عارفان بزرگ، از پیروی ژرف وجودی از پیامبران سخن گفتهاند؛ پیرویای که جان و هستی را با نفس پیامبر پیوند میدهد و شعله حیات وجود را در پرتو وجود نبوی زنده نگه میدارد. این تبعیت، ما را از حیث هستی به پیامبر نزدیک میکند و آنکه ندای پیامبر را با آری هستیاش پاسخ گوید، خویش را در ساحت وجود، به پیامبر نزدیک کرده است. در سنت شیعی، این نوع گرایش وجودی را میتوان در مسیر امامت نیز مشاهده کرد.
در این میان، توجه قلبی و باطنی به حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، که خود یادآور خداوند و تجلی ذکر الهی است، انسان را از تشتت و پراکندگی به سوی یگانگی و حضور رهنمون میسازد. تأمل در واقعه کربلای سال ۶۱ هجری، بُعدی از وجود ما را که درگیر خواب غفلت است، بیدار میسازد؛ بُعدی که میتوان آن را "حسینِ وجود" نامید. این بخش بیدارشده از وجود، در پرتو بیداری حسینی، ما را آماده میسازد تا در زمره پیروان حقیقی آن حضرت قرار گیریم.
و این حسینِ درونی، برگرفته از آن گفتار آسمانی امام است که فرمود: «کسی چون من با کسی چون یزید بیعت نمیکند». حسینِ وجود، یعنی ساحت وجودیای که به آزادی، ستیز با ستم و مراتب والای معنوی خوشامد میگوید؛ فضیلتهایی که در وجود مقدس سیدالشهدا به اوج شکوفایی رسیدهاند. از این منظر، کربلا به مثابه مرکز تولد و گسترش اندیشه و سلوک حسینی در گستره تاریخ بشر است.
پس توجه به امام حسین علیهالسلام و نهضت کربلا، تنها یادآوری رخدادی تاریخی نیست، بلکه نگاهی است به آیندهای روشن؛ آیندهای که در آن، جامعهای برخوردار از شجاعت، کرامت، اخلاق، ایمان، مهر و آزادگی شکل میگیرد.
اشکهای عزاداران حسینی، جانِ پاک ایمان را سیراب میکند و ذکر مصیبت کربلا، سوختی است برای حرکت به سوی تعالی و آزادی. بیان جایگاه معنوی امام و یارانش، رمز ماندگاری آن حماسه عظیم است؛ حماسهای که در آن، آزادگان عالم، در برابر سلطهگران و ظالمان صف میکشند.
پیوستن به کربلای سال ۶۱ هجری، ورود به جهانی است که در آن، اخلاق و معنویت در بلندترین قلههای خویش ایستادهاند و ایمان و جهاد، به نابترین و خالصترین شکل خود جلوهگر شدهاند.



