روندي آرام و گاه لذتبخش، افكار عمومی را درمي نوردد و جریانی فكري می سازد كه هر كس حسب سلیقهاش در آن درگير مي شود. در نهايت آنچه را كه منطقي و جذاب وانمود شده انتخاب مي كند. تاكتيكي قوی با عنوان دوگانهسازی.
در این تاكتيك، القائات رسانهای در مسیری به مخاطب تحمیل می شود که ادراک وی به واسطه مخیر شدن میان دو گزینه که اولی نفرت انگیز و با ظاهری دینی و دومی گزینه اي جذاب غربی است، مدیریت شود. درنتیجه نظام ارزشگذاری در ذهن مخاطب به نحوی مدیریت می شود که فکر وی پذیرای مفاهیم القائی از سوی رسانه باشد.
بخش مهم ماجرا پيوستن اكثر مردم به اين پويش است. افراد جامعه در سطوح مختلف نظرات خود را مطرح می کنند و باعث رونق روند مي شوند. برخي هم عامدانه یا غافلانه آن نظرات را براي ديگران باز ارسال و گاه بازنشر مي كنند و موجب درگير شدن بيشتر افراد جامعه مي شوند.
نوع دوگانهسازی به حدی هوشمندانه انتخاب می شود که حساسیت برانگیز باشد، در عین حال كمتر كسي به اصل انحرافی بودن آن اشراف یابد. برای مثال گزینه «بد نفرت انگیز» چند همسری در مقابل گزینه لذت بخش شاد مانند روابط آزاد جنسی مطرح می شود حال آنکه این خانواده پایدار تک همسری است که باید در مقابل این نوع روابط قرار گیرد. به علاوه چند همسری دارویی تلخ برای امراضی است که هرگز عمومیت ندارد.
دوگانهسازيها، همیشه نوعی چاشنی لذت را برای گزاره مطلوب که غیرمذهبی است به همراه دارد. در این فرمول می توان ازدواج اجباری را در مقابل ازدواج سفید، یا حجاب اجباری را در برابر برهنگی اختیاری قرار داد. به نظر یک مخاطب عادی کدامیک تداعی کننده حس بد یا لذت است؟
هدف از دوگانهسازی ایجاد نوعی مخالفت ذهنی و در اصل دگرگونی فکر مخاطب است. حال یکی از صدها محصول فرعی آن می تواند جایگزینی ضد ارزش به ارزش باشد.
بنابراین ضد ارزشهایی که تداعی کننده لذت های طبیعی (مانند جلوه گري برای خانم ها و تنوع طلبی برای مردان) در فکر مخاطب تقویت می شود. رسانه هايي كه اين دوگانهسازی را پيگيري مي كنند به نوعي گزاره هايي را چينش مي کنند كه هيچ سنخيت و تناسبي با هم ندارند. برای مثال با مطرح کردن چند همسری و متنفر کردن جامعه از آن به نوعی مردم را به سمت روابط بی بندوبار مانند ازدواج سفید سوق می دهند.
همه زنان چه مذهبی چه سکولار از چند همسری بیزار هستند و برعکس در روابط بی بندوبار که آزاد معرفی می شود تنوع طلبی مردان را تحریک کرده و لذت بیشتر بدون مسئولیت را تداعی خواهد کرد. پس نفی یکی به اشتباه تایید دومین گزاره خواهد بود.
در دين چند همسري كمال مطلوب نيست بلكه نوعي درمان اجتماعي براي مشكلاتی خاص محسوب مي شود. مثال دیگر طلاق است که البته زشت ترين حلال هم هست. در عين حال مي تواند از مشكلات زيادي جلوگيري كند. طلاق و چندهمسري راه حلي براي چالشی است كه فقط برخي به آن گرفتار مي شوند نه الزامی برای همه. اگر اين گزارهها نباشند بسياري از مشكلات مانند افسردگي، بحران هاي جنسي، كودك آزادي، همجنس گرايي و .... مطرح مي شود. اتفاقا غرب این موارد را تشویق هم می کند.
در این القا رسانهای چند همسری را در مقابل مشکلات فوق قرار نمی دهند بلکه آن را در برابر گزاره ای معرفی می کنند که می خواهند مورد پذیرش جامعه قرار گیرد، و آن روابط بی بندوبار جنسی است. دقت کنیم در چند همسری مسئولیت پذیری مردان بیشتر شده اما در روابط آزاد جنسی، مردان بدون مسئولیت کامروا می شوند. رسانه های القاگر این دوگانهسازی، هرگز به تشریح همه موارد نمی پردازند و تنها آب را گلآلود می کنند.
در مثال دیگر حجاب که با صفت اجبار همراه می شود به گونه اي معرفی شده که یک دختر، میان زیبا جلوه کردن در جامعه یا تبدیل شدن به یک پیرزن زشت قطعا بی حجابی را انتخاب کند. طبعا برای مردان نیز تماشای زنان بی حجاب جذاب تر خواهد بود. در نتیجه نوعی لذت ذاتی و جنسی در مرد و زن با گزینه ارزشی شده غربی در فکر مخاطب القا می شود.
در حالت عادی همان دختر ميان بی حجابی و احتمال مورد آزار و تجاوز قرار گرفتن با رعایت حجاب و برخورداری از امنیت، قطعا دومی را انتخاب می کند پس نوع انتخاب گزارهها در دوگانهسازی بسيار مهم است.
اکثر مردم درباره این دوگانهسازی که یکباره به ذهنشان هجوم می برد تحقیق نمی کنند. بلکه به سرعت وارد یک گرداب فکری شده و گزاره ای که مورد پسند طراحان این روند است در فکرشان نقش می بندد.
در حقيقت گزینه غربی به ارزشی لذت بخش در فکر مخاطب تبدیل می شود و گزینه اسلامی، نفرتانگیز می نماید. در همه این موارد هرگز به منافع و ضررهای یک گزینه مانند حجاب یا روابط بی بندوبار توجه نمی شود.
مثلا در مورد روابط آزاد جنسی به فرزندان بدون خانواده یا آمار سقط جنین توجه نمی شود و حقوق زنانی که به مردان کام می دهند اما نفقه و مهریه و حمایت شوهرانه را نخواهند داشت نیز مورد بررسی قرار نمی گیرد.
از مردان هم نمی پرسند که آیا تمایل دارید دیگران با همسر شما رابطه جنسی داشته باشند یا نه و قطعا در زمان استحاله فکریمرد مورد نظر به این گزینه که ممکن است چه بر سر همسر یا دخترش بیاید فکر نمی کند. این دوگانهسازی بیشتر یک حرکت روانشناسی است نه یک انتخاب آگاهانه با موشکافی دقیق.
مخاطب این دوگانه روانشناختی همیشه در بحث و بررسی قرار دارند اما با داده هایی که دیگران در اختیارش قرار می دهد.
این دوگانهسازی یک کمپین اجتماعی است که مانند یک گرداب افکار مردم به داخل آن کشیده ، خرد کرده سپس مفاهیمی جدید را به جای آن می نشاند. بخش مکمل ماجرا لشگری از کامنت نویسان هستند که اقدام به نوشتن برای جذب مخاطب با هر طیف فکری می کنند. در نتيجه فعاليت بسيار موذيانه و راهبردي در دوگانهسازی را نمي توان به سادگي افشا كرد و مقابل آن ايستاد.
در دوگانهسازی با هیچ مفهومي مستقيم ضديت نمي شود بلكه توجه مخاطب به زيباييهاي ظاهري ماجرا جلب می شود آن هم نه به صورت خبري بلكه به عنوان واقعيت برساخته ذهني.
رفتن زنان به ورزشگاه نه آنچنان جنگ با خدا بود نه نص قانون مخالف آن بود اما به گونه اي به نفع يا عليه آن موضع گيري شد كه انگار مهمترين مساله اجتماعي ايران است و مسائل اصلی اقتصاد و جامعه برای مدتی به حاشیه رفت.
مساله بعدی روابط آزاد زن و مرد بود و ابتداي كار با مطرح كردن چند همسري سپس اعتراض به آن شکل گرفت. حجاب اختیاری یا اجباری نیز نمونه دیگر است.
چرا ناگهان چند همسری در جامعه ای که فراوان مشکل دارد چنين پررنگ می شود. این مساله تاثیرگذاری این نکته را اثبات می کند که با وجود نامربوط بودن با اصل مشکلات ملت اما همه به داخل این گرداب کشیده می شوند. همه هنر طراحان دوگانهسازی همین است. هم زنان هیجان را بیشتر مي طلبند هم مردان هر آنچه را که به زنان مربوط می شود دنبال می کنند.
برای مقابله با این ترفند قوی ابتدا باید آنرا معرفی کرد سپس به افشای وارونه نگاريها پرداخت اما رسانههای ایران هنوز در معرفی جنگ شناختی موفق نبوده اند.