یادی از محمد میکائیل اقدم ( درگذشت، پنجشنبه ۴ شهریور ١۴٠٠) خدمتگزار بردبار

فرهاد طاهری،   4000605022 ۲۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

خبر مرگ  «میکائیلِ» گروه زبان وادبیات فارسی دانشگاه تهران آن هم  در ٨٢ سالگی ، بسیاری را از صمیم دل غمزده وداغدار  کرد. هرکس بی گمان خاطراتی شیرین از بردباری ها و گره گشایی ها او در ذهن خود  دارد. روزهایی را به یاد خواهد آورد که  میکائیل با آن قدم های کوتاه، درپی انجام دادن خواستهٔ استادان از پله های دانشکده بالا وپائین می رفت

غروب پنجشنبه ۴شهریور ١۴٠٠، با پیامک کوتاه یکی از استادان ادبیات، از درگذشت زنده یاد  محمد میکائیل اقدم باخبر شدم. عکسی نیز از او ، پیوست خبر درگذشتش بود. پس از این همه سال های دراز بی  خبری از او ، امروز  تصویرش مرا با غم  به سال های دور و پرخاطرهٔ روزگار دانشجویی ام در دانشگاه تهران برد. دقیقا به ٣٠ سال پیش! محمد میکائیل اقدم، در دوران دانشجویی ام خدمتگزار گروه زبان وادبیات فارسی دانشکدهٔ ادبیات وعلوم انسانی دانشگاه تهران بود. تا امروز هم  نمی دانستم  نام فامیلی اش   «اقدم» و نام  او نیز   «محمد میکائیل» بوده است. امروز بادیدن  آگهی درگذشتش  متوجه این نکته شدم. فکر می کنم بیشتر دانشجویان هم روزگار من  و استادان گروه نیز تا امروز  از این موضوع  بی خبر بوده اند. . او در همه حال ودر نزد همگان، از دانشجویان گرفته تا استادان و مسئولان و مدیران و رؤسای گروه و دانشکده و دانشگاه،  «میکائیل» بود. میکائیل، زادهٔ روستای قراقشلاق مهاباد در آذربایجان غربی بود. در خردسالی پدر ومادر را از دست داده و سرپرستی  و تربیت اش  را ارباب  وکدخدای روستا  به عهده گرفته بود. در عنفوان جوانی، شایدشانزده یا هفده سالگی، به تهران مهاجرت کرد   و شاگرد  قهوه خانه داری  در حوالی خیابان ناصرخسرو شد و زندگانی خود را بدین طریق در آنجاها  و در  پامنار گذراند.  . چندی بعد با تکیه بر  همت و زانوی خود،  صاحب  کسب وکاری مستقل  و خانواده و فرزندشد و خواندن و نوشتن آموخت. . در ١٣۴٨ به استخدام دانشگاه تهران در آمد و در ١٣٨۴ نیز بازنشسته شد .  نام میکائیل همیشه سر زبان ها بود.  آن قدر که در کلاس ها و راهرو و دفتر  گروه ادبیات فارسی، ما  «میکائیل، میکائیل » می شنیدم،  نام هیچ استاد یا  نویسنده یا شاعری از مشاهیر  آن قدر برده نمی شد. میکائیل مورد رجوع بسیار ارباب حاجت بود. استادان، بیشتر کارهای خود را از او می خواستند. محل اعتمادشان هم بود . تکثیر جزوه های درسی و ورقه  های امتحانی و گاه برگرداندن تکالیف به دانشجویان یا امانت دادن کتاب به آنها  معمولا از  «طریق میکائیل» انجام می شد.  دانشجویان هم کم وبیش سعی می کردند در مواضع  حساس ، و البته  پیش از برداشتن هر قدمی، اول از  «طریق میکائیل» استمزاجی کنند و به ذائقهٔ مداراگر  یا احیانا بدخلقی و بد قلقی استادان پی ببرند. میکائیل از هر طرف  ( استادان یا دانشجویان) که مورد خطاب و رجوع ومشورت قرار می گرفت، درستکارانه رفتار می کرد. می کوشید محل اطمینان باشد. بارها در خصوص مسئله ای با او مشورت کردیم و خواستیم که حال و هوای  «استاد و کلاس درس یا امتحان» را به اطلاع ما برساند. صمیمانه این کار را کرد وهرگز هم راز ما برملا نشد. رازداری میکائیل  البته فراتر از این مسائل بود. او محرم اسرار نیز  بود. درروزگار دانشجویی ما،  محیط دانشکده ودانشگاه تقریبا   معطر به عالم  «خواهر وبرادری» بود.  دانشجویان دختر و پسر هم نمی توانستند «سرخود  و بی اجازه» ،  شیفته هم شوند و  احساس خود را بیان کنند. اگر در دانشکده و دانشگاه،  از قضامحبت دختری   در دل پسری  می افتاد راه متعارف ابرازش  بود که آن پسر از همکلاسی های  مرد متأهل،   «دهان قرصی» را بیابد و ماجرا را بااو درمیان گذارد. آن مرد متأهل دهان قرص هم باید می کوشید تا یک همکلاسی خانم متأهل  «دهان قرص» پیدا کند. این دو  همکلاسی   «دهان قرص» موضوع را بررسی و به اصطلاح  «سبک  سنگین» می کردند تا بلکه  بتوانند به بهترین صورت ممکن آن دو پرستوی عاشقِ  ناشناس باهم را، به هم برسانند. مدت ها هم آن دو، گرفتار خبر بردن و خبر آوردن میان این دو نفر بودند. آخرین اخبار و تصمیم ها هم  از طریق آنان رد وبدل می شد. خود دختر و پسر بسیار بندرت پیش می آمد در محیط دانشکده باهم گفت وگو کنند .  راز داری میکائیل و دهان قرصی اش، خوشبختانه یکی از آن واسطه ها را در این امر خیر کم می کرد.  درواقع حضور میکائیل به نوعی راهی میانبر و کوتاه‌تر بود. میکائیل خیلی هم موفق عمل می کرد. خانواده هایی خوشبخت نیز   به سعی صمیمانهٔ او پا گرفت. وظیفه ای که  بارها شنیده ایم  قراراست در دانشگاه برعهدهٔ نهادی گذاشته شود  میکائیل بی سروصدا و بی تبلیغ بانهایت وجدان و درستی انجام می داد. او  به معنی واقعی طریقهٔ مماشات و رفتار با اهل علم، چه استاد و چه دانشجو، را خوب می دانست. با هر دو گروه نیز  ( استاد و دانشجو) گرم و بسیار صمیمی بود . از میان استادان گروه، زنده یادان  دکتر مظاهر مصفا و دکتر  قیصر امین پور با او گرمی و ملاطفتی کاملا چشمگیر داشتند. بارها دیده بودم  در آبدارخانه به سراغش می رفتند و کنارش می نشستند و سرصحبت با او باز می کردند. دکتر مصفا هروقت می خواست از طبقهٔ  زحمتکش و درستکار  و بی ادعای جامعه  و از همکاران صادق دانشگاهی خود  حرف به میان آورد  «میکائیل» را مثال می زد. بانهایت دلسوزی می گفت من نمی دانم چگونه می توان از  «میکائیل» متوقع بود. میکائیل نیز البته خوب متوجه محبت این استادان بود . در مواجهه با دانشجویان هم بسیار بردبار و پرحوصله بود. بندرت نیز  می شد چهرهٔ  بی لبخند او را دید. معمولا آرام بود. تنها یک بار او را برافروخته دیدم که براثر خویشتنداری و فروخوردن غم و عصبانیت، تمام صورت و گردنش گُرگرفته بود. گویی از کنار کورهٔ پرآتشی همین  چند لحظهٔ پیش برخاسته بود. از تمام سر و رویش در آن هوای سرد زمستانی عرق می بارید.  مورد قضاوت نامنصفانه و عتاب  غرض آلود و رفتار بی ادبانهٔ یکی از استادان گروه واقع شده بود. در ماجرایی که واقعا تقصیری متوجه او نبود. دانشجویی از میکائیل خواسته بود جزوه ای در اختیارش بگذارد . به دروغ هم  ادعا کرده بود  استاد کلاس از موضوع مطلع  وخود او  هم مرا سراغ شما فرستاده است. او هم به حرف دانشجو اعتماد کرده و جزوه را داده بود. استاد هم میکائیل را مجرم می دانست واز تندی و فحاشی هیچ کم نگاشت. میکائیل دربرابر آن همه بی احترامی، فقط بانهایت ادب و شرمندگی، ماجرا را توضیح می داد و سعی داشت نگذارد  آن استاد بیشتر عصبانی شود. بعدها که از میکائیل پرسیدم چرا آن روز، آن قدر کوتاه آمدی؟ گفت: دلم به حال این استاد همیشه می سوزد. تنها وبی کس است…

آن ادب و خویشتنداری میکائیل، درسی بود که هرگز ازیادم نرفت. در برابر خشم و عصبانیت دیگرانی که آدمی از کم وکیف زندگی و از محرومیت ها و ناملایمات آنان خوب آگاه است ، اگر انسان بتواند خویشتنداری پیشه کند و غمی برغم های آنان نیفزاید انسانی ترین  رفتاراجتماعی را از خود نشان داده است. 

خبر مرگ  «میکائیلِ» گروه زبان وادبیات فارسی دانشگاه تهران آن هم  در ٨٢ سالگی ، بسیاری را از صمیم دل غمزده وداغدار  کرد. هرکس بی گمان خاطراتی شیرین از بردباری ها و گره گشایی ها او در ذهن خود  دارد. روزهایی را به یاد خواهد آورد که  میکائیل با آن قدم های کوتاه، درپی انجام دادن خواستهٔ استادان از پله های دانشکده بالا وپائین می رفت. همچنین  راهروی گروه ادبیات  را در پیش چشم خواهد آورد : صدای پای کسی با  کفشی خوابیده  پاشنه و سینی چای به دست و  صدای پرطنین و محکم  فارسی سخن گفتنی  آمیخته به لهجه کردی  که  طی  روز شاید بارها به گوش می رسید. 

 

دیدگاه کاربران

ناشناس۲۱۶۹۲۶۴۱۱:۰۱:۰۹ ۱۴۰۰/۶/۵
خدا بیامرزش ورحمتش کنه بااین حسن خلق باپیامبر محشور بشه .من که نمیشناختمش با این تعاریف شما برای فوتش غصه دار شدم
گیتی سبزواری۲۱۶۹۳۱۱۱۱:۳۶:۱۵ ۱۴۰۰/۶/۵
من ورودی سال 50 دانشکده ادبیات بود. اقامیکاییل فراموش نشدنی است .مهربان و خوشرو .با لهجه زیبای شمالی خودش همه را شیفته خود می کرد .خاطرات خوبی از او دارم متاسف شدم ممنون از اطلاع رسانی شما.روحت شاد اقا میکاییل.
ناشناس۲۱۶۹۳۱۲۱۱:۳۷:۲۲ ۱۴۰۰/۶/۵
اقا میکاییل خوب بود خیلی .
پیر مرد۲۱۶۹۳۹۶۱۲:۲۲:۱۴ ۱۴۰۰/۶/۵
هی بابام هی ...اقا میکاییل بوفه دانشکده ادبیات وصندلی های ارج .صدیقه سومندر احمد تمدن معصومه سعادت عبدالمجید افشار زهرا زارعی محمد علی اینانلو ریتا سیمونیان وهاب روحنواز سعید زارع جعفر سیه پوش و..............باز هم اقا میکاییل.
ناشناس۲۱۶۹۴۰۸۱۲:۲۵:۲۹ ۱۴۰۰/۶/۵
اقای طاهری شما را مرا بردی تا 50 سال قبل .ممنون و روح اقا میکاییل شاد .
ناشناس۲۱۶۹۶۸۰۱۵:۱۳:۳۶ ۱۴۰۰/۶/۵
آقا میکاییل دهه چهل و پنجاه به ما چای می داد لیوانی دو ریال .یادش به خیر انسان دوست داشتنی.
ناشناس۲۱۶۹۶۸۵۱۵:۱۹:۰۵ ۱۴۰۰/۶/۵
خیلی ها بودن علی سامانی زهرا معماری مرتضی کاویانی پری ندیمی کامبیز تفوق منیره سعید فمی زکریا متحده حمید عسگری مجید عطاریان سلیمان واثقی و......خود آقا میکاییل.یادش گرامی.
ناشناس۲۱۶۹۶۸۷۱۵:۲۰:۴۳ ۱۴۰۰/۶/۵
آقا میکاییل شاهد شور جوانی ما بود و زیر لب می خندید. روحت شاد آقا میکاییل چقدر خوب بودی .هیچوقت فرا موشت نمی کنم .
ناشناس۲۱۶۹۷۰۶۱۵:۳۰:۳۵ ۱۴۰۰/۶/۵
یادش گرامی ما بودیم و دکتر زرین کوب و خانم دکترقمر اریان و خانم سیمین دانشور و دکتر شفیعی کدکنی و دکتر براهنی و دکتر سعید شاملو و دکتر محمود منصور و مهدی اخوان ثالث و........و آقا میکاییل . آقای طاهری سرت و دلت خوش باد .
ناشناس۲۱۶۹۷۰۹۱۵:۳۳:۱۳ ۱۴۰۰/۶/۵
کاش محمد علی اینانلو دربین مابود آقا میکاییل را خیلی دوست داشت و بهش احترام می گذاشت مثل همه .روح هر دو گرامی شاد .
ناشناس۲۱۶۹۷۱۱۱۵:۳۵:۲۳ ۱۴۰۰/۶/۵
همیشه پول خورد داشت می گفت نمی خوام مدیون بشم می گفتیم آقا میکاییل حلال .بقیه پول را می داد و می گفت سلامت باشی .
ناشناس۲۱۶۹۷۱۶۱۵:۳۶:۳۷ ۱۴۰۰/۶/۵
آقا میکاییل مثل تو کم پیدا میشه .سفر به سلامت .
ناشناس۲۱۶۹۷۱۸۱۵:۳۸:۱۶ ۱۴۰۰/۶/۵
محترم بود خیلی محترم.
ناشناس۲۱۶۹۷۴۵۱۵:۵۶:۵۰ ۱۴۰۰/۶/۵
میکاییل یک انسان بود .همه براش احترام قایل بودن همه .روحت شاد آقا میکاییل شریف .
ناشناس۲۱۶۹۷۶۸۱۶:۱۶:۴۰ ۱۴۰۰/۶/۵
روحش شاد و یادش باقی
ناشناس۲۱۶۹۷۹۰۱۶:۴۳:۰۴ ۱۴۰۰/۶/۵
آقا میکاییل به دانشجو ها قرض میداد قرض الحسنه .
ناشناس۲۱۶۹۸۳۱۱۷:۲۳:۳۳ ۱۴۰۰/۶/۵
کاش همه ما انسان ها طوری زندگی کنیم که اینگونه از ما یاد شود.
ناشناس۲۱۶۹۸۴۸۱۷:۳۶:۲۸ ۱۴۰۰/۶/۵
آقا میکاییل سفر به سلامت .
ناشناس۲۱۶۹۸۵۴۱۷:۴۰:۴۶ ۱۴۰۰/۶/۵
او اسمش صفتش بود میکاییل یعنی فرشته روزی رسان .
ناشناس۲۱۷۰۰۶۷۲۱:۱۹:۴۱ ۱۴۰۰/۶/۵
مرد خوب و شریف و بزرگواری بود.
ناشناس۲۱۷۰۳۸۳۰۴:۰۸:۱۸ ۱۴۰۰/۶/۶
روحت شاد
علی محمد گیتی فروز۲۱۷۱۷۰۱۲۱:۱۱:۵۰ ۱۴۰۰/۶/۶
او یک فرشته بود چونانکه اسمش مهربان آرام بی آزار سفرش به خیر // روحش شاد و آرام
ناشناس۲۱۷۳۶۹۳۰۰:۳۹:۵۵ ۱۴۰۰/۶/۸
باسلام چرا کامنت من اینجا نیست؟ دوبار ارسال کردم
ناشناس۲۱۷۶۱۲۹۱۵:۵۸:۳۷ ۱۴۰۰/۶/۹
سلام خدارحمت کند اقا میکاییل عزیزمان را.من سه بار کامنت فرستادم چرا نیست اینجا؟
yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های دیروز

  1. رادان:‌ طرح نور با قوت ادامه دارد

  2. حضور حسین حسینی در دادسرای فرهنگ و رسانه با شکایت فراجا

  3. خسارت در «اس-۳۰۰»؛ مدرکی که نیست و افتخاری که به نام اسرائیل می‌سازند!

  4. و ناگهان اخلاق!

  5. این ۲ مشکلِ بزرگ در بازار مسکن ایران

  6. زیباکلام: اسرائیل برای رهگیری موشک ایران خیلی هزینه داد/ ۷ اکتبر نشان داد که فلسطین هنوز زنده است!

  7. بخش املاک "دیوار"مسدود می‌شود/ فرصت یک هفته‌ای به سکوها

  8. خیانت و وطن فروشی علنی در مقابل دوربین

  9. حمایت معاون رئیسی از تعطیلی پنج‌شنبه‌ها/ تاکید رادان بر ادامه طرح «نور» فراجا/ انتقاد روزنامه دولت از کریمی قدوسی

  10. وزیر کشور: پلیس با رعایت کرامت انسانی به عده کمی که قانون حجاب را رعایت نکنند تذکر می‌دهد

  11. توماج صالحی به حبس محكوم شد/مظلوم نمايي يك اغتشاشگر 

  12. موضوع خودروهای لوکس پسران معاون سابق قوه قضائیه چه بود؟

  13. سرانجام دختر فوت شده در متروی تجریش چه شد؟

  14. توقیف محموله صادراتی رژیم صهیونیستی در مرز بازرگان

  15. فریب نخوریم! 

  16. دبی؛ چند روز پس از سیل

  17. تصاویر اختصاصی شبکه پاکستانی از اسکورت جالب زمینی و هوایی رئیسی در لاهور

  18. رفتار عجیب یک شهروند در مترو تهران ؛ پارک موتور مقابل پله‌های ورودی ایستگاه!

  19. قالیباف: تأخیر بانک مرکزی در تأمین ارز دارو محرز است

پربحث‌های هفته

  1. بازی با کلمات

  2. کوچه زیباکلام هنوز تیر چراغ برق دارد؟!

  3. ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد

  4. برخورد محترمانه پلیس با یک خانم برای اعمال قانون و توقیف خودرو

  5. اعتراض حواله داران پژو پارس به افزایش قیمت ۴۰۰ میلیونی

  6. حمایت اژه‌ای و رئیسی از طرح عفاف و حجاب فراجا/ انتقاد تلویحی روزنامه اصولگرا از حسین شریعتمداری

  7. کمی دیر نیست؟

  8. توافق جدید ایران و آمریکا چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

  9. رئیسی هم به گشت ارشاد تذکر داد؟/ روایت فضائلی از علت تاکید رهبری بر وحدت

  10. یادداشت حسین شریعتمداری؛ دوستانه با برادر فضائلی

  11. گزارش میدانی از طرح نور فراجا

  12. مجلس مقابل این اقدام بایستد

  13. ۲ دلیل برای تشدید "گرانی" در ایران

  14. اطلاعیه شماره ۳ فراجا درباره اجرای «طرح نور»  

  15. منظور: افزایش دائم دستمزدها به ‌رفاه مردم کمک نمی‌کند

  16. رادان:‌ طرح نور با قوت ادامه دارد

  17. چرا این همه " در پوستینِ خَلق" می افتیم؟!

  18. تاکید رئیسی بر اجرای قانون عفاف و حجاب

  19. وقتی «بوقلمون» هم مقابل «رضا پهلوی» کم می‌آورد!

  20. واکنش بلینکن به حادثه اصفهان/ به مجازات ایران پایبند هستیم!  

  21. این ابهامات مناقشه‌برانگیز را برطرف کنید

  22. وزارت راه در شناسایی خانه‌های خالی مسئول است

  23. سردار حاجی زاده با تسلیحات قدیمی و حداقلی به اسرائیل حمله کردیم /از موشک های هایپرسونیک ۲ استفاده نشد

  24. برخی مسئولان بدلیل کارهای بی‌قاعده در زمینه حجاب تذکر گرفتند        

  25. واکنش مشاور قالیباف به حواشی اخیر گشت ارشاد/ روایت ظریف از علت عدم مذاکره با ترامپ

آخرین عناوین