گروه تعاملی الف - مصطفی آبروشن*:
این روزها بکرات میشنویم که مسئولین نهادها آمادگی شان را برای گفتگو اعلام داشتهاند. آنچه که تعجب برانگیز است اینکه گفتگو بین مردم و حاکمیت چه معنایی میتواند داشته باشد؟ حاکمیت بایستی به این ادراک برسد که گفتگو با ملت به هیچ عنوان موضوعیت ندارد و انچه که دارای اهمیت بنیادی است، فهم خواست اجتماعی از سوی حاکمیت است. این بدین معنا است که مطالبهگری جزء حقوق شهروندی بوده و تحقق ان وظیفه دولت میباشد.
همانطور که رهبری بدرستی اشاره فرمودهاند، دولت کارگزار ملت و ملت کارفرمای دولت است کارگزار بدین معنا است که اگر گفتگویی هم میان حاکمیت و ملت صورت پذیرد برایند گفتگوها الزاما بایستی به تحقق مطالبات و آرمانهای مردم بیانجامد. در طول این چند هفته که از اعتراضها میگذرد بغیر از سخنگوی دولت، هیچ نهاد مسئولی، با هدف فهم مطالبات جوانان و حل بحران، قدمی برنداشته است. این منطقی نیست که مدیریت جامعه به دست پلیس و نیروهای امنیتی سپرده شود. این چه تدبیری است که دنیا را بر علیه خودتان بسیج کردهاید؟ این چه عملکردی است که بجز خشم و نفرت در دل جوانان، حاصلی نداشته است؟ این چه تفکری است که با گفتارتان، احساسات جمعی را دائماً تحریک میکنید؟
بنظر میرسد دولت بایستی با تشکیل کمیتههای مستقلی اعم از جامعه شناسان، سیاسیون، روانشناسان، حقوقدانان و ... به راهکاری عملی دست پیدا کرده تا شاید بتواند جامعه را از این بنبست خود ساخته رها کند متاسفانه، انگ زنی، بیاهمیت جلوه دادن، سرکوب و توطئه انگاری این اتفاق اجتماعی فصل مشترک عملکرد و تحلیلهایی بوده که تاکنون از سوی مسئولین مختلف بیان گردیده است. یادمان نرود که این جنبش اعتراضی انعکاس خشم ناشی از ضعف عملکردی و نادیدهانگاری مطالبات جوانان است. زیرا در جامعه ما همه راههای مطالبهگری مسالمتآمیز متصلب شده است و کتاب و مقالات منتقدین مجوز چاپ نمیگیرد، احزاب و یا سندیکاهایی که باید مطالبات مردمی را نمایندگی کند بمعنای واقعی وجود ندارد، اصل برگزای رفراندم در امور کلی و مهم جامعه معلّق مانده و از سوی دیگر، برگزاری تجمعات قانونی نادیده گرفته شده و یا به اشکال مختلف بی اهمیت تلقی میشود. این بدین معنا است که، امکان هرگونه ارتباط موثر میان مردم و حاکمیت عملاً متوقف شده و اگر در این شرایط اجتماعی گفتگو هم شکل بگیرد در نهایت بایستی به نتیجهای ختم شود که حاکمیت بر ان تاکید دارد.
این الگو نگرشی بمعنای نادیده گرفتن گردش نخبگان و بنبست عملکردی در ساختار نظام سیاسی خواهد بود و وضعیت ملتهب جامعه که آبستن حرکتهای رادیکالی است، انعکاس مطالبات پاسخ داده نشده و حاکم بودن چارچوبهای نظری است که بر خلاف مبانی حقوق شهروندی، جامعه متنوع و متکثر را به رسمیت نشناخته و به تفاوتها احترام نمیگذارد.
بنظر میرسد برای برون رفت از وضعیت فعلی؛ این راهکار وجود دارد: اولین اقدام، به رسمیت شناختن مطالبات جوانان، و مهم ترین گام، اصلاح ساختارهایی که به تقویت جمهوریت نظام کمک میکند.
*