طبق عقیده بسیاری از مخاطبین حرفهای ادبیات داستانی، در تمام حوزه فرهنگی اروپا، تنها ادبیات فرانسه است که میتواند از نظر کیفیت همردیف ادبیات روسیه دانسته شود. برای اثبات این مدعی کافی است نگاه اجمالی به آثار داستانی ادبیات فرانسه بیاندازیم و مات شاهکارهای بینظیری شویم که ادبیات این سرزمین به جهان هدیه داده است. اگر بخواهیم شاهکارهای ادبیات فرانسه را به صورت کامل معرفی کنیم، این یادداشت به اندازه چندین کتاب قطور به طول خواهد انجامید پس به ناچار به معرفی پنج رمان بسیار مشهور ادبیات فرانسه اکتفا خواهیم کرد.

بیگانه
رمان بیگانه، اثر آلبرکامو، به اعتقاد اکثر منتقدین، یک شاهکار بیمانند در ادبیات جهان است. این کتاب در سال ۱۹۲۴ منتشر شد و در سال ۱۹۵۷ توانست نوبل ادبیات را برای کامو به ارمغان آورد، کتاب بیگانه در مورد شخصیتی بسیار خاص است که به تعبیری میتوان آن را کاریکاتوری اغراق آمیز از نمود یاس انسان در دنیای امروز دانست. شخصیت اصلی داستان که مورسو نام دارد، یک دورگه الجزایری فرانسوی است که دچار بیماریهای روحی است و به شدت نسبت به دنیای پیرامون خود و به صورت کلی دنیا بیتفاوت است و حتی گاه به هنجارهای انسانها به دید تحقیر نگاه میکند. نمود این پوچ انگاری جهان و بیتفاوتی را میتوان در نوع زندگی تکراری و انزوای خودخواسته او دید. مورسو به حدی با جهان انسانها بیگانه است که عواطف آنها برایش نوعی نمایش است و حتی نمیتواند در سوگ از دست دادن مادرش غمگین باشد. اما گره اصلی داستان آنجا اتفاق میافتد که مورسو، در اثر یک اتفاق عجیب، مردی عرب را به قتل میرساند و در نهایت به اعدام محکوم میشود اما نوع رفتار او حتی در مواجه با مرگ هم به شکلی افراطی سرشار بیتفاوتی و پوچ انگاری است. در تایید شگفتانگیز بودن این داستان ذکر همین نکته کافی است که با وجود این شخصیت نامتعارف مورسو، مخاطب با داستان همراه میشود و با این شخصیت احساس همدلی دارد و جالب آنجاست که در آن لحظات که او محکوم به اعدام شده است خوانندگان بیشتر از خود شخصیت، نگران سرنوشت او هستند.
شازده کوچولو
کتاب شازده کوچولو نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری، یکی از مطرحترین و خاصتربن آثار داستانی جهان به حساب میآید. این کتاب تا کنون به بیش از ۲۵۰ زبان و گویش مختلف در دنیا ترجمه شده است و از زمان انتشارش یعنی سال ۱۹۴۳ تا الان، به صورت میانگین هر سال یک میلیون نسخه از آن در جهان به فروش میرسد. یکی از شگفتیهای مهم این اثر این موضوع است که اگزوپری توانسته است در قالب داستانی ساده و تخیلی و کودکانه، اثری فلسفی در رابطه با نگاه انسانها به جهان و چیستی و چرایی این دنیا، خلق کند. او به واسطه ایجاد تضاد میان نگاه کودک و رفتار بزرگسالان، طنزی بسیار عمیق ایجاد میکند و به مخاطب نشان میدهد که گاهی چقدر رفتار و گفتار و احساسات انسانها پوچ و سطحی است.
داستان شازده کوچولو از این قرار است که خلبانی که هواپیمایش خراب شده است در بیابانی نامعلوم فرود میآید و در حالی که به شدت بدخلق و ناراحت است با پسربچهای روبهرو میشود که او را وادار به مکاله و تغییر حالت میدهد، پسر بچه داستان خود را میگوید که در سیارکی به نام ب.۶۱۲ شاهزاده بوده است و در آنجا گلی کاشته است که بسیار خاص و جذاب است و عاشق آن گل شده است. شاهزاده، داستان دروغ گفتن گل و ناراحتی خود و سپس سفر به شش سیارک مختلف را بیان میکند و شرح میدهد که در مسیر رسیدن به زمین با چه وقایعی روبه رو شده است. یکی از صحنه تاثیرگزار این داستان آن لحظه است که شازده کوچولو با یک باغ پر از گلهای مشابه گل خودش روبه رو میشود و تلنگری شدید به او وارد میشود.
اثر شازده کوچولو را علاوه بر جذابیت داستانی و روایت شاعرانه جذابش، میتوان اثری نمادین دانست که هر بخش از روایت به شکلی منتقدانه، موضوعی خاص از جهان انسان را مورد نقد قرار میدهد، از دیگر نکات برجسته این اثر دیالوگهای مفهومی و درخشان اثر است که معمولا بین شازده کوچولو و روباه برقرار میشود.
مغازه خودکشی
مغازه خودکشی اثر ژان تولی را میتوان از نمونههای بینظیر طنز فلسفی و سیاه در جهان دانست. ایده این داستان و نوع پرداخت به معنای واقعی شگفتانگیز است. داستان به صورت خلاصه زندگی خانوادهای را بیان میکند که شغل آنها کمک به مردم برای رهایی از دنیا و خودکشی است. این خانواده که ابزار خودکشی میفروشند، این شغل را نه یک شغل که رسالت خانواده خودشان برای نجات انسانها از جهان میدانند و به شدت به این موضوع پایبند هستند. اعضای این خانواده نگاهی به شدت تیره به جهان دارند و این نگاه تیره را تنها حقیقت جهان میدانند و این موضوع برای تک تک اعضای خانواده صادق است تا این که فرزند آخر این خانواده شروع به رشد میکند و رفته رفته متوجه میشوند که متاسفانه این فرزند برعکس دو فرزند دیگر، گاهی دارای بینش روشن و شاد است و دقیقا همین فرزند باعث ایجاد اخلال در وضعیت مغازه خودکشی و تغییر ماهیت تدریجی و چرخش آن خانواده به سمت شادی و نگاه روشن به زندگی میشود و همین اختلاف دیدگاه میان نگاه افراطی دیگر اعضای خانواده و این فرزند، باعث ایجاد لحظات ناب طنز میشود. در این اثر برای تک تک لحظات و حتی انتخاب اسامی شخصیتها توجیه هنری وجود دارد و نویسنده توانسته است بر اساس ایده کلی داستان، زمینهای مناسب آماده کند تا نشان دهد پافشاری بر بسیاری از مرسومات و عقاید از سمت ما انسانها دقیقا حالتی مشابه همین مغازه خودکشی دارد.
بینوایان
کتاب بینوایان، اثر نویسنده مطرح فرانسه ویکتورهوگو، بدون هیچ تردیدی یکی از شاهکارهای مسلم ادبیات داستانی جهان به حساب میآید. هوگو برای خلق این اثر هفده سال به صورت مداوم به نوشتن مشغول بوده است. این اثر که یک اثر کلاسیک داستانی است که در قالب یک داستان منسجم طولانی و واقع گرا است که تا حدودی شخصیت اصلی آن یعنی ژان والژان، به خاطر شهرت این داستان و تاثیرش در آثار داستانی و سینمایی دیگر، برای اکثر مخاطبین شناخته شده است. روایت این کتاب در مورد رنجهای مختلف و شدیدی است که بیعدالتی و فقر و فساد بر شخصیتهای داستان تحمیل میکند. توصیفهای نویسنده از تحمل نوزده سال زندان ژان والژان گرفته تا ظلمی که تناردیهها در لحظات مختلف بر کوزت روا میدارند، در کنار هم این اثر را تبدیل به اثری کرده اند که در زمینه بیان وضعیت جامعه در قرن نوزده و نگاه انتقادی به معضلات جامعه مخصوصا فقر و اختلاف طبقاتی بسیار قدرتمند و موثر است. این اثر داستانی طبق نظر بسیاری از منتقدین ادبیات داستانی در ردیف بزرگترین آثار در ادبیات سراسر جهان قرار میگیرد.
خداحافظ گاری کوپر
کتاب خداحافظ گاری کوپر، یکی از آثار مطرح ادبیات فرانسه است که آن را رومن گاری نوشته است، عده زیادی از منتقدین قدرت نویسنده در این اثر را با نویسنده افسانهای فرانسه، سلین، قابل قیاس میدانند. داستان این اثر به صورت خلاصه در مورد جوانی بیست و یک ساله و آمریکایی است که برای فرار از سربازی اجباری و جنگ ویتنام، به اروپا میرود و به خانه یکی از دوستانش در رشته کوه آلپ و کشور سوئیس پناه میبرد. درخانه دوست لنی که باگ، نام دارد، جوانان دیگری نیز حضور دارند که هرکدام تا حدودی نقشی در داستان دارند. این اثر دو راوی دارد یکی از راویها سوم شخص است و راوی دیگر انگار یکی از شخصیتهای حاضر در آن خانه است که نویسنده ترجیح داده است ناشناخته بماند. لنی با وجود بیزاری از هر نوع وابستگی چه خانواده و وطن، گاهی در درون خود احساس دلبستگی به برخی احساسات از جمله علاقه به افراد و سرزمین را حس میکند و نشانه آن، نگه داشتن عکسی دو نفره با رومن گاری و حس افتخار به این فرد است. علت انتخاب این نام، برای این اثر این است که آن جوانان حاضر در آن خانه، وقتی علاقه لنی به گاری کوپر را میبینند به حالتی طنزآمیز میگویند که باید با گاری کوپر و افعال افتخار آمیز آن دوره خداحافظی کند چرا که وضعیت به شکلی منفی تغییر کرده است. در نهایت فرار از وابستگی های لنی به ایحاد یک عشق در داستان و ایجاد وابستگی ارزشمندی برای او میانجامد، میتوان به این اثربه عنوان یک اثر نمادین نیز پرداخت و هرکدام از فعلهای شخصیت اصلی داستان را به شکلی سمبلیک تفسیر نمود.


