جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران، گرچه محدود به یک بازه زمانی کوتاه بود، اما پیامدها و بازتابهای گستردهای در سطح منطقه و جهان داشت. شکست راهبردی اسرائیل و واکنشهای متنوع بازیگران منطقهای و فرامنطقهای، نشاندهنده عمق تأثیرگذاری این بحران و قدرت بازدارندگی ایران بود. این بازتابها را میتوان در دو بخش کلی مورد بررسی قرار داد:
الف) عقبنشینی آرام و تاکتیکی اسرائیل
در روز سیزدهم از نبرد ۱۲ روزه، هنگامی که رژیم صهیونیستی با شکستهای پیاپی در همه حوزهها مواجه شده بود، مقامات عالیرتبه اسرائیل به صورت غیررسمی و بدون هیچ اطلاعرسانی عمومی یا اعلام رسمی، پیامهایی محرمانه از طریق واسطهگران اروپایی و کشورهای عربی منطقه به تهران ارسال کردند. مضمون این پیامها ساده اما حاوی پیامهای مهم و راهبردی بود:
ما نمیخواهیم وضعیت بیش از این بحرانی شود، انتظار داریم ایران به صورت آشکار واکنشی نشان ندهد، و در مقابل ما نیز دست از عملیاتهای تهاجمی خود برداریم.»
این عقبنشینی بیسر و صدای اسرائیل نشاندهنده تغییر ناگهانی و غیرمنتظره در رویکرد تلآویو بود.
بهرغم تمام تهدیدات و ادعاهای قبلی مبنی بر قدرت و برتری نظامی، این رژیم ناچار شد بهصورت پنهانی از شدت اقدامات خود بکاهد و سیگنالهایی مبنی بر تمایل به آرامش ارسال کند.
همزمان، رسانههای عبریزبان نیز به سرعت فضای رسانهای خود را تغییر دادند. تیترهای پرطمطراق و ستایشآمیز از قدرت بیرقیب اسرائیل» ناگهان به سمت پیامهای ملایمتر و حتی ضرورت حفظ آرامش» چرخیدند. این تحول رسانهای، بازتابی از تزلزل و اضطراب در قلب سیاستمداران و فرماندهان نظامی اسرائیل بود.
ب) واکنشهای متحدان و گروههای مقاومت منطقهای
شکست اسرائیل در مقابله با ایران، نه تنها فضای داخلی تلآویو را متشنج کرد، بلکه واکنشهای فوری و قدرتمند متحدان و گروههای مقاومت منطقهای را به دنبال داشت که نشان از تغییر موازنه قدرت در منطقه داشت.
هشدار جدی حزبالله لبنان
حزبالله لبنان، به عنوان یکی از قدرتمندترین گروههای مقاومت منطقهای و از متحدان نزدیک جمهوری اسلامی ایران، در پی این بحران هشدار بسیار جدی و کوبندهای به رژیم صهیونیستی صادر کرد. دبیرکل حزبالله به صراحت اعلام کرد:
اگر ایران به طور علنی هدف حمله قرار گیرد، ما جبهه شمالی را به طور کامل فعال خواهیم کرد و واکنش قاطع و مستقیم علیه اسرائیل انجام خواهد شد.»
این تهدید نشان داد که محور مقاومت در هیچ شرایطی اجازه نخواهد داد ایران به تنهایی در مقابل تهاجمات دشمن قرار گیرد و هرگونه تعرض به ایران به واکنش سراسری و هماهنگ همه گروههای مقاومت منجر خواهد شد.
تهدید پهپادی انصارالله یمن
گروه انصارالله یمن، که طی سالهای اخیر با حمایت جمهوری اسلامی ایران توانسته است جایگاه مهمی در نبردهای منطقهای کسب کند، به سرعت واکنش نشان داد و تهدید به انجام حملات پهپادی به تأسیسات حیاتی نفتی کشورهای عربستان و امارات را مطرح کرد. این اقدام، نه تنها پاسخی به تجاوزات اسرائیل تلقی شد بلکه یک هشدار به متحدان منطقهای اسرائیل نیز بود که هزینههای همراهی با تلآویو در این نزاع بالا خواهد بود.
آمادهباش نیروهای مقاومت عراق
نیروهای مقاومت عراقی، که در سالهای اخیر با پشتیبانی اطلاعاتی و عملیاتی ایران شکل گرفته و تقویت شدهاند، اعلام رسمی آمادهباش کردند. این پیام به دشمن نشان داد که مرزهای شرقی اسرائیل دیگر امن نیست و هرگونه تلاش برای افزایش فشار به ایران میتواند به شعلهور شدن جبهههای متعدد در عراق منجر شود.
ج) پیامدهای استراتژیک و ترس تلآویو از گسترش بحران
همه این واکنشها در کنار فشارهای داخلی اسرائیل و کاهش توان عملیاتی رژیم صهیونیستی، ترس و وحشت واقعی تلآویو از تبدیل این نزاع به یک جنگ منطقهای فراگیر را به شدت افزایش داد. اسرائیل میدانست که ادامه تنشها و واکنشهای متحدان ایران میتواند به سرعت دامنه درگیریها را از محدوده مرزهای خود فراتر برده و امنیت ملیاش را به طور جدی تهدید کند.
این موضوع به یک استراتژی کلیدی در مدیریت بحران از سوی اسرائیل تبدیل شد؛ عقبنشینی آرام و تلاش برای کاهش تنشها پیش از آنکه ایران وارد فاز پاسخ آشکار شود. به عبارت دیگر، رژیم صهیونیستی تلاش کرد از طریق واسطهگریهای سیاسی و دیپلماتیک، شرایط را به گونهای مدیریت کند که از یک جنگ تمامعیار و بازدارنده جلوگیری شود.
د) واکنشهای بینالمللی و نقش واسطهگران
در سطح بینالمللی نیز این بحران بازتاب گستردهای داشت. بازیگران جهانی از جمله اتحادیه اروپا، روسیه و حتی آمریکا، با نگرانی روند تحولات را دنبال میکردند و در تلاش برای میانجیگری و کاستن از تنشها بودند. پیامهای تلویحی این بازیگران به هر دو طرف ارسال شد تا از گسترش دامنه جنگ جلوگیری کنند.
واسطهگران اروپایی و عربی که حامل پیامهای اسرائیل به ایران بودند، نقش مهمی در جلوگیری از بروز جنگ گستردهتر ایفا کردند. آنها تلاش کردند زمینه گفتگوهای پنهان و کاهش تنش را فراهم آورند و اجازه ندهند منطقه درگیر یک بحران تمامعیار شود.
بازتاب منطقهای و جهانی شکست اسرائیل در جنگ ۱۴۰۴، به روشنی نشان داد که ایران با راهبردهای هوشمندانه و بهرهگیری از قدرتهای متحد خود توانسته است معادلات قدرت در منطقه را تغییر دهد. عقبنشینی بیسر و صدای اسرائیل و واکنشهای هماهنگ و قاطع گروههای مقاومت، نمایانگر این واقعیت است که جمهوری اسلامی نه تنها در میدان نظامی، بلکه در عرصه سیاسی و رسانهای نیز دست بالاتر را دارد.
این شکست، هشداری جدی برای تلآویو و متحدان آن بود که تهاجم به ایران نهتنها به بهای سنگین منجر خواهد شد، بلکه میتواند باعث شعلهور شدن کل منطقه و تضعیف ساختارهای امنیتی اسرائیل شود. این درس مهمی برای همه بازیگران منطقهای و فرامنطقهای است که در مواجهه با ایران، راهبردهای عقلانی و دوراندیشانه را در پیش بگیرند و از اقدامات تحریکآمیز و نسنجیده پرهیز کنند.
فرمانده در میدان پنهان
در پایان آن ۱۲ روز پراضطراب و نفسگیر که سراسر منطقه و جهان را در تلاطم و نگرانی فرو برد، رژیم صهیونیستی با تمام هیاهوی تبلیغاتی و نظامی خود، به نقطه آغازین بازگشت؛ به نقطهای که نه تنها دستاوردی برای پیشبرد اهدافش به دست نیاورد، بلکه با واکنشهای قدرتمند ایران و متحدان آن، مجبور شد عقبنشینی تاکتیکی و آرام خود را آغاز کند.
ترورهای هدفمند و مکرر اسرائیل که تصور میرفت بتواند پروژههای کلیدی نظامی و دفاعی ایران را متوقف کند، نه تنها نتایج مورد انتظار را به همراه نداشت، بلکه واکنشهای متقابل دقیق و حسابشده جمهوری اسلامی، باعث شد تا دشمن به شدت تضعیف شود. خرابکاریهای صنعتی و اطلاعاتی اسرائیل که گمان میرفت کشور را از درون فلج کند، به سرعت با پاسخهای سنگین و هوشمندانه ایران مواجه شد و اثری جز افزایش اراده و انسجام ملی نداشت.
در حوزه عملیات روانی، تلاشهای گسترده دشمن برای ایجاد تزلزل، ناامیدی و سردرگمی در بین مردم و نخبگان، با رهبری آگاهانه و مدیریت هنرمندانه رسانهای ایران، کاملاً شکست خورد. ایران نه تنها به هیچ وجه تسلیم فشارها و جنگ روانی نشد، بلکه توانست تصویر خود را به عنوان کشوری مقتدر، مقاوم و دارای ارادهای پولادین در اذهان جهانیان تثبیت کند.
اما آنچه در پس پرده این وقایع جریان داشت و بیش از هر عامل دیگری، کلید موفقیت ایران بود، شخصیت استراتژیک و آرام رهبر انقلاب اسلامی ایران بود. فرماندهای که نه در خطوط مقدم جنگ به شکلی مرسوم، بلکه در قلب بحران و در اتاقهای فرماندهی پنهان، با سکوتی مقتدر و در عین حال تأثیرگذار، با صدور فرمانهای محدود، دقیق و به موقع، کشتی کشور را از طوفانی سهمگین عبور داد.
رهبر انقلاب نشان داد که در میدان نبرد مدرن، جایی که پیچیدگیهای امنیتی، رسانهای و سایبری بازی را تغییر داده است، لزوماً نیازی به نمایشهای پرهیاهو و فریادهای بلند نیست تا قدرت و اقتدار نمایان شود. بلکه باید عمیق و هوشمندانه فهمید، دقیق و سنجیده تصمیم گرفت، و با صبر و حوصله و به موقع عمل کرد. این نوع فرماندهی که میتوان آن را فرماندهی در میدان پنهان» نامید، هنر زمانه ماست؛ هنر بهکارگیری قدرت نرم و سخت در تعادل، بدون آنکه صحنه نبرد را به آشوب کشاند.
این نتیجهگیری یک درس مهم و راهبردی به تمامی ملتها و دولتها میدهد: موفقیت در نبردهای پیچیده امروز، نه تنها به حجم توان نظامی و سختافزاری بستگی دارد، بلکه بیش از همه، به کیفیت فرماندهی، شناخت درست از شرایط و مدیریت همهجانبه بحران وابسته است.
در نهایت، آنچه بیش از همه به چشم آمد، حضور قدرتمند و مقتدر رهبری بود؛ فرماندهای که با نگاه ژرف و اندیشه استراتژیک خود، نه تنها توانست جمهوری اسلامی ایران را از آتش یک جنگ ترکیبی و پیچیده نجات دهد، بلکه موجب تقویت موقعیت منطقهای و جهانی ایران شد و بار دیگر نشان داد که امنیت ملی تنها با قدرت نظامی تضمین نمیشود، بلکه با تدبیر و فرماندهی هوشمندانه محقق میگردد.
این تجربه گرانبها به عنوان الگویی بینظیر در تاریخ معاصر ایران و جهان باقی خواهد ماند؛ الگویی که نشان میدهد چگونه میتوان در شرایط بحرانی، با صبر، حکمت و تدبیر، بر دشواریها غلبه کرد و آیندهای امنتر و پایدارتر ساخت.



