صحبت‌های تکان‌دهنده دختری پشیمان از ازدواج سفید

گروه اجتماعی الف،   3980309023 ۵۶ نظر، ۰ در صف انتشار و ۵ تکراری یا غیرقابل انتشار

«تانیا» دختر جوانی است که در زندگی ۲۸ ساله‌اش شش ماه «ازدواج سفید» را تجربه کرده‌ است.

بعضی زخم‌ها را هر زمان که بشکافی باز چرکش بیرون می‌ریزد، عفونتش به همه جا می‌پاشد و دوباره همه‌چیز مثل روز اول می‌شود. انگار نه انگار که سال‌ها از آن گذشته‌است. برای همین «تانیا» بریده بریده حرف می‌زند. برای گفتن بعضی جمله‌ها نفس عمیق می‌کشد. یک جایی زیر پوستش لابه‌لای استخوان‌هایش تیر می‌کشد. وقتی می‌پرسم مگر نمی‌گویی اولش همه چیز خوب بود، پس چرا آنقدر زود همه چیز خراب شد؟ وقتی از ارتباطش می‌پرسم و او می‌گوید که فکر می‌کند از او سوء‌استفاده شده، نفس عمیق می‌کشد، کم می‌آورد و صریح می‌گوید: «می‌شود دیگر در این باره حرف نزنیم؟ واقعا حالم دارد به هم می‌خورد.»

تانیا یکی از دختران این شهر است که دانشجوی خوب دانشگاهش بوده. معماری خوانده، در مقطع ارشد شرکت کرده، سه ترم خوانده، اما زندگی ناچارش کرده که انصراف بدهد. یکی از دختران این شهر که از شهری دیگر به تهران آمده و قرار بوده حسابی زندگی کند. به سبک و سیاق چیزی که فکر می‌کرده همان‌قدر رمانتیک و عاشقانه، شبیه فیلم‌های هالیوودی موردعلاقه‌اش، اما حالا توی تنهاییش سیر می‌کند با زخم‌هایی که وقتی درباره‌اش حرف می‌زند دوباره چرک می‌کند و دوباره عفونتش به همه جا می‌پاشد.

صحبت‌های تکان‌دهنده دختری پشیمان از ازدواج سفید/ تانیا: اصلا فکر نمی‌کردم با سوء استفاده‌هایش زندگی‌ام این همه سیاه شود!

سراغ تانیا که این روز‌ها در یک آرایشگاه زنانه کار می‌کند و می‌گوید دیگر به هیچ کسی اعتماد ندارد، رفته‌ایم. روایت زندگی تلخ این دختر ۲۸ ساله را در ادامه می‌خوانید.

کرمانشاه به دنیا آمدم. سال ۱۳۷۰. خانواده مذهبی نداشتم، اما سنتی بودند. ساعت ورود و خروجم برایشان خیلی مهم بود.  آدم گاهی دلش می‌خواهد بعد از کلاس با دوستهایش برود بیرون، چیزی بخورد. تفریحی بکند. برای همین مجبور شدم از کلاس‌های دانشگاهم بزنم که بتوانم حداقل کمی با دوستانم بیرون بروم. مادرم برای این کار دلیل هم داشت مدام می‌گفت جامعه بد است و ممکن است تو هم بد شوی!

خاله‌ام مرا تحریک به رفتن از خانه پدرم کرد

با یکی از خاله‌هایم خیلی دوست بودم. از خانه زدم بیرون و رفتم خانه خاله‌ام ماندم. راستش من با حرف‌های خاله‌ام از خانه زدم بیرون. یکبار داشتیم با هم حرف می‌زدیم. من از مادرم گله می‌کردم. خاله‌ام می‌گفت وقتی به تو هیچ احترامی نمی‌گذارد؛ تو چرا به خودت هیچ احترامی نمی‌گذاری و اجازه می‌دهی اینطوری اذیتت کند. شاید اگر آن روز خاله‌ام این حرف‌ها را نمی‌زد و به جایش من را به راه درست و راست هدایت می‌کرد، من دست به چنین کاری نمی‌زدم، ولی حرف‌های خاله‌ام حسابی مرا بهم ریخت. از خانه بیرون زدم و یک هفته خانه خاله‌ام ماندم تا اینکه پدرم دنبالم آمد و گفت به خاطر من برگرد. هرچه باشد مادرت است و بیشتر از هرکس صلاح تو را می‌داند و من هم برگشتم.

برایم یک جلسه خانوادگی برگزار کردند

وقتی فهمیدند با کسی رابطه دارم، پدرم یک هفته با من حرف نزد بعد هم که به حرف آمد گفت: «دیگه اسممو نیار»، اما مادرم همه جوره بحث را بالا کشید. کلامی و غیرکلامی با من درگیر بود. می‌گفت دیگر اجازه نمی‌دهم به دانشگاه بروی، باید انصراف بدهی! خودم هم کار‌های انصراف را انجام می‌دهم. من آن موقع دانشجوی ممتاز دانشگاه بودم. من هم داد و بیداد می‌کردم که من عاشق درس و رشته‌ام هستم و شما هم نمی‌توانید جای من تصمیم بگیرید. خاله‌ام پشت مرا گرفت و دوباره رفتم به خانه‌اش و این بار دو هفته آن‌جا ماندم. خاله و مادرم رابطه چندان خوبی باهم ندارند مثل بعضی خواهر و برادر‌ها از بچگی بین‌شان کینه است. مادر زن برادرم هم بود و قصه را کمی پیچیده می‌کرد. دست آخر قرار شد یک جلسه بزرگ خانوادگی برای رسیدگی به وضعیت من تشکیل شود. از این جلسه‌ها که ریش سفید و بزرگتر‌های فامیل دور هم جمع می‌شوند. تصمیم این جلسه هم بر این شد که من بگویم غلط کردم و آدم می‌شوم و هر چیزی مادرم بگوید بگویم چشم، تا اینکه برگردم خانه.

پدرم گفت به شرط آنکه صیغه بخوانید؛ نخواندیم

با «پژمان» توی کافی‌نت آشنا شدم. من داشتم پروژه دانشگاهم را انجام می‌دادم و او هم داشت کار‌های آزمون جامع دکترایش را انجام می‌داد. آنجا سر همین چیز‌ها سر صحبت باز شد. من معماری می‌خواندم، او مکانیک می‌خواند. اوایلش فقط می‌خواست برای پایان‌نامه کمکم کند، اما رابطه‌مان کم کم بیشتر شد. من به چشم یک دوست نگاهش می‌کردم و برای همین از وضعیت زندگی‌ام برایش می‌گفتم تا اینکه پژمان به من پیشنهاد داد باهم زندگی کنیم. بعد از پیشنهاد پژمان یک روز آمدم تهران تا با دایی‌ام در این رابطه صحبت کنم. دایی‌ام موافقت کرد و قرار شد حمایتم کند. پدرم گفت فقط یک شرط دارم و شرطش این بود که ما صیغه محرمیت بخوانیم. دایی‌ام گفت این ماجرا با من! اما هیچوقت این صیغه خوانده نشد و دایی‌ام به راحتی مساله را پشت گوش انداخت. پدر و مادرم خیال می‌کردند ما به هم محرم شدیم و من تهران ماندنی شدم تا با پژمان زندگی کنم.

با گل و شمع شروع شد، اما زود ته کشید

رابطه ما مثل همه رابطه‌ها با شمع و گل و هدیه و خیلی رمانتیک شروع شد. آنقدر خوب که نمی‌توانید تصورش را بکنید. با یک چمدان رفتم یک خانه نقلی، که همه چیزش برای زندگی دو نفر آدم که همدیگر را دوست دارند مناسب بود. روز اول ناهار را بیرون خوردیم و حسابی خوش گذشت، طاقت نیاوردیم شام را هم دوباره بیرون رفتیم و خوردیم. درست مثل فیلم‌ها بودیم. همه فیلم‌های رمانتیک دختر و پسری و عشق و عاشقی، اما این احساسات به ظاهر خوب، فقط یک ماه بیشتر دوام نداشت! بعد از یک ماه حس و حالم تغییر کرد. همه چیز عوض شد. حس می‌کردم کسی هستم که برای نظافت خانه آن پسر آمده‌ام. انگار آمده‌ام که همیشه خانه و زندگی‌اش را مرتب نگهدارم. آن‌قدر یک ماه اول به من خوش گذشته بود که حرف‌های پدرم و محرم شدن‌مان برایم خیلی اهمیت نداشت. بعد‌ها هم وقتی هربار به پژمان می‌گفتم بیا عقد کنیم می‌گفت این کاغذبازی‌ها چه اهمیتی دارد؟ ما باهم خوبیم. همدیگر را دوست داریم و بقیه‌اش هیچ اهمیتی ندارد!

مرا به خانواده‌اش نشان نمی‌داد

هیچوقت نفهمیدم پژمان کارش چیست و چه کار می‌کند. هربار که می‌پرسیدم می‌گفت چه اهمیتی دارد؟ مهم این است من پول برای خانه بیاورم که می‌آورم. من هم تبدیل به یک زن نظافت‌کار دربست شده بودم. هیچ چیزی از او نمی‌دانستم جز اینکه دکترا دارد و یک کار‌هایی دارد انجام می‌دهد. از خانواده‌اش هم چیزی نمی‌دانستم. آن‌ها هم از من چیزی نمی‌دانستند. اصلا نمی‌دانستند پسرشان دارد با دختری مثل من زندگی می‌کند. هربار که می‌گفتم مرا با خانواده‌ات آشنا کن، فرار می‌کرد و می‌گفت: «نه الان زمانش نیست من باید قبلش با آن‌ها حسابی صحبت کنم. چون خیلی سنتی و مذهبی هستند و عقد مرا با یکی بسته‌اند و تورا به چشم بدی نگاه می‌کنند. من هم نمی‌خواهم اینطور باشد و برای همین فعلا صبر کنیم.»

صحبت‌های تکان‌دهنده دختر نادم از یک ازدواج سفید/ تانیا: اصلا فکرش را نمی‌کردم زندگی‌ام این همه سیاه شود!

‌می‌ترسیدم مرا سر به نیست کند

غذا درست می‌کردم، لب نمی‌زد. می‌گفت این چیست؟ غذا را پرت می‌کرد. به خودم می‌گفتم لابد من یک کاری کرده‌ام. می‌گفتم تو بگو من چه کار کرده‌ام؟ بگو من خودم را اصلاح می‌کنم. اما می‌گفت برو من نمی‌خواهم ببینمت وقتی من در خانه هستم تو برو داخل اتاق که دیگر نبینمت. هیچوقت نفهمیدم با کسی ارتباط دارد یا نه. چیزی از او نمی‌دانستم. از تهران هم چیزی نمی‌دانستم. نمی‌دانستم حتی زندگی کردن در شهر به این بزرگی و شلوغی چگونه است. می‌ترسیدم حتی با کسی حرف بزنم. حتی با دایی‌ام. می‌گفتم اگر پژمان بفهمد من با کسی درد و دل می‌کنم ممکن است مرا سر به نیست کند. مادرم درست می‌گفت که کارم و راهم اشتباه است و من هرچه می‌گذشت از خودم بیشتر بدم می‌آمد. احساس گناه می‌کردم از اینکه وقتی می‌خواستم با پژمان زندگی کنم با مادرم خیلی بد حرف زدم.

از جسم و جانم سوءاستفاده کرد

زندگی‌ام جهنم شده بود. مدام به پژمان می‌گفتم چرا نمی‌خواهی مرا به خانواده‌ات معرفی کنی؟ می‌گفت: «اوه، چی را معرفی کنم؟ چه کسی را معرفی کنم؟ دختری که بدون هیچی حاضر است با یک پسر زیر یک سقف زندگی کند؟» می‌گفتم: «من به تو تعهد دارم. دوست داری بروم با یک پسر دیگر ارتباط بگیرم؟» می‌گفت: «برو، راه دراز، جاده دراز برو» می‌دانست من نمی‌روم. می‌دانست میان خانواده‌ام چه وضعیتی داشتم و حالا هرچه بگوید نمی‌روم. سوءاستفاده می‌کرد. آخری‌ها بند کرده بودم بیا برویم عقد کنیم. هیچ‌جوره زیر بار نمی‌رفت. به خودم آمدم دیدم دارم بدون هیچ حق و حقوقی یک مرد را‌ تر و خشک می‌کنم و جوانی‌ام را به پایش می‌ریزم. بدون اینکه هیچ حقی در زندگی‌اش داشته باشم با مردی ارتباط داشتم که با من بد دهنی می‌کرد، تحقیرم می‌کرد و حتی یکبار از روی عصبانیت طوری توی دهانم زد که هنوز فکر می‌کنم دندان‌هایم لق شده. حس می‌کردم دارد از همه جسمم، روحم روانم سوء استفاده می‌کند.

کاش عقد خوانده بودیم!

اگر صیغه عقد را خوانده بودیم خیلی چیز‌ها فرق می‌کرد. شاید عده‌ای مثل پژمان بگویند چه فرقی می‌کند؟ آدمی که بخواهد خیانت کند و نسازد همه جوره نمی‌سازد و صیغه و عقد و کاغذ جلویش را نمی‌گیرد. من می‌گویم فرق می‌کند، چون با هیچی زندگی کرده‌ام. می‌توانستم عقدنامه‌ام را بکوبم جلوی خانواده‌اش، جلوی قانون و بگویم این آدم نسبت به من مسوول است. اما دستم به هیچ جا بند نبود. می‌رفتم چه می‌گفتم؟ می‌گفتم که من همینجوری الکی حاضر شده‌ام بدون هیچ تعهدی بیایم با پسر شما زندگی کنم و الان ناراضی‌ام؟ بقیه چه جوابی به من می‌دادند؟ قانون برایم چه کار می‌کرد؟

اصلا فکرش را نمی‌کردم زندگی‌ام این همه سیاه شود

کم آورده بودم. هرکس مرا می‌دید از چهره‌ام می‌فهمید چه حالی دارم. دوباره و این بار درب و داغان و به هم ریخته رفتم خانه دایی‌ام و از احوالاتم گفتم. آنقدر لاغر شده بودم که اصلا لازم نبود دهان باز کنم و از شرایطم بگویم. کل امیدم پژمان بود که او هم مرا حسابی دور زده بود. هیچ چیزی برای خودم نداشتم. حتی یک لقمه نان برای خانه نمی‌آورد که حس کنم مسئوولیتی دارد. دوباره به خانه دایی‌ام رفتم. دایی‌ام که همه زندگی‌اش الگوی من شده بود.

وقتی سرشکسته برگشتم توقع داشتم مادرم هوایم را داشته باشد. توقع داشتم حالا که شکست خورده‌ام و نیازمند حمایت عاطفی‌اش هستم، حواسش بیشتر به من باشد. چندبار خودم زبانی گفتم که من حمایت عاطفی‌ات را می‌خواهم، اما هیچ چیزی تغییر نکرد. جز اینکه مدام گفت: خودت کردی، می‌خواستی نکنی. از من کاری بر نمی‌آید.

به هیچ‌کس اعتماد ندارم

از همه مرد‌ها بدم می‌آید. هرکسی سراغم بیاید فرار می‌کنم. حتی اگر بگوید می‌خواهم ازدواج کنیم. دیگر هیچ‌کسی نمی‌تواند اعتماد مرا به خودش جلب کند. من آدمی را دیدم که دکترا داشت. با سواد بود. قربان صدقه‌ام می‌رفت. دوستم داشت، اما یکماهه همه چی از هم پاشید. دوستی و ازدواج سفید که هیچ. ازدواجی که اسمش را بیخودی ازدواج گذاشته‌اند. این سبک زندگی هیچ چیز نیست. همه چیزت را می‌دهی، اما هیچ‌چیزی به دست نمی‌آوری. یک برگ کاغذ نداری که بروی سراغ قانون ظلمی را که می‌کشی بگویی! تازه همه هم سرزنشت می‌کنند که خودت خواستی!

منبع:فارس

دیدگاه کاربران

ناشناس۹۲۹۴۶۵۰۸:۱۵:۴۷ ۱۳۹۸/۳/۹
خیلی ها که رسما ازدواج کرده اند هم همین وضعیت را دارند به زور زیر یک سقف رسما زندگی می کنند ولی هیچ ارتباط عاطفی و دوستانه وجود ندارد و مدام دعوا و تنش دارند و بعضا به هم خیانت می کنند حتی زن و شوهرهایی هستند که به خاطر بچه ها فقط با هم همخانه هستند
علی۹۲۹۵۲۸۰۹:۲۶:۵۵ ۱۳۹۸/۳/۹
من قبوب دارم که مشکلات اقتصادی در ایران خیلی فشار میاره اما روی هم رفته دختر پسر های ایرانی زندگی رو بیش از اندازه سخت می گیرن.
ناشناس۹۲۹۵۵۵۰۹:۵۴:۰۴ ۱۳۹۸/۳/۹
وقتی رسمی باشه، ابزار قانونی برای دفاع از خودت داری و دیگه طرفت نمیتونه مثل یه آشغال پرتت کنه بیرون...
ناشناس۹۲۹۶۵۴۱۱:۰۴:۰۹ ۱۳۹۸/۳/۹
فادیع اش اینه که لااقل دو طرف نمیتونن سر هیچ و پوچ تعهدات خودشون رو زیرپا بزارن
مصطفی۹۲۹۶۶۷۱۱:۱۲:۰۴ ۱۳۹۸/۳/۹
در هر حال در ازدواج رسمی حق.قی برای زن در نظر رفته شده. حرام خدا را مرتکب نشوید
ناشناس۹۲۹۶۷۴۱۱:۲۳:۱۸ ۱۳۹۸/۳/۹
حداقل با عقد و سند رسمی میتوانند حقوق قانونی شان را مطالبه کنند. دخترها آگاه باشید نظر بالا برای فریب شماست
ناشناس۹۲۹۷۷۵۱۲:۳۵:۳۵ ۱۳۹۸/۳/۹
بله ممکنه .. ولی چند درصد در مقابل چند درصد .....صحبت خانم را متوجه نشدید اوهیچ حق و حقوقی قانونی یا عرفی ندارد هیچ ... این موضوع خیلی فرق میکند ... در تمام دنیا ازدواج های اصیل هنوز هم هست... و افراد حداقل عده ای را شاهد میگیرند که این دو نفر از این به بعد زن و شوهرند ..
ناشناس۹۲۹۹۸۴۱۴:۵۴:۱۶ ۱۳۹۸/۳/۹
بله همین وضعیت رو دارند اما قانون و خانواده پشت و پناه هستند
ناشناس۹۳۰۰۵۹۱۵:۴۹:۰۹ ۱۳۹۸/۳/۹
اگر مسیر ازدواج از طریق قانونی پیش بره، به راحتی حقوق طرفین(خصوصا زن) نادیده گرفته نمیشه. اگر از بستر سنتی ازدواج انجام بشه، خانواده های طرفین هم اجازه این چنین حق خوری هایی رو نمیدن و زوجین احساس تعهد و مسئولیت بیشتری میکنند
محمد۹۳۰۱۶۴۱۷:۳۰:۳۲ ۱۳۹۸/۳/۹
بله ولی اونجا خانمها دستشان به جایی میرسد ومدرک دارند تا قانون پشتشان باشد.خود دختر در متن جواب شما راداده است .زیرقسمت کاش عقدمیکردیم.
ناشناس۹۲۹۴۸۰۰۸:۲۹:۵۱ ۱۳۹۸/۳/۹
این که ازدواج سفید نبود !!!
ناشناس۹۲۹۵۸۷۱۰:۱۴:۱۱ ۱۳۹۸/۳/۹
من ۶ سالی هست که با آقایی زندگی می کنم و آخر امسال هم داریم رسما ازدواج می کنیم. عاشق تر از روز اول و متعهدتر. به نظرم خیلی خوبه که با هم زندگی کردیم و کاملا از هم شناخت کسب کردیم. این خانم انتخاب شون درست نبوده. البته به دختران خیلی جوان به لحاظ بی تجربگی شون این توصیه رو نمی کنم .. من در سی و سه سالگی این تصمیم رو گرفتم.
ناشناس۹۲۹۶۲۱۱۰:۳۷:۵۱ ۱۳۹۸/۳/۹
اتفاقا دقیقا همینه
آرش۹۲۹۹۰۱۱۴:۰۱:۰۹ ۱۳۹۸/۳/۹
بله البته خارجکیها به این ازدواج سفید میگن، اما این نه ازدواج هست نه سفید بلکه فقط با هم بودن هست "همباشی" و بسیار هم تباه و "سیاه" هست! این "همباشی سیاه" نامیده شده!
ناشناس۹۲۹۹۳۰۱۴:۲۱:۱۹ ۱۳۹۸/۳/۹
پس چی بود؟
ناشناس۹۲۹۹۹۵۱۵:۰۵:۲۵ ۱۳۹۸/۳/۹
جمله بهتر اینه: این ازدواج که سفید نبود.
ناشناس۹۲۹۴۸۲۰۸:۳۳:۴۹ ۱۳۹۸/۳/۹
جمع کنید این بساط درس و دانشگاه و رشته های الکی و مدرک های پوچ را که زندگی نسل فعلی را ده برابر بدتر از زندگی نسل قبل کرد
رامین۹۲۹۶۲۰۱۰:۳۷:۳۷ ۱۳۹۸/۳/۹
آخه توش پول داره!!!!!!!؟؟؟
ناشنناس۹۲۹۴۸۷۰۸:۴۵:۴۲ ۱۳۹۸/۳/۹
خدا بداد همه جوانهای این مملکت برسه و از گزند حوادث بدور باشند. واقعا جوانها رو بحال خودشون رها کردن مسئولین و هیچ برنامه ای برای این نسل وجود نداره. نسلی سرکار اومدن که سنهاشون و عقایدشون برای شصت هفتاد سال قبل است و اگر برنامه ای هم داشته باشند مربوط به تعصبات همون شصت سال قبل است. جوانهای الان اخلاقی و فرهنگی پوست اندازی کردن و باید بیشتر کنارشون بود و درکشون کرد. متاسفانه نظام و مسئولین تمام سعیش بر رو در رو قرار گرفتن با این نسل هستن تا کنارشون بودن و درک کردنشون. مخصوصا قشر دختر خیلی مظلوم واقع قرار گرفتند و با این وضعیت نبود امکانات برای ازدواج و بالا رفتن سنشون قطعا سن دختر که به 40 برسه و ازدواج نکند شاهد افسردگی این فرشته های مهربون میشیم و اگر هم ازدواج کنن تو سن بالا دیگه نمیتوانن فرزندی بدنیا بیاورند و شاهد نسل کشی خواهیم بود
بی بصیرت۹۳۰۱۴۲۱۷:۰۱:۱۶ ۱۳۹۸/۳/۹
عزیز من تو جای مسوولین بودی چکار می کردی؟ البته قبول دارم که باید بیش تر آگاهی بخشی می کردند
حسین۹۲۹۴۸۹۰۸:۴۹:۲۲ ۱۳۹۸/۳/۹
وقتی شعور نباشه این طور میشه هر کسی با پدر و مادر بد کند زندگی اش در دنیا حتما سیاه خواهد بود
ناشناس۹۲۹۵۵۰۰۹:۴۸:۲۶ ۱۳۹۸/۳/۹
ربطی به شعور نداره. آموزش در اینزمینه صفره. همین آمریکا که برای این جوانها شده الگو ببینید چه برنامه های آموزنده ای برای چوانهایش داره فقط برنامه از استیو بپرسید چقدر جوانها را راهنمایی میکنه
ناشناس۹۲۹۴۹۲۰۸:۵۰:۱۹ ۱۳۹۸/۳/۹
این چرندیات فقط به درد عمت می خوره پسرای مردم رو با مهریه های سنگین بن خاک سیاه نشاندند عقد چیه دیگه . عقد فقط وسیله ای برا دو شیدن پسراست چه معنی داره برا زندگی مشترک آدم خودش را تا ابد مقروض کنه
پیمان۹۲۹۶۰۵۱۰:۲۳:۵۹ ۱۳۹۸/۳/۹
آره دخترها هم منتظر هستن بری مفتی مفتی ...
علی۹۲۹۶۱۵۱۰:۳۴:۳۰ ۱۳۹۸/۳/۹
وظایف مرد ایرانی: *تامین مخارج خانواده *خریدن ماشین *خریدن خانه *مهریه بالا *خرید طلا و جواهرات برای زن وظایف زن ایرانی: *کمک به مخارج خانواده(تازه فقط بعضی ها) *نق زدن و عدم رضایت از شوهر *حق طلاق و تهدید کردن مرد *محکوم کردن شوهر به خستگی *حق حضانت فرزند *گشت و گذار در اینستا یا زنان فامیل و محل و دوستان البته زن و شوهر های خوب هم هستن ولی عموم مردم ایت طوری اند. سازمان حمایت از مردان باغیرت ایرانی
ناشناس۹۲۹۶۶۵۱۱:۱۱:۱۳ ۱۳۹۸/۳/۹
متاسفم برا کسایی که خودشونو عقل میدونن، در واقع به اسم روشنفکری از زیر بار مسولیت شانه خالی میکنن، به لحاظ قانونی شما برای کارای خیلی ساده تر از این حرفا هم باید با طرف مقابل قرارداد بنندی، نمیشه از دختر بیگناه ولی احساسی سوءاستفاده کنی بعد بگی برو به درک، خیلی امروزی هستی با شرایط آسان و توافقی دو طرف راضی عقد کن و خودتو از این سنتهای قدیمی نجات بده
ناشناس۹۳۰۰۳۷۱۵:۳۳:۴۵ ۱۳۹۸/۳/۹
چه ربطی داره. دختری که مفتکی خودش رو در اختیار کسی قرار میده، میتونه مفتکی هم به عقد کسی در بیاد. یک شاخه گل.
ناشناس۹۲۹۴۹۴۰۸:۵۱:۲۱ ۱۳۹۸/۳/۹
ازد.اج های رسمی هم گاه سرنوشنی چنین دارند. پشیمانی.
پوری۹۲۹۹۳۱۱۴:۲۱:۲۶ ۱۳۹۸/۳/۹
ولی ازدواج سیاه همیشه به مشکل منجر می شود
ناشناس۹۳۰۰۰۰۱۵:۰۸:۴۳ ۱۳۹۸/۳/۹
اینکه تعداد زیادی چک برگشتی وجود داره دلیل نمیشه شما چشم بسته معامله کنی و چک نگیری!؟
ناشناس۹۲۹۵۱۲۰۹:۱۵:۳۵ ۱۳۹۸/۳/۹
تخیلش خوب بود
ناشناس۹۲۹۵۲۳۰۹:۲۲:۰۰ ۱۳۹۸/۳/۹
تو را به خدا نگویید ازدواج سفید این فحشای سفید است
ناشناس۹۲۹۵۹۵۱۰:۱۷:۱۴ ۱۳۹۸/۳/۹
این که ازدواج سفید نیست، ازدواج سفید یعنی هر کس توی اتاق خودش ولی زیر یک سقف!
پیمان۹۲۹۶۰۰۱۰:۲۳:۱۳ ۱۳۹۸/۳/۹
شرم آوره که اسم ازدواج میذارید رو پدیده ای که بدتر از زنا حساب میشه.
مصطفی۹۲۹۶۰۹۱۰:۲۷:۱۸ ۱۳۹۸/۳/۹
واقعا چرا یه مرد باید دختر دار بشه و سالها بزرگش کنه که اینجوری جواب زحماتش رو بده؟ واقعا این دختر فکر میکنه پدرش بزرگش کرده که اینجوری به بقیه خدمت کنه؟
محسن۹۲۹۶۱۲۱۰:۳۰:۴۵ ۱۳۹۸/۳/۹
با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هر چه خواهی کن
ناشناس۹۲۹۶۱۴۱۰:۳۲:۴۰ ۱۳۹۸/۳/۹
ازدواج واقعا گرانه وتوجیهی نداره
ناشناس۹۲۹۶۱۶۱۰:۳۴:۵۵ ۱۳۹۸/۳/۹
این الان کجاش ازدواج سفید بود؟؟؟ ازدواج سفید یعنی هر دو طرف میدونن هیچ تعهدی بهم ندارن و توقعی هم از هم ندارن. هر دو کار میکنن و یا درس میخونن و فقط مثل دو تا دوست تو یه خونه زندگی میکنن
ناشناس۹۲۹۶۲۵۱۰:۳۹:۰۳ ۱۳۹۸/۳/۹
دور شدن از الله و قوانین شرع بهتر از این سرنوشتی نداره حالا خوبه ایدز نداره وبچه
ناشناس۹۲۹۶۳۷۱۰:۵۳:۴۳ ۱۳۹۸/۳/۹
هر کاری که خارج از اصول و قانون شرع و دین باشه، آخرش تباهی و نابودیه
پرتو۹۲۹۶۴۲۱۰:۵۷:۱۲ ۱۳۹۸/۳/۹
نه که قانون خیلی از شما حمایت می کرد.کدوم قانون؟
علی۹۲۹۷۰۲۱۱:۵۲:۲۸ ۱۳۹۸/۳/۹
بیچاره پدرش. یه عمر دختر بزرگ کن بفرست دانشگاه کلی شهریه بده که اینجوری آخرش ابزار دست یه مرد شهوت ران بشه.
محمد۹۲۹۷۲۸۱۲:۰۹:۲۲ ۱۳۹۸/۳/۹
دکتر داشت ... این دلقک بازی دکتری خیلی ها را خر کرد ...
ناشناس۹۲۹۸۱۳۱۳:۰۰:۳۸ ۱۳۹۸/۳/۹
به نظر من توهین به انسانیت هست که اسم این روابط نامشروع را ازدواج می گذارند. ازدواج سفید، ساندویچی و ... کاشکی در کشور، فکری علمی به حال ارضا و سرکوب غریزه جنسی بشود
ناشناس۹۲۹۸۴۲۱۳:۱۴:۵۵ ۱۳۹۸/۳/۹
داستان خوبی بود
ناشناس۹۲۹۹۲۱۱۴:۱۱:۱۳ ۱۳۹۸/۳/۹
این که ازدواج سفید نبود؟
ناشناس۹۲۹۹۴۶۱۴:۲۸:۵۴ ۱۳۹۸/۳/۹
متاسفم برای این جوانان و عقاید پوچ شان وقتی صحبت از حجاب و عفت وپاکدامنی و پیروی از عقاید دینی میشود برای این است که دچار این برنامه ها نشوید.
ناشناس۹۳۰۰۵۳۱۵:۴۵:۱۱ ۱۳۹۸/۳/۹
کامنتهای بالا رو نگاه کنید یه عده میخوان به زور بگن ازدواج رسمی خیلی بدتره و به ضرر پسره!!!بله به ضرر پسره ! چون اگه مهریه نباشه شازده هروقت فیلش یاد هندوستان کرد جانزنه و در بره....در ضمن خودم پسرم و این قانون اسلام سراسر به نفع خانمها هست و نشانه کامل بودن این دین رو داره.
نادر۹۳۰۰۹۱۱۶:۰۸:۴۸ ۱۳۹۸/۳/۹
این سبک از زندگی نه ایرانی است، نه اسلامی. حتی تو غرب هم اینگونه نیست و زندگی دو نفر با هم، تابع یکسری قوانین و تعهدهاست.
ناشناس۹۳۰۲۴۷۱۸:۴۹:۲۳ ۱۳۹۸/۳/۹
بله ازدواج رسمی هم گاهی سرنوشت بدی دارد ولی ازدواج سفید کلا نابود میکنه.بماند که حرامه و بی غیرتی و زندگی حیوانیت و فقط برای ارضای میل حیوانیت عده ای هوس بازه.
ناشناس۹۳۰۲۶۲۱۹:۰۶:۵۶ ۱۳۹۸/۳/۹
ادمی که حرف مادرش ، رو گوش نده اخر و عاقبتش باید هم اینجور باشه. حقته بدترشم باید ببینی . به مادر و پدرش پشت کرده رفته زیر بغل یه هوسپران باصطلاح باسواد بی مسئولیت بعد از مردها هم بدش میاد. مشکل از خودته که نمیدونی زندگی از مادر شروع میشه
ناشناس۹۳۰۳۲۴۲۰:۲۴:۱۶ ۱۳۹۸/۳/۹
وقتی فرهنگ و تربیت نباشد و آدم ها بی تعهد بار بیایند. سو استفاده هنر و دزدی رزنگی باشد. چه عقد رسمی . چه ازدواج سفید . هر دو یکی است.
ایرانی۹۳۰۳۳۱۲۰:۳۲:۳۳ ۱۳۹۸/۳/۹
جسارتا ازدواج سفید که این نیست این بیشتر به داستان دختر فر اری و سو استفاده ازش میخورد تا ازدواج سفید
ناشناس۹۳۰۳۵۶۲۱:۳۱:۲۳ ۱۳۹۸/۳/۹
دختری که اینقدر ارزش خودش رو بیاره پایین انتظار دیگه ای هم نباید داشته باشه
ناشناس۹۳۰۳۶۷۲۱:۴۰:۳۳ ۱۳۹۸/۳/۹
مشکل اینجاست که اسم عمل کریه و فساد زنا را گذاشتید"ازدواج سفید"
ناشناس۹۳۰۴۴۹۲۳:۱۵:۳۹ ۱۳۹۸/۳/۹
تو خوبی با مهریه 1000 سکه ای !
yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. تصاویری از اجرای طرح عفاف و حجاب در تهران

  2. طرح عفاف و حجاب از امروز در تهران

  3. نظرات برگزیده مخاطبان الف: وضعیت حجاب، حاصل کم‌کاری چهل‌ساله است/ باید برای مبارزه با سگ‌های ولگرد فکری کرد

  4. نماز جمعه این هفته تهران به امامت حجت الاسلام صدیقی اقامه می‌شود

  5. این صدای اقتدار ایران است ...

  6. تنبیه متجاوز آغاز شد /حمله موشکی و پهپادی ایران به اسراییل

  7. نظر باباطاهر عریان درباره دلار !

  8. وحدت ملی با وعده صادق

  9. ارژنگ امیرفضلی و زندگی در شرایط سختِ تورنتو

  10. یک نکته قابل‌تامل در مورد توسعه قدرت نظامی ایران

  11. آنچه اسرائیل در مورد "وعده صادق" نمی گوید

  12. استخوانی در گلوی اسرائیل!

  13. دومین روز بزرگ تاریخ معاصر ایران

  14. آیت الله صدیقی: عذرخواهی می‌کنم که با غفلت و کم توجهی باعث هجمه به ملت ایران شدم

  15. کمی دیر نیست؟

  16. هیات علمی یا کارخانه چاپ مقاله !

  17. اطلاعیه سازمان اطلاعات سپاه در خصوص حمایت از رژیم صهیونیستی در فضای مجازی

  18. «برجام» در موزه تاریخ ؟!

  19. باهنر: نباید به اندازه تورم حقوق ها افزایش یابد/ ۹۰ درصد منتخبان وظایف مجلس را نمی‌دانند

  20. ۲ دلیل برای تشدید "گرانی" در ایران

  21. موجرانی که اجاره بهای زیادی بگیرند، جریمه می‌شوند

  22. حمایت افکار عمومی ایران از حمله به اسرائیل

  23. گانتس: زمان، مکان و شیوه پاسخ به ایران را خودمان تعیین می‌کنیم

  24. خاتمی: پاسخ ايران به جنايت اسرائيل مدبّرانه، شجاعانه، منطقی و قانونی بود

  25. هیچ گاه اعتراف نمی کند، چون...

آخرین عناوین