١- اسلام محورى
از نظر امام روح حاكم بر قوانين و مقررات اداره جامعه نبايد مخالف با اسلام باشد. چرا كه اسلام مبتنى بر مكان و مقتضيات زمان با اتكاء به اجتهاد مستمر فقهاء پاسخگوى مسايل و نيازهاى جامعه است و با چنين رويكردى، بن بستى در اداره امور نبايد وجود داشته باشد.
٢- مردم سالارى
راى مردم و تشخيص و انتخاب آنها ميزان در اداره امور است. از نظر امام پايه و ستون اصلى قدرت كشور مردم هستند. همه مسئولان بايد خادم واقعى مردم باشند و منتى بر مردم ندارند.
٣- روحانيت و صيانت از كيان خود
امام روحانيت و حوزهاى علميه را خادم مردم و پاسدار دين مى دانست.همواره بر روحانيت مرتجع، واپسگرا، دربارى، نهيب ميزد و خطر آنها را بيش از هر قشر و طايفه اى براى بدبين كردن اسلام برمى شمرد و در مقابل از روحانيون ساده زيست و مردمدار تجليل مى كرد.
٤- حامى محرومان
در منظومه فكرى امام، محرومان و مستمندان جايگاه ويژه اى داشتند. از همين حيث يك موى كوخ نشين نان را بر همه كاخ نشينان ترجيح مى داد. دغدغه امام اين بود كه مبادا فشار اقتصادى سفره زندگى مردم را كوچک و كوچكتر كند.
۵- بيگانه ستيزى
امام همواره ضمن تاكيد و دفاع بايسته از استقلال و تماميت ارضى كشور خطر صهیونيزم بين الملل و استكبار جهانى را گوشزد مى كرد و از نقشه هاى شوم آنان عليه كشور و انقلاب مى گفت و از جوانان مى خواست دشمن شناسى را همواره جدى بگيرند .
*درباره منظومه فكرى امام خمينى در كتاب ها و تاليفات خود به تناسب، مطالبى را به تفصيل نوشته ام.جريان شناسى سياسى در ايران، رفتارهاى انتخاباتى الگوها و نظريه ها، فقه، سياست و حكومت، آينده پژوهى انقلاب اسلامى و… ازجمله اين كتب است.رهبر معظم انقلاب اسلامى فرمودند؛ اين انقلاب بى نام خمينى در هيچ جاى جهان شناخته شده نيست.
