راستش را بخواهید، میل باطنیام این بود که دیگر در مورد ماجرای آتشبس حرف انفعالی و پاسخ به شبهه نزنم. پیروزی مسلم را باید جشن گرفت و از غرغر های نق زن های حرفه ای فاصله گرفت.
اما حجم اتهامها و قضاوتهای شتابزدهای که این روزها دستبهدست میشود و روایت پیروزی را تبدیل به روایت خیانت و شکست می کند، آدم را ناچار به نوشتن میکند.
این نوع داوری که مرضی دامنه دار و قدیمی است ریشه در سه فانتزی ذهنی دارد که مختصر توضیح می دهم.
یکم. فانتزی ساختاری
برخی گمان میکنند که تصمیمات حساس کشور آنهم در شرایط جنگ، در سطح یک وزیر یا مدیرکل یا حتی رئیسجمهور گرفته میشود. این افراد نه ساختار تصمیمگیری در جمهوری اسلامی را میشناسند، نه اساساً با مفهوم فرماندهی کل قوا آشنا هستند.
در موضوعی به بزرگی جنگ، همهی ارکان کشور زیر نظر مستقیم رهبری، در هماهنگی با نیروهای مسلح، نهادهای امنیتی، سیاسی و دیپلماتیک تصمیم میگیرند. نه ایران، بلکه هیچ کشوری در چنین بزنگاههایی، اختیار میدان را به جلسات عادی دولت واگذار نمیکند.
دوم. فانتزی رهبری مسلوب الاراده
بعضی دیگر از اساس، رهبر انقلاب را یک فرد مسلوب الاراده و بیقدرت تصور میکنند که دولتها او را محاصره کردهاند و نمیگذارند تصمیم بگیرد. این تصور، نه فقط تحریف واقعیت است، بلکه نوعی توهین است.
رهبر انقلاب، فرمانده میدان و مرجع نهایی تصمیمسازی کلان است. اگر آتشبس پذیرفته شده، اگر نقطهای برای توقف عملیات تعیین شده، این تصمیم در بالاترین سطح ممکن گرفته شده است. با اشراف کامل.
عدهای مدام به دنبال «کاسه زیر نیمکاسه» میگردند.
در ذهن این گروه، کشور اصولاً توسط خائنان اداره میشود، و مردم همیشه قربانی توطئههای داخلیاند.
اگر به این افراد بگویید پس چرا رهبرانقلاب گفتند اسراییل له شد و تبریک گفتند، می گویند رهبری اول گفتند اسراییل بیچاره می شود و الان گفتند له شده است و ایندو متفاوت است و فاصله ایندو را خائنین پر کرده اند.
همین اندازه مبتذل.
سوم. فانتزی میدان جنگ
برخی خیال میکنند جنگ چیزی شبیه پلیاستیشن است. میجنگی، همه را میزنی، دشمن نابود میشود، بعد پرچم خودت را میزنی وسط مقرش و تمام. اما واقعیت میدان، ترکیبی پیچیده از سیاست، جنگ، افکار عمومی، فشارهای بینالمللی، و ظرفیت کشور است.
این ذهنیت که «اگر یک موشک دیگر میزدیم، کار تمام بود» فقط در فانتزی های ذهنی حاکم است.

- ما قطعا پیروز میدانیم به سه دلیل غیرفانتزی:
- اول تنبیه و دوم پشیمان سازی و سوم بازدارندگی.
- تنبیه طرف مقابل با ضربات دقیق و غیرمنتظره؛
- پشیمانسازی طرف مقابل با اعمال هزینههای غیرقابل پیشبینی؛
- و ایجاد بازدارندگی برای تکرار نشدن درگیری در آینده.
و ایران این سه را محقق کرد. دشمن به التماس افتاد، و ایران با حفظ اقتدار وارد فاز تثبیت شد. اسم این خیانت نیست. اسمش سیاست است، مدیریت است، پیروزی است. تبریک می خواهد نه نق زدن های ناتمام.




