیاستهای داخلی نسبت میدهد. هرچند ظریف به مواردی مانند خروج یکجانبه آمریکا از برجام و حمایت اروپا از حملات اسرائیل به تأسیسات ایران (مانند اظهارات صدراعظم آلمان مبنی بر اینکه اسرائیل «کار کثیف غرب» را انجام میدهد) اشاره میکند اما راهحل نهایی خود را در تغییرات داخلی ایران و در نهایت مذاکره با آمریکا خلاصه میکند.
این نگرش که ریشه در ایدئولوژی لیبرال - دیپلماسی دارد، چالشهای ایران با غرب را به «خطاهایی» مانند برنامه هستهای، حمایت از محور مقاومت یا توسعه موشکی نسبت میدهد و پیشنهاد میکند با «سازش با قدرتهای بزرگ» و عقبنشینی از این مواضع، دشمنان از فشار دست بردارند. اما تاریخ نشان داده این رویکرد نهتنها بیثمر، بلکه خطرناک است. دهه ۹۰ خورشیدی با تمرکز بر مذاکرات هستهای به پای برجام سوخت، توافقی که کمتر از ۲ سال به صورت ناقص اجرا شد و سپس با خروج ترامپ به شکست انجامید. حتی پس از برجام، تحریمها ادامه یافت، سردار شهید سلیمانی سال ۲۰۲۰ ترور و حملات سایبری و گاه بعضا فیزیکی و خرابکارانه به تأسیسات هستهای ایران مانند نطنز تشدید شد. این رویدادها ثابت میکند مشکل دشمنان ایران نه برنامه هستهای یا موشکی، بلکه جایگاه ژئوپلیتیک ایران به عنوان یک قدرت مستقل غرب آسیاست؛ قدرتی که با منابع انرژی، موقعیت استراتژیک در تنگه هرمز و نفوذ فرهنگی - تاریخی، مانع هژمونی آمریکا و اسرائیل میشود.
******
مطالبه مهم رئیس اطلاعات سپاه از مجلس که نباید از کنار آن گذشت
سایت جهاننیوز نوشت:
اخیراً سردار مجید خادمی رئیس سازمان اطلاعات سپاه در مراسم چهلم سردار شهید محمد کاظمی رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه حضور پیدا کرده و در بخشی از سخنانش گفته است: «هیچ کشوری مثل ما فضای مجازی را رها نمیکند. من از نمایندگان مجلس میخواهم که شبکه ملی اطلاعات را جدی بگیرند و آن را پیگیری کنند».
فارغ از اینکه، فضای مجازی در سایر کشورها چگونه اداره می شود، باید توجه کرد که این مطالبه از جانب فرد عادی در کوچه و خیابان و یا مسئول عادی بیان نشده است. پس از جنگ 12 روزه، در مراسم چهلم شهیدی که در زمان شهادتش رئیس اطلاعات سپاه بود و از سوی کسی بیان می شود که رئیس جدید اطلاعات سپاه است. از سوی کسی بیان می شود که به صورت شبانه روزی با مقوله امنیت سر و کار دارد. همان چیزی که جزو ابتدایی ترین نیازهای هر کشور و مردمش است. بدون تردید، رئیس جدید اطلاعات سپاه هم دریافته است که ما از جانب فضای مجازی یله و رهای کشور چه ضرباتی خورده ایم و میخوریم.
فارغ از اینکه اساساً دولت، قوه قضائیه و نهادهای مختلف نظام چه عملکردی در زمینه فضای مجازی دارند –که در جای خود بسیار به آنها انتقاد وارد است-، متأسفانه مجلس شورای اسلامی به وظایف خود در این زمینه عمل نکرده است و یکی از مقصرین فضای مجازی یله و رها – در کنار سایر نهادها – خود مجلس است. رهبر معظم انقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی (بیش از پنج سال قبل) خطاب به نمایندگان فرمودند: «مسألهی مدیریت فضای مجازی جزو مسائل مهم ما است که این مسأله، مسألهی بلندمدت هم نیست؛ مسألهی کوتاهمدت و میانمدت و جزو مسائل نزدیک ما است که باید [به آن توجه بشود] و امثال اینها مسائل کلیدیای وجود دارد. توجه کنید دچار حاشیهها نشوید، دچار مسائل فرعی و بیاولویت نشوید».
متأسفانه به رغم تأکید ویژه رهبر معظم انقلاب، مجلس در زمینه فضای مجازی گرفتار حواشی شد و تحت تأثیر برخی رسانه ها و جریانات معلوم الحال قرار گرفت. این در حالی است که فضای مجازی نه به یک قانون، بلکه به چندین قانون نیاز دارد. زیرا با عرصه های گوناگون زندگی مردم گره خورده است و نقش تعیین کننده ای در سرنوشت ملت ها دارد.
******
بیانیهای که بوی کودتا میدهد!
روزنامه کیهان نوشت:
انتشار بیانیه 26 مرداد جبهه اصلاحات، نگرانیها را درخصوص توطئهای «شبه کودتا» افزایش داده است.با بررسی ادبیات بهکار رفته در بیانیه جبهه اصلاحات میتوان به این نتیجه رسید که اتفاقاتی در حال رخ دادن است. چرا که جبهه اصلاحات در بیانیه سه روز گذشته خود به نکاتی پرداخته که با وجود همگرایی و وفاق در بخشهای حاکمیتی کشور در حمایت از دولت، این بیانیه را میتوان مشکوک به کودتا علیه نظام دانست. در این رابطه چند نکته گفتنی است:
۱- در این بیانیه، بخش ساختارشکن و برانداز اصلاحات مواردی را آورده که در همان نگاه اول همسویی این موارد با خواسته مقامات آمریکایی و صهیونیستی در یک راستا تعریف میشود. انجام مذاکره جامع و مستقیم با آمریکا، اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنیسازی که در واقع، همان اعلام به صفر رساندن برنامه غنیسازی ایران توسط ترامپ بعد از بمباران سه مرکز هستهای کشورمان است، پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریمها (وعده توخالی که در برجام طرف غربی متعهد به آن بود و هیچگاه انجام نداد)، ، انحلال نهادهای موازی، تغییر نهادهای انتصابی، بازگشت نیروهای نظامی به پادگانها و ... بخشی از محتوای این بیانیه است.
۲- این روزها همزمان با یاوهگوییهای نتانیاهو نخستوزیر کودککش صهیونیستی و اظهارات بیربط و مداخلهجویانه مقامات آمریکایی نسبت به ایران، صدور چنین بیانیهای و چاپ یادداشت توسط محمد جواد ظریف در نشریه «فارن پالیسی» و انتشارگسترده آن در رسانههای اصلاحطلب با تاکید بر اینکه « تغییر ایران از درون آغاز میشود و به محیط پیرامونش تابش مییابد» و خارج شدن روحانی از پستوی انزوا و مصاحبه با رسانههای اصلاحطلب به خیال اینکه مردم 8 سال دوره خسارتبار او را فراموش کردهاند، همه نشان از آن دارد که یک کودتای خزنده علیه نظام سیاسی در حال شکلگیری است و دشمن صهیونیستی و آمریکایی امید به عناصر داخلی برای تغییر در جامعه ایران دارد تا بستر چنین کودتایی فراهم شود و بار دیگر خاطره تلخ کودتای 28 مرداد 1332 در ذهن مردم ایران زنده گردد.
۳- برای وزیر خارجهای که 8 سال سکان دستگاه دیپلماسی کشور را در اختیار داشته باید تاسف خورد که در داستان «شیفت پارادایمی» یا همان چهارچوب فکری و اعتقادی خود، پارادایمی را مطرح میکند که دو طرف آن هیچ اشتراک فکری با هم نداشته و نسخهای برای ایران و آمریکا میپیچد که در تعارض خواستهها قرار دارند. ظریف از یک طرف میگوید در شیفت پارادایمی او آمریکا از دشمنی با ایران و قصد براندازی جمهوری اسلامی کوتاه بیاید و ایران نیز از خواستههای خود کوتاه آمده تا امکان صلح با دنیا- بخوانید آمریکا و اسرائیل- فراهم شود! اینکه از نگاه ظریف تهران و واشنگتن میتوانند «پیمان عدم تعرض» امضا کنند، قطعا نوعی خوشبینی کودکانه است. مگر ما «عهدنامه مودّت» با آمریکاییها را در سال 1334 در دولت «آیزنهاور» امضا نکرده بودیم، پس این همه دشمنی از تحریک عراق به جنگ با ایران گرفته تا هزاران اقدام دیگر در طول این 70 سال علیه ملت ایران چه بوده که مجددا باید دلخوش به «پیمان عدم تعرض» با آمریکا باشیم.
درکجا آمریکاییها به تعهد خود عمل کردهاند که ظریف را بر آن داشته نسخه جدیدی را برای نزدیکی به آمریکا و امضای پیمان جدید ترغیب کند! حالا بر فرض که این پیمان امضا شد، طرف آمریکایی این سؤال را پیش میکشد که هستهای شما که با بمباران از بین رفت و با این پیمان عدم تعرض هم که قرار نیست ما به شما از این پس تعرضی داشته باشیم، بنابراین چه نیازی به موشک با مثلا بُرد 2000 کیلومتر دارید، در این صورت، چه پاسخی برای آن داریم.
آقای ظریف و "طیف ساختارشکن اصلاحات" میدانند خواسته آمریکا در مورد ایران دفع مخاطره ایران در مورد اسرائیل و منافع آمریکا در منطقه است و این ممکن نیست مگر با کاهش قدرت دفاعی، موشکی و هستهای ایران. در واقع چیزی که ظریف و این آقایان دنبال آن هستند تغییر پارادایم سیاسی نظام است.
******
بیانیه یا پروژه عبور از پزشکیان
روزنامه فرهیختگان نوشت:
در روزهای اخیر سه پیشنهاد برای بهسازی حکمرانی از سوی حسن روحانی، محمدجواد ظریف و جبهه اصلاحات مطرح شده است. اصل این اتفاق، یعنی فکر کردن گروههای داخل نظام را باید به فال نیک گرفت. متونی که میتوانند باب بحث در خصوص شرایط فعلی را باز کنند؛ اما تقریباً میتوان گفت هر سه متن بیش از آنکه ناظر به عبور ایران از شرایط خاص بینالمللی فعلی باشند با هدف کنشگری در فضای سیاست داخلی تنظیم شدهاند و ایرادهای جدی دارند. نطق حسن روحانی که با فرمی خوب ارائه شد، مشکل اساسی دارد؛ او در مرحله توصیف وقایع دفاع 12 روزه هدف از اقدام رژیم صهیونیستی و آمریکا را بهدرستی براندازی میداند؛ اما در مرحله تجویز غیر از موضاعات داخلی، راهحل را تلویحاً اعتمادسازی با دنیا قلمداد میکند؛ در چه زمانی؟ چند ماه بعد از اینکه آمریکا بمب را روی میز مذاکره انداخته است و رئیسجمهور آن هر روز ایران را تهدید میکند.
متن دوم متعلق به محمدجواد ظریف است، ایدهای که تحتعنوان تغییر پارادایمیک در فضای رسانهای مطرح شد، اما مراجعه به متن نشان میدهد این عنوان بیشتر یک دوپینگ ژورنالیستی است و خیلی نه از تغییر سخن گفته شده و نه موضوعی در حد طرح یک چهارچوببندی جدید مفهومی در آن وجود دارد.
متن سوم مربوط به جبهه اصلاحات ایران است. در این متن از ایران خواسته شده داوطلبانه مسئله هستهای را تعطیل و تخاصم را ترک کند. پیشفرض این بیانیه این است که ایران منشأ تولید تخاصم است و با ترک زمین توسط ایران موضوع حل میشود. از سوی دیگر این متن در داخل بارهایی را روی دوش دولت پزشکیان میگذارد که به معنای پایان دولت است. اگر مشکل ایده روحانی متناقض بودن و مشکل ایده ظریف متناقض بودن و توقف در کلیات است؛ مشکل بیانیه اصلاحطلبان علاوه بر اینها غیرصادقانه بودن هم است. طبق قانون اساسی همه گروههای سیاسی در بیان عقیده آزادند؛ اما ایکاش گروهها صادقانه رفتار کنند. مثلاً اگر نام این بیانیه پروژه عبور از پزشکیان نامیده میشد بهمراتب صادقانهتر بود.
مشکل دیگر این متن این است که نویسندگان انگار چند روز قبل با فضاپیما از مریخ هبوط کردهاند و کاری به آنچه روی زمین میگذرد، ندارند. این بیانیه در بخش تجویز نشان میدهد هیچادراکی از تخاصمورزی 12 روزه آمریکا و اسرائیل ندارد. بیانیه از ترک تخاصم از سوی ایران میگوید؛ اما به این سوال پاسخ نمیدهد که مگر تخاصم را ما پدید آوردهایم که حالا باید ترک کنیم؟ مگر ما وسط مذاکرات نبودیم که علیهمان جنگ راه انداختند؟ بیانیه رسماً میگوید خودمان داوطلبانه هستهای را بدهیم برود. حال فرض کنید مذاکرهای در پیش باشد. شما اگر جای طرف آمریکایی باشید اصلاً حاضرید سر موضوعی که خودتان داوطلبانه کادوپیچ و تقدیم کردهاید، مذاکره کنید؟ این بیانیه به یک معنا فاتحه میز مذاکره احتمالی را هم میخواند، از این زاویه لبه دوم قیچی گوساله سامری خواندن مذاکرات تاکتیکی است.
پرسشکردن از متن این بیانیه احتمالاً کاری عبث است. هدف و فرامتن این بیانیه گذاشتن رد عبور از پزشکیان و دولت در داخل، تضعیف جریان عقلانیت و میانهروی و ساخت دوقطبیها و تقویت رادیکالیسم است. بیانیهای که مشخص نیست با حمایت آقای خاتمی صادر شده است یا نه. اگر ایشان هم موافق چنین بیانیهای است باید گفت آقای خاتمی کلاهتان را بالاتر بگذارید!
******
دفاع زیباکلام از بیانیه جبهه اصلاحات
صادق زیبا کلام فعال سیاسی از بیانیه اخیر اصلاح طلبان دفاع کرده و معتقد است این بیانیه باید زودتر صادر میشد! بخشهایی از مصاحبه وی با کانال تلگرامی چندثانیه به شرح زیر است:
* به اعتقاد من این بیانیه یک بیانیه واقعبینانه بود. بیانیهای که حداقلها را مطرح کرده و برخلاف برخی بیانیههای گروههای سیاسی یا اپوزیسیون که خواستهها و انتظاراتی مطرح میکنند که خودشان هم میدانند نشدنی است، خواستههای اصلاحطلبان به نظر من اصولی، منطقی و شدنی بود.
* این خواستهها به خیر و صلاح منافع ملی کشور، به نفع ایران، جمهوری اسلامی و نظام و به نفع بقا و آینده آن بودند.
* تنها ایرادی که میتوانم به آن وارد کنم، این است که چرا چنین بیانیهها و مواضعی زودتر از سوی اصلاحطلبان ارائه نشده بود. البته از فردا اپوزیسیون و گروههای مختلف، از جمله اپوزیسیون خارج، سلطنتطلبها و براندازان، شروع به حمله خواهند کرد و خواهند گفت که این بیانیه ضعیف است، خواستههای ملت را منعکس نکرده یا صرفاً به دنبال شراکت اصلاحطلبان در قدرت است.
* بخشی از این بیانیه در مورد موضوع هسته ای است، در مورد برنامه هستهای نیز باید صریحتر بگویم طی تقریباً ۲۵ سال گذشته، برنامه هستهای جز هزینه برای کشور هیچ سود، نفع یا دستاورد اقتصادی نداشته است. هستهای بیش از آنکه ابزاری برای پیشرفت و توسعه اقتصادی کشور باشد، ابزاری در دست نظام برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیک و سیاسی بوده است؛ از جمله مواضع ضدآمریکا، ضدغرب و شعارهای مرگ بر آمریکا و نابودی اسرائیل، و تقویت محور مقاومت. بنابراین واقعاً زمان آن فرا رسیده که مردم دیگر هزینه نپردازند و برنامه هستهای صرفاً وسیلهای سیاسی نباشد.
* من فکر میکنم جز جریانات رادیکال، تندرو و انقلابی که کشور را به این روز انداختند و در باتلاق مشکلات فرو بردند، گروه سیاسی دیگری که واقعاً به نظام، آینده جمهوری اسلامی و کشور علاقمند باشد، نمیتواند با این بیانیه مخالفت کند.
* من امیدوارم کسانی که مخالفت میکنند، به صورت شفاف و روشن به مردم ایران توضیح دهند که کدام بخش از این بیانیه به زیان منافع ملی است.
******
زلنسکیهای داخلی چگونه عزت ملی را هدف قرار دادهاند؟
سایت رجانیوز نوشت:
ویدیوی به پرواز درآمدن جنگندههای F۳۵ و بمبافکن B۲ به عنوان خوشآمدگویی ترامپ به پوتین، چند روزی در صدر اخبار پربازدید رسانهها قرار گرفته است. تحلیلگران مختلف با سوگیریهایشان، برداشتهای متفاوتی از این اتفاق داشتند؛ اما جولان دادن جنگندههای آمریکایی بالای سر پوتین، درس بزرگی برای تحلیلگران و دیپلماتهای سانتیمانتال غربزده داشت.
جریان غربگرا که روزگاری برای شانه خالی کردن از مسئولیت عدم موفقیت برجام، نمایش موشکی سپاه را مقصر عدم پایبندی طرف آمریکایی میدانستند، اکنون سر خود را در برف فرو کرده و مشغول کوچکنمایی شکست استراتژیک ایران در مرزهای شمال غرب کشور هستند و چشم خود را به فضای رئالیستی نظام بینالملل بستهاند.
اولین درسی که صدای پرواز جنگندههای آمریکایی بالاسر پوتین به اتاق فکر اصلاحطلبان داد: احترام نه با لبخند دیپلماتها و ژست مسالمت آمیز آنها، بلکه با نمایش توان بازدارندگی به دست میآید. به عبارتی دیگر، در عرصهی روابط بینالملل آنچه حرف آخر را میزند، چرب زبانی برای طرف مقابل و رویافروشی به ملت خود نیست؛ بلکه توان تحمیل اراده و آمادگی برای بکارگیری قاطع ابزار قدرت است.
درس دوم برای اصلاحطلبانی است که گویا از لقب «زلنسکیهای داخلی» بدشان نیامده است و گام به گام مسیر مختوم به ذلت اوکراین را طی میکنند. دیپلماسی بدون میدان، محکوم به اوکراینیزه شدن ایران است. به همان ترتیبی که زلنسکی شکست خورده، مقابل ترامپ ظاهر شد و عجز و نالهی او با تحقیر جهانی وی مقابل دوربین رسانهها مواجه شد، راهبرد دیپلماسی التماسی این جریان نیز توانایی نابود کردن تلاش ۴۶ سالهی امامین انقلاب و تحقیر ایران در عرصه جهانی را دارد.
امید است که تلاش غربگرایان ایرانی برای تقلید از نظامهای غربی طوری باشد که اقتدارسازی ترامپ در حین مذاکره با پوتین را نیز لحاظ کنند و تمام عبرتگیریهای خود را ملزوم به بعد از حمله نظامی و تجاوز به ایران ندانند.
******
آمادگی ایران برای جنگ نهایی؟
سایت فرارو نوشت:
دستیار و مشاور عالی فرماندهی کل قوا در آخرین اظهارات منتشر شده خود از احتمال وقوع جنگی دیگر میان ایران و اسرائیل خبر داد. سرلشکر رحیم صفوی در این سخنرانی اشاره میکند که آتشبسی میان ایران، اسرائیل و آمریکا برقرار نشده و هیچ سندی میان طرفهای درگیری وجود ندارد و این جنگ ممکن است که دوباره آغاز شود. هرچند بخش کوتاهی از صحبتهای رحیم صفوی منتشر شده اما این محورها در آن برجسته است:
- ما نظامیها سناریو پردازی میکنیم، بدترین حالتها را در نظر میگیریم و برای آنها برنامهریزی میکنیم. در حال حاضر در آتشبس نیستیم، بلکه در مرحله جنگ قرار داریم و این وضعیت هر لحظه ممکن است دچار تغییر شود. هیچ پروتکل، آییننامه یا قراردادی میان ما و آمریکا و اسرائیل وجود ندارد.
- آتشبس به معنای قطع آتش است، اما ممکن است دوباره آغاز شود. من احتمال وقوع جنگی جدید را میدهم و پس از آن شاید دیگر جنگی رخ ندهد.
- آمریکا و اسرائیل معتقدند صلح باید از طریق قدرت ایجاد شود و ایران نیز باید در منطقه و جهان قدرتمند باشد. اگر دنبال آرامش و امنیت هستید، باید قوی شوید؛ چرا که در نظام طبیعت، ضعیفها آسیب میبینند. ما باید سیستم و استراتژیهای هجوم دیپلماتیک، رسانهای، موشکی، پهپادی و سایبرنتیک را تقویت کنیم.
- ما نظامیان بر این باوریم که اگر خواهان صلح هستیم، باید برای جنگ آماده باشیم. بهترین دفاع، حمله است.
صفوی به این موضوع اشاره میکند که وضعیت فعلی شکننده است و آتشبس محسوب نمیشود. این صحبت پیش از این توسط سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه نیز در گفتگوها و اظهارنظرهای مختلف مطرح شده بود. عراقچی همواره بر این موضوع تاکید میکند که آتشبسی صورت نگرفته بلکه ایران مشخص کرد در صورتی که طرف مقابل حملات خود را متوقف کند، ایران نیز دفاع را متوقف میکند. هیچ آتشبس رسمی وجود ندارد و وضعیت ممکن است با توجه به شرایط فعلی و تحولات منطقه، بار دیگر به جنگ برسد.
فرمانده پیشین کل سپاه به این موضوع اشاره میکند در صورت وقوع جنگ بعدی، شاید پس از آن دیگر جنگی رخ ندهد. این تحلیل را میتوان به حساب سنگینی درگیری و تبادل آتش بعدی یا مرحله دوم جنگ گذاشت که معادلات را تغییر میدهد. جنگی که وسعت آن شاید کشورهای دیگری را هم درگیر کند. آمادگی برای بدترین سناریوها میتواند به این موضوع اشاره کند که دیگر غافلگیری مانند آنچه در ۲۳ خرداد رخ داد، اتفاق نمیافتد و به این معنی، عنصر غافلگیری از بین رفته است. همچنین میتوان این موضوع را مد نظر قرار داد که دست برای مقابله به مثل با تحرکات اسرائیل روی ماشه است.
رحیم صفوی این اصل را یادآوری میکند که «که اگر خواهان صلح هستیم، باید برای جنگ آماده باشیم.» نکتهای که بر حفظ آمادگی نیروهای مسلح از جنبههای مختلف تاکید دارد. همچنین او سپس به این میپردازد که بهترین دفاع حمله است. نکتهای که میتوان آن را معادلی برای حمله پیشدستانه نیز در نظر گرفت. با توجه به این که این مقام عالیرتبه نظامی تاکید میکند در نیروهای مسلح سناریوهای بدترین شرایط نیز مورد بررسی قرار میگیرد، سناریوی حمله پیشدستانه نیز میتواند یکی از این موارد باشد.
******
تکرار ادعای ترور شهید رئیسی یا قهرمانسازی از نتانیاهو؟
سایت ایسکانیوز نوشت:
پس از جنگ ۱۲ روزه علاوه بر ادعاهای اثبات نشده درباره وقایع این جنگ که بار امنیتی سنگینی برای نظام تصمیمسازی کشور و جامعه دارد، متاسفانه شاهد تکرار برخی ادعاهای خلاف واقع هستیم که مدت زمان زیادی از بسته شدن پرونده آنها میگذرد. ادعای ترور شهید رئیسی یکی از این دست موارد است که هر چند وقت یک بار از سوی برخی محافل سیاسی در رسانهها مطرح میشود و پس از مدتی نیز فروکش میکند و حالا در کوران رقابت چهرههای سیاسی برای رسانهای کردن اطلاعات امنیتی تایید نشده بار دیگر به جریان افتاده است.
تکرار این ادعا از سوی برخی چهرههای سیاسی یا نزدیکان رئیسجمهور سیزدهم در نهایت نه تنها موجب باورپذیری این خبر کذب در نزد برخی گروههای مردمی میشود، بلکه به نوعی تبدیل به بازویی قوی برای اسرائیل می شود به گونهای که قدرت این رژیم بسیار بیشتر از آنچه در واقعیت است، نمایش داده خواهد شد.
در همان ساعات اولیه سقوط بالگرد حامل شهید ابراهیم رئیسی، شبکههای ضدانقلاب با هدف تشدید شایعات درباره علت شهادت رئیسجمهور پیشین به میدان آمدند و مدعی شدند بالگرد مذکور، هدف یک موشک دوشپرتاب قرارگرفته و تعدادی دیگر از سقوط عمدی آن توسط خلبان خبر میدادند؛ اخباری که هیچیک وجاهت قانونی و معتبر نداشت و صرفا با هدف غبارآلود کردن فضا در راستای دستیابی به مطامع بیگانگان طراحی شده بود.
هر چند ماجرای سقوط بالگرد رئیسجمهور با گزارش ستاد کل نیروهای مسلح بسته شد اما متاسفانه در ماههای اخیر هر بار حادثهای در داخل یا در سطح منطقه اتفاق میافتد، همچنان شاهدیم که برخی افراد و جریانهای سیاسی در تلاش هستند تا با زیر سؤال بردن گزارش جامع ستاد کل، بار دیگر پرونده سقوط بالگرد شهید رئیسی را بازکرده و امنیت روانی جامعه را به هم بزنند.
تا پیش از حمله نظامی اسرائیل به ایران که جنگ روایتها از میزان قدرت نظامی و امنیتی طرفین تا این حد در معادلات منطقهای تعیین کننده نبود، زیان امنیتی برجسته کردن چنین شایعاتی به اندازه شرایط فعلی گزاف نبود اما واقعیت این است که پس از توقف جنگ شرایط بسیار حساستر شده است. در وضعیت کنونی، وقتی به طور رسمی اعلام میشود که اسرائیل روز، ساعت و مکان جلسه شورای امنیت ملی را ۳ روز پس از تهاجم نظامی به ایران شناسایی کرد و سپس با شلیک شش بمب، ورودیها و خروجیهای ساختمان را هدف قرار داد و سران قوا و سایر اعضای شعام، صرفا به طرز معجزهآسایی توانستند نجات پیدا کردند! مردم کوچه و بازار درباره سطح امنیت کشور چه تصوری پیدا میکنند.
در کنار چنین روایاتی، وقتی برخی جریانها مدام پافشاری میکنند که رئیسجمهور پیشین را نیز اسرائیل ترور کرده است؛ کمکم زمینه فروپاشی روانی جامعه فراهم می شود. آیا دامن زدن به این جو ناامنی، برگ برندهای برای افزایش بازیهای روانی نخستوزیر اسرائیل پس از جنگ ۱۲ روزه و در آستانه تهدید تروئیکای اروپایی برای فعال کردن مکانیزم ماشه نیست؟ باید در نظر داشت این جنگ روانی از زمان حمله اسرائیل به سفارت ایران در دمشق روی دور تند قرار گرفته است و حالا پس از سپری شدن یک و سال اندی به نقطه جوش رسیده است؛ به نحوی که نتانیاهو در ماههای اخیر با پیامهای ویدئویی متعددی یک بار از جنبش «زن، زندگی، آزادی» حمایت میکند و خود را حامی زنان جامعه ایرانی جلوه میدهد و روز دیگر برای بحران آب در ایران دلسوزی میکند!



