دونالد ترامپ، شخصیتی است که تمایل به مواجهه نظامی دارد، اما در صورتی که این مواجهه به سود او باشد. یعنی او جنگ طلب هم هست اما جنگ برای اصالت ندارد، بلکه سود اصالت دارد؛ که در این سود نیز برتری با سود اقتصادی و سپس سود سیاسی است.
تصمیمات او تابع محاسبات هزینهفایده یا cost_benefit است. یعنی همچنان بر اساس نظریه انتخاب عقلایی (Rational Choice Theory) رفتار میکند؛ نظریهای که توسط جان آدام اسمیت و استوارت میل بنیانگذاری شد و با نظریهپردازانی چون جان نش توسعه یافت: هر بازیگر در تصمیمگیریهای کلان خود به دنبال بیشینهسازی منافع و حداقلسازی زیانهاست. البته در برداشت کلاسیک از نظریه انتخاب عقلایی، نمیتوان او را بازیگری کاملاً عاقل دانست که غرایز و احساسات در تصمیم او دخیل نیست. هرچند ترامپ از این قاعده هزینهفایده مستثنی نیست؛ هر اقدام نظامی یا سیاسی برای او باید سود و زیان اقتصادی، سیاسی و امنیتی قابل پیگیری داشته باشد.
در چنین چارچوبی، ایران میتواند با "تهدید هوشمندانه" و "جدیت استراتژیک"، رفتار ترامپ و بازیگران مشابه را مدیریت کند. این تهدید شامل چهار محور کلیدی است:
1. تهدید قابل سنجش و ملموس
ایران با بهرهگیری از توان موشکی دقیق و متنوع، ظرفیت راهبردی خود را به نمایش میگذارد. این شامل توانایی پوشش بردهای کوتاه تا میانبرد و آستانه قاره پیمایی، دقت هدفگیری بالا و قابلیت واکنش در سناریوهای مختلف است. این ابزار باعث میشود هر اقدام خصمانه، هزینه ملموس و غیرقابل نادیدهگیری برای دشمن ایجاد کند و منطق هزینه و فایده ترامپ را تحت تأثیر قرار دهد.
2. تمرکز تهدید بر بازیگری با منافع حیاتی
تهدید باید بر بازیگری اعمال شود که دارای سرمایهها و منافع حیاتی است. در این چارچوب، تمرکز تهدید بر آمریکا، به عنوان حامی اصلی اسرائیل، استراتژیکترین مسیر برای افزایش اثر بازدارندگی است. هرگونه تعرض مستقیم اسرائیل، در این صورت، با واکنش ایران همراه خواهد بود که برای آمریکا هزینههای ملموس و استراتژیک ایجاد میکند (تهدید منافع آمریکا در منطقه؛ بهطور خاص در آستانه جنگ یا قریبالوقوعبودن آن).
3. مانور جدیت و آمادگی استراتژیک
بازدارندگی مؤثر تنها به توان فنی وابسته نیست، بلکه مانور جدیت و آمادگی ایران نیز اهمیت دارد. نشان دادن توان پاسخ سریع و ظرفیت حمله به اهداف حساس، پیام واضحی ارسال میکند: هر اقدام خصمانه پیامدهای غیرقابل پیشبینی و هزینهبر دارد. این اقدام، سازوکار نظریه انتخاب عقلایی را فعال میکند و تصمیمگیرنده دشمن را مجبور به محاسبه مجدد میسازد.
۴. ایجاد عقلانیت جدید در دشمن
علاوه بر این، ایران باید پیام روشن و عینی به دشمن بدهد که نباید کاری انجام دهد که ایران به مرحلهای برسد که چیزی برای از دست دادن نداشته باشد و ایران را وارد فاز و مرحله دیگری از عقلانیت انقلابی کند. وقتی یک بازیگر به چنین مرحلهای برسد، منطق بازدارندگی سنتی کارآمدی خود را از دست میدهد و تصمیمات او میتواند غیرقابل پیشبینی و خطرناک شود. بنابراین ایران با تهدید هوشمندانه، ملموس و استراتژیک، باید چارچوب عقلانیت دشمن را بازسازی کند و او را وادار سازد تا محاسبات خود را اگر نه بر اساس حفظ توازن و احترام به منافع ایران، بلکه دستکم بازتنظیم و متفاوت کند. این «عقلانیت جدید» به معنای اجتناب از هر اقدامی است که احتمال واکنش شدید و هزینهبر ایران را افزایش دهد.
فرجام
بازدارندگی ایران مبتنی بر تهدید هوشمندانه، استراتژیک و ملموس است که رفتار ترامپ و بازیگران مشابه را تحت کنترل قرار میدهد. با استفاده از توان موشکی و ظرفیتهای راهبردی، تمرکز بر منافع حیاتی دشمن، نمایش جدیت استراتژیک و بازسازی یا بازنویسی عقلانیت دشمن، ایران میتواند معادلات قدرت را به نفع خود مدیریت کند و هزینه تعرض احتمالی را به حداقل برساند. همزمان با آنچه گفته شد و مادامی که میتوان از جنگی دوباره جلوگیری کرد، میبایست منطق مذاکره و استکبارستیزی با استدلال را تداوم داد.



