حذف چهار صفر از پول ملی را میتوان شبیه جراحی بینی بر بدن بیماری دانست که از سرطان پیشرفته رنج میبرد. اقدامی نمایشی، پر سر و صدا و پرهزینه، اما بیاثر در درمان ریشهای درد.
این تصمیم بیشتر از آنکه اقتصاد را ترمیم کند، صورت مسئله را پاک میکند و تنها در ظاهر به پول ملی «آرایش» میدهد.
در واقع، مشکل اصلی اقتصاد ایران نه در «طول و عرض اسکناسها» که در تورم مزمن، رشد نقدینگی افسارگسیخته، فساد ساختاری و ناکارآمدی سیاستهای کلان است. صفرها معلول بیماریاند، نه علت آن. بریدن صفر بدون درمان تورم، درست مثل این است که به جای خاموش کردن آتش، فقط رنگ دیوارهای سوخته را تجدید کنیم.
تجربه کشورهایی مانند زیمبابوه و برزیل بهخوبی نشان داده که حذف صفر، اگر با اصلاحات عمیق اقتصادی همراه نباشد، به فاصلهای کوتاه دوباره همان صفرها بازمیگردند. حتی در ترکیه هم که این اقدام موفقتر جلوه داده شد، نتیجه صرفاً زمانی پایدار ماند که همزمان سیاستهای سختگیرانه ضدتورمی و اصلاحات مالی جدی اعمال شد.
از این منظر، حذف صفر از پول ملی بیش از آنکه گرهی از اقتصاد باز کند، بیشتر برای دولت یک ابزار تبلیغاتی و نمادین است؛ اقدامی که شاید چند صباحی بر سر زبانها بیفتد، اما در واقعیت زندگی مردم، در سفره کارگران و در دخل بازاریان هیچ اثر معناداری نخواهد داشت. به بیان روشنتر، وقتی جیب مردم هر روز در اثر گرانی خالیتر میشود، تغییر در تعداد صفرهای اسکناس، چیزی جز شوخی تلخ و کمدی تراژدی اقتصادی نیست.
واقعیت این است که بدون اصلاح ساختاری، کاهش هزینههای دولت، مهار نقدینگی و بازگرداندن اعتماد عمومی، هیچ اقدام ظاهری حتی اگر اسمش «جراحی پولی» باشد، راه به جایی نخواهد برد. بهجای آنکه انرژی کشور صرف تغییر چهره اسکناس شود، باید صرف نجات جانِ اقتصاد از سرطان تورم و فساد گردد.
در یک کلام، این جراحی، زیبایی نمیآورد؛ فقط درد را پشت پردهای تازه موقتا پنهان میکند.



