دگماتیسم فرقه ای و مناسبات فاشیستی مجاهدین خلق

آرش رضایی‌‌،   4040423075
دگماتیسم فرقه ای و مناسبات فاشیستی مجاهدین خلق

آگیل آروین، برنده جایزه صلح نوبل ۱۹۸۶ می‌گوید : "بی تفاوتی ما نسبت به بدی ، ما را شریک در آن جرم می کند."

 

برای ارزیابی واقع گرایانه کنش ها وعملکردهای فردی و جمعی افراد تحت سیطره درمناسبات درونی مجاهدین خلق درنظرگرفتن شرایط ذهنی و عینی، محیط و فضای زیستی و مناسباتی که به جز اراده سران تشکیلاتی متصورنیست، بسیار حائز اهمیت است و به پژوهشگران فرقه های مذهبی و سیاسی تصویری درونی و تعمیم پذیر از واقعیت ارائه می دهد.

پارامتر مهمی که باید آن را درتحلیل مناسبات اختناق آمیز و برنامه ریزی شده درساختار فرقه ای تشکیلات مجاهدین مدنظر قرارداد این است که فاشیسم تنها درمحدوده جغرافیای کمپ اشرف تصویرنشود و درسیر تاریخی فرقه مجاهدین مورد بررسی دقیق و همه جانبه قرار بگیرد تا چرایی و علل بازآفرینی فاشیسم بی زمان و تعمیم پذیر مجاهدین خلق مشخص گردد.

به این ترتیب تفکر مبتنی بر آمیزه ای از سیاست و ترور، عدم ارتباط وتعامل اعضای مجاهدین خلق با تحولات دنیای مدرن، جایگاه و موقعیت اعضا و کادرها در تشکیلات، القاء و ترویج افکار افراطی و ستیزه جویانه در حقیقت با روانشناسی فردی، مختصات شخصیتی و پارادایم فکری افراد به نوعی ارتباط وجود دارد.

 تامل ژرف در خاطرات اعضای تشکیلاتی به ستوه آمده از مناسبات فاشیستی مجاهدین و اعضای جدا شده از تشکیلات به ما می آموزد که افراد مستقردرکمپ اشرف در البانی و سایر افراد عضوتشکیلات مجاهدین درکشورهای اروپا، امریکا، کانادا و … در ورای اقتدار ظاهری به عروسکی می مانند که ناآگاهانه از روی ضعف شخصیتی و فکری یا فرصت طلبانه به رنگ فرقه درآمده اند بی آنکه تاثیر خلاقی در روند موضع گیری ها و پی ریزی ساختار تشکیلاتی فرقه مجاهدین داشته باشند. چنین افرادی معمولا در فرقه های بسته و مستبد که امکان آزادی فردی وجود ندارد، بسیارند و درمعرض الیناسیون و از خودبیگانگی قراردارند. آنان در فرقه بی آنکه وضعیت، موقعیت، شرایط و خط مشی سیاسی و نظام فکری خویش را انتخاب کرده باشند، به حاشیه پرتاب می شوند بنابراین ناخواسته مقهور مناسبات تحمیلی مجاهدین خلق می گردند.

پرواضح است نفرات مستقر درکمپ اشرف و اعضای رده بالای مجاهدین در تشکیلات از زیستی طبیعی محروم شده اند، سران مجاهدین سرنوشتی را برایشان رقم می زنند که آنان در آن تاثیر و دخالتی ندارند و افراد درتاروپود مناسبات یکسویه و تحمیلی ابتکار و تشخص فردی را ازدست داده اند. آشکار است کادرهای تشکیلاتی مجاهدین نمونه ای از انسان هایی هستند که در فضای بسته و تحت سیادت سیستمی توتالیتاریستی بارآمده اند و ازگفت و شنود آزادانه محروم اند. سالها حضور جمعی نظامی در قرارگاه های سازمان در عراق و سپس خلع سلاح شده درکمپ آلبانی با لباس های فرم یکدست، رنگ های تیره و یا به رنگ خون، برخورد های خشن، حسی رعب انگیز و میلیتاریستی را به افراد انتقال می دهد که درتضاد آشکار با نیاز آدمی به روابط انسانی مهربانانه، خردمندانه و زیستنی معقول، منطقی و عاری از خشونت و تیره روزی است.

با توجه به سیر پرشتاب تحولات جهانی که در مسیر توسعه همه جانبه روی می دهد و جوامع انسانی از مرحله ی ماقبل صنعتی به سوی پسامدرنیسم خیزبرداشته اند بسیار مضحک به نظر می رسد که روابط فرقه ای در تشکیلات مجاهدین بتواند در شرایط نوین جهانی پایداربماند. زیرا از نظر تاریخی دوران دگماتیسم فرقه ای و تحرکات تروریستی به پایان رسیده و گفتمان مدرن وضعیت مضحک و روبه زوال مناسبات فاشیستی را عیان می کند. این وضعیت مصداق عینی اصل تاریخی است که در تکرار حوادث تاریخی اینگونه فرقه ها در بار اول به صورت "تراژدی" و بار دوم به صورت "مضحکه" رخ می نمایند.

مسعود رجوی رهبرعقیدتی و مستبدی که سالها در قرارگاه های سازمان در عراق و درتشکیلات مجاهدین همگان را به وحشت و عبودیت وا می داشت، در حال حاضر تا حد موجودی شکننده و ترسو تنزل یافته است، مدتهای مدیدی است که در گوشه ای پنهان شده و یا در ویترین شیشه ای بزرگان سیاست مورد تمسخرقرارمی گیرد. اوکه زمانی در توهم قدرت غرق شده بود در حال حاضر توان و جرات خود نمایی لحظه ای را نیزاز دست داده است. بالواقع او بدون تکیه به قدرت بیگانگان نمی تواند برضعف خود غالب شود. رجوی ساده لوحانه خود را فردی مقتدر می انگاشت که با سرنگونی حامی مستبدش رژیم ضد بشری صدام فروریخت. درحالی که در پشت حصارهای آهنین تشکیلات مجاهدین نظام جدیدی بوجود آمده که میبایست برای بهره گیری از فرصت ها خود را با آن و تحولات جهان همساز کرد اما فضای بسته و دگم حاکم بر تشکیلات مجاهدین همچنان ساختاری ناموزون است.

سران مجاهدین با طرح مقررات و شعائر واپسگرا در مناسبات درونی تشکیلات و در کمپ اشرف 3 در آلبانی افراد را از آزادی های فردی محروم می کنند. آنان حق ندارند از کمپ خارج شوند با پدر و مادر و اعضای خانواده خود دیدار کنند! زیرا هرگونه ارتباط و اندک تماسی جرم و گناهی نابخشودنی به شمار می رود.! اعضای مجاهدین در مناسبات تشکیلاتی از مهمترین نیازهای طبیعی و درونی نیز محروم شده اند. در بخشی دیگر از این داستان تراژیک مریم به اصطلاح رهایی با توسل به بیگانگان و دشمن ترین دشمنان ملت ایران سعی می کند از انقراض محتوم فرقه جلوگیری کند، ریاکارانه به فرهنگ غرب می گراید، لباسهای اروپایی می پوشد و برای خوشایند سیاستمداران غربی خود را از تعینات ایدئولوژیکی آزاد می کند اما با این چرخش، تضادهای تراژیک تازه ای در زندگی اش پدید می آید. چراکه او به عنوان نماد انقلاب ایدئولوژیک تنها از طریق همان انقلاب واپسگرایانه می تواند به حیات سیاسی خود ادامه دهد و با حذف آن انقلاب ایدئولوژیک خود نیز نفی می شود و به سرنوشت واپسگرایان فاشیسم دچار می شود .

هم اینک مریم رجوی منفعلانه و در نهایت استیصال، عجز و ناتوانی برای حفظ و بقاء دارودسته تروریست و ستیزه جوی مجاهدین خلق درخواست می کند تا عناصر میلیتاریست، افراطی و جنگ طلب امریکایی از آنها حمایت همه جانبه کند، که مایه شگفتی است. 

شاید مریم رجوی فراموشش شده است در یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی و در دوران حاکمیت صدام رهبران و کادرهای تشکیلاتی فرقه مجاهدین از جمله او وشوهرش مسعود درقرارگاه اشرف و باغ وحش باقرزاده در عراق به خاطر اقدامات تروریستی و وحشیانه القاعده و کشتاربیگناهان و شهروندان امریکایی به وسیله تروریست های القاعده، به شکلی بیمارگونه چند شبانه روز به رقص و پایکوبی پرداختند و شادمانی کردند. در چنین روزی سازمان تروریستی رجوی به نیروهایش در داخل عراق و خارج از عراق اعلام کرد که ” برج امپریالیسم فرو ریخت ” .

آیا به یادآوردن واکنش هیستریک، زشت و غیر اخلاقی رهبران مجاهدین در ماجرای غم انگیز یازده سپتامبر و هم اکنون تقاضا و درخواست عاجزانه مریم در این روزها از سیاستمداران و مقامات امریکایی برای حمایت همه جانبه ازدارودسته ی رجوی، از عجایب روزگار ما نیست؟!!

براستی خانم مریم عضدانلو چنین پارادوکس و دوگانه گی شگفت انگیز را چگونه توجیه می کند؟

yektanetتریبون

آخرین عناوین