خاطرات کتابی!
احمد راسخی لنگرودی،این کتابخانه برای ژان پلِ کودک آنقدر جذابیت داشت که پیوسته ذهن او را به خود مشغول دارد و از او چهرهای متفاوت از سایر کودکان بسازد. هر روز پنهانی دور از چشم پدربزرگ میرفت سراغشان. با دیدار خود، ادب کتابخانه را به جا میآورد. اندامشان را مینگریست. لمسشان میکرد
امضای یادداشت تفاهم بین دبیران شورای عالی امنیت ملی ایران و روسیه
دبیران شورای عالی امنیت ملی ایران و روسیه در حاشیه دوازدهمین اجلاس بینالمللی نمایندگان عالی کشورها در امور امنیتی، یک یادداشت تفاهم امنیتی امضا کردند.
نسخه بهدست داخل داروخانه
احمد راسخی لنگرودی،امروز نسخهبهدست سروکارم با یکی از داروخانههایی افتاد که روزگاری کتابفروشی بود ؛ بالغ بر سه دهه و من نیز مشتری دائمیاش. سال پیش، آن کتابفروشی از کملطفی مشتریان مفتخر به امتیاز داروخانه شد! با تابلویی پرزرق و برق که پنداری به آن کتابفروشی سابق فخر میفروخت! آری، این مکان روزگاری کتابهای خوش قد و قامت درون قفسههایش بود و امروز درون همان قفسههای چوبی جعبههای ریزاندام دارو.
کتابِخوابکن!
احمد راسخی لنگرودی،به یاد ندارم زندهیاد پدر روزی را بدون کتاب سر کند. ضلع شمالی یکی از اتاقهای خانه قدیمی کتابخانهای داشت که در گنجهای قرار گرفته بود. این گنجه زیاد بزرگ نبود؛ در طول دو متر و در عرض کمتر از یک متر، و هفت هشت قفسه پر از کتاب. با دری یک لنگه و بسیار سنگین که چوبی بود و زور میخواست باز و بستناش.
پاسخی به یادداشت موسوی خوئینی ها
محمدکاظم انبارلویی،اشتهای خوانده شدن!
احمد راسخی لنگرودی،نیمههای شب است. سکوت در این حوالی موج میزند. خواب از سرم پریده. در این جور مواقع پناه میآورم به کتابخانه. یعنی خودم را میرسانم به همین آثاری که برخیشان در سکوت نیمههای شب توسط نویسندگان شببیدار نوشته شدهاند
مراسم باشکوه کتابخوران!
احمد راسخی لنگرودی،خانهای قدیمی بود، خیلی قدیمی. از آن خانههایی که از همان درِ ورودی بوی نا میدهند. دارای چند زیرزمین که بزرگترینش کتابخانه بود. صاحبخانه میخواست کتابخانه را برچیند تا موشزدایی کند. میگفت داخل کتابخانه موشبازار است؛ بس که موش دارد. هوا که تاریک میشود این جانوارهای موذی میریزند بیرون برای برپایی مراسم باشکوه کتابخوران!
این موجودات نازنین
احمد راسخی لنگرودی،هر روز که از پی روزی میرسد دهها عنوان کتاب در بازار نشرِ کشور ما از راه میرسند؛ در بازار جهانی میلیونها عنوان کتاب شاید. ورود این نورسیدگان کاغذی شایسته خوشآمدگوییاند. اگر خوشآمدشان نگوییم کاری برای ذهن خود نکردهایم و ذهنمان را از شیرینترین لذتها محروم ساختهایم. خاصه که چند تا از این نورسیدگان کاغذی حرفی برای گفتن داشته باشند و شوق خواندن را در ما برانگیزند.
پاتوق عشاق کتاب باز در کتابفروشی عباس آقا
احمد راسخی لنگرودی،این عباسآقای ما هم برای خودش بازاری دارد؛ صبحها یکی دو ساعت پیش از ظهر کرکره کتابفروشی را بالا میکشد، چراغها را روشن میکند. دستی بر سر و روی کتابفروشی میکشد. بعد یکراست میرود سر اصل مطلب، یعنی سراغ همان کتابهای دست دوم قدیمی که گوشه کتابفروشی روی هم انباشته شدهاند .
آنهایی که نمینوشتند
احمد راسخی لنگرودی،سقراط نمینوشت. هیچ میانهای با نوشتن نداشت. از نوشتن دوری میگزید. هیچگاه هم چیزی ننوشت. به همینرو، عنوان فیلسوف شفاهی برازنده اوست. آنچه از او گفته میشود بیشتر به قلم شاگرد معروف او افلاطون و اندکی هم دیگران است.
هر روز ساعت هشت در ایستگاه
احمد راسخی لنگرودی،من همیشه صبحها این جوان را میبینم؛ به گمانم سی و دو سه ساله. با گیسوانی بلند، خرمایی رنگ و یک قبضه ریش به همین رنگ. کتاب در دست بر روی یکی از صندلیهای ایستگاه مترو نشسته و خودش را با سطرهای کتاب مشغول میدارد. توبرهای هم با خود به همراه دارد که بر روی صندلی کناریاش میخواباند؛ پُر است از کتاب و اندکی مواد غذایی. چهره دلنشینی دارد؛ مثل چهرههای آدمیان دیرنشین.
ارسال یادداشت دوم ایران به آمریکا برای پیگیری پرونده شهید سلیمانی
رییس مرکز امور حقوقی و بینالملل ریاستجمهوری گفت: بعد از عدم پاسخ آمریکا در مورد یادداشت مذاکره در ارتباط با پرونده شهید سلیمانی بر اساس کنوانسیون ۱۹۷۳، وزارت امور خارجه یادداشت دومی را برای درخواست داوری بین دو طرف برای آمریکاییها ارسال کرده است.
پس از ۱۰ سال کشمکش؛ سرانجام یادداشتهای جلال آل احمد منتشر میشود
خواهرزاده جلال از انتشار یادداشتهای آلاحمد پس از ۱۰ سال کشمکش توسط روزنامه اطلاعات خبر داد.
یادداشت مدیرعامل بانک صادرات ایران درباره گذار به بانکداری هوشمند
محسن سیفی، مدیرعامل بانک صادرات ایران در یادداشتی در روزنامه ایران به تشریح الزامات گذار از بانکداری سنتی به هوشمند پرداخته و توسعه زیرساختهای اجتماعی، فرهنگی، امنیتی، فراهم کردن ابزارها، ایجاد فضای مناسب و درک درست شرایط برای تهیه قوانین لازم را از جمله انتظارات شبکه بانکی از حکمران پولی برشمرده است.
«یادداشتهای یک کتابباز!»؛ احمد راسخی لنگرودی؛ نشر همرخیادْکتابهای یک نویسنده!
پروانه عزیزی،در این روزگار وانفسای کتاب چشممان به جمال کتاب «یادداشتهای یک کتاب باز» از انتشارات همرخ روشن شد، حقا که شیفته کتاب و کتابخوانی است این نویسنده کتابباز! هر چه به قلمش رفت از کتاب و کتاب بود. دلمان به درد آمد. یادْکتابهای نویسنده کتاب احمد راسخی لنگرودی- البته اگر این ترکیب را بپذیریم- هم خواندنی بود،
یادداشت لاریجانی در نقد موضع هابرماس درباره جنگ غزه
محمدجواد لاریجانی در نقد بیانیه یورگن هابرماس و همراهان دربارۀ جنگ غزه نوشت: هابرماس در بیانیه خود هیچ اشارهای به حقوق طرف مقابل صهیونیستها، یعنی مردم فلسطین و غزّه مظلوم ندارد و ظاهراً در این صحنه فقط یک بازیگر محور بحث است!
یادداشت ۱۰۰ دیپلمات آمریکایی علیه سیاستهای جو بایدن در جنگ غزه
گروه جهان الف،یک دیپلمات وزارت خارجه آمریکا در یادداشتی که به امضای ۱۰۰ دیپلمات این کشور رسیده، دولت آمریکا را به اشاعه اخبار جعلی درباره جنگ اسرائیل و حماس متهم کرده است.
به یاد سید جواد رحمانی کوچ یار دیرین پدر
فرهاد طاهری*،در غروب سرد پائیزی چهارشنبه (١٧ آبان ١۴٠٢) در تاکستان، تصویر بسیار پُر تشخص و احترام انگیزِ زنده یاد سید جواد رحمانی بر اعلامیهٔ مجلس سوک یادش، مرا به غمی عمیق و به گذشته های دورم برد. او از دوستان دیرین و گرمابه و گلستان ِ پدرم بود. یادم هست که پدر در دوران کودکی ام، تنها یک بار با دوستانش به سفر ِ جنوب و خوزستان رفت.
«یادداشتهای یک کتابباز!»؛ احمد راسخی لنگرودی؛ نشر همرخچرا در این خیابان کتابفروشی پیدا نمیشود؟!
کاظم مفیدی،در دنیای امروز که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در تمام زوایای زندگی ما نفوذ کرده و می-رود چون لشکری قدرتمند همه ذهن و ضمیر ما را در اشغال خود درآورد، داشتن دغدغهای به نام کتاب کاغذی شاید برای برخی شگفتانگیز هم باشد.
یادداشت حسین شریعتمداری؛ با پوزش از همه حیوانات!
با توجه به این ادعای صهیونیستها (و نه یهودیان) که سایر نژادها را اساساً در شمار انسان تلقی نمیکنند! آیا ضمن پوزش از همه حیوانات نباید گفت؛ سران تمامی دولتهایی که اسرائیل را به رسمیت میشناسند و یا با این رژیم پلید در پی ایجاد رابطه سیاسی و تجاری و... هستند، چه بدانند و بخواهند و چه ندانند و نخواهند، خود را در شمار حیوانات قرار دادهاند؟!
نگاهی به سریالهای تازه شبکه نمایش خانگی؛ از «نیسان آبی ۲» تا «دفترچه یادداشت» و «هفت»
«دفتر یادداشت» رضا عطاران همراه با «نیسان آبی» جدید و چند اثر دیگر شبکه نمایشخانگی قرار است در پاییز و زمستان با هم به رقابت بپردازند.
یادداشت «تهمینه میلانی» برای داریوش مهرجویی و همسرش
«تهمینه میلانی» کارگردان مشهور سینمای ایران در یادداشتی برای درگذشت «داریوش مهرجویی» و همسرش نوشت: «حتی اگر آقای مهرجویی به مرگ طبیعی از میان ما می رفت، شوک بزرگی به هنر سینما وارد می شد، چه برسد به این قتل فجیع.»
چشم انتظاری در ستون انتظار!
احمد راسخی لنگرودی،این همه کتابهای نخوانده ریخته روی میزم. هر یک در نوبت بازشدن. اما کو آن مجال و وقت. در چنین شرایطی یادم باشد آن که از همه مهمتر است بخوانم. ولی در حال حاضر مهمتری در میانشان من نمیبینم. همه به نظرم مهم میآیند.
جمعه بازار کتاب خیابان انقلاباینجا همه جمعند؛ از هگل تا رزا منتظمی!
احمد راسخی لنگرودی،اگر میخواهید عصر آدینهای متفاوت را تجربه کنید بد نیست سری به جلوی دانشگاه تهران در خیابان انقلاب بزنید. منظره متفاوتی را در آنجا شاهد خواهید بود. این منظره در نوع خود جذاب و دیدنی است. در این غروب دلگیر به یک بار دیدنش میارزد.
چند سطری به یاد زنده یاد حجت الاسلام شیخ اسحاق محقق درگذشت روحانی بی آزار و اهل مطالعه
فرهاد طاهری*،حجت الاسلام حاج اسحاق محقق اصالتا زادهٔ یکی از روستاهای اطراف تاکستان و در میان بیشتر مردم شهر و بر سرِ زبان آنان، تنها «محقق» بود. بسیار بندرت شنیده بودم که در غیاب او، با عنوان آخوند محقق یا حاج آقا محقق از او یاد شود . «محقق» صدا زدن او البته نه از سرِ بی اعتنایی، یا به نیت اسائه ادب به او بود بلکه نشانه صمیمت مردم با او ونیز احترامی بود که تقریبا همه به او می گذاشتند.
عرض ادب به ساحت سن سن!
احمد راسخی لنگرودی،یکی از موضوعات جذاب و خواندنی که در دنیای کتاب به چشم میخورد موضوع سفرنامههاست که توسط شخصیتهای خارجی در باره ایران نوشته شدهاند. شخصیتهایی که تحت عناوین مختلف همچون: سفیر، مامور، رایزن فرهنگی، جهانگرد، تاجر و بازرگان، محقق و پژوهشگر مدتی راهی سرزمین ایران شده و به گشت و گذار پرداختهاند
از پاتوقداری تا قصرنشینی
احمد راسخی لنگرودی،ابراهیم گلستان، نویسندهای که یک قرن زیست و با خلق آثار قلمی و هنری خود شهره شد. روزگاری برای خود یکی از صدرنشینان حوزه روشنفکری به شمار میآمد. مثل روشنفکران زمان خود اهل پاتوقنشینی بود. البته بیشتر پاتوقدار بود تا پاتوقنشین کافههای روشنفکری. در آن زمان که در تهران بود خانهاش را در محله دروس پاتوق اهالی قلم و ارباب هنر کرده بود
روزگاری؛ نسخههای خطی
احمد راسخی لنگرودی،در زمانهای گذشته چاپ و چاپخانه نبود؛ کتابها به صورت نسخههای خطی تکثیر میشد؛ آنهم از چند نسخه تجاوز نمیکرد. نسخههایی محدود در اینجا و آنجا که اگر به خوبی مراقبت نمیشد برای همیشه نیست و نابود میشد.
تبارنامۀ مضامین و مفاهیم در دانش های بشری
دکتر مهدی سالاری نسب،هر حرفی، پیشینه و تباری دارد، اگر فعلا آن را نمی دانیم یعنی هنوز به منابع آن گذرمان نیفتاده است. پژوهشگران حتی ریشه های انقلابی ترین نظریات علمی قرون اخیر را در آثار قدما نشانی می دهند.
قطارخوانی!
احمد راسخی لنگرودی،چقدر دیدنی است در داخل قطار شهری میان آنهمه مسافر کسی پیدا شود، نشسته یا ایستاده، در حال کتاب خواندن باشد. از این نظر میگویم که متاسفانه اینروزها کتابخوانی در چنین جاهایی یک پدیده نادر و استثنایی میآید؛ اگر نگویم فوقالعاده استثنایی. همیشه همین استثناء بودن است که به چشم میآید و چشمها را خیره خود میکند.
مجمع الجزوات!
احمد راسخی لنگرودی،احمد آرام، این نویسنده و مترجم پُرکار در کتاب «گوهر عمر» که گفتگویی است شفاهی با پرویز سیار، نقل میکند: آن زمان که دانشآموز مدرسه دارالفنون بوده، کتاب درسی به این معنا که امروزه در مدارس و دانشگاهها رسم است نبود
یادداشت سخنگوی دولت؛ آنچه بود، آنچه هست
سخنگوی دولت با استناد به شواهد عملکرد دولت در دو سال اخیر نوشت: «ما میتوانیم» «ایران قوی» را بسازیم و «آیندهای روشن» رقم بزنیم.
روایت امیرعبداللهیان از تاکید رهبری در سیاست خارجی/ واکنش مهاجرانی به یادداشت ظریف
هر روز اخبار فراوانی در رسانهها منتشر میشود که دنبال کردن آنها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی الف، با رصد اخبار و رویدادهای مهم، همچنین تحلیلهای صورت گرفته در این زمینه، مخاطبان خود را از مهمترین وقایع روز آگاه میکند.
پایان یک کتابفروشی، همان قصه دراز و همیشگی!
احمد راسخی لنگرودی،خبر بس کوتاه بود. آنچنان کوتاه که کم مانده بود نبینمش، اما آنچنان سنگین که یک آن پشتم لرزید: «پایان فعالیت کاری انتشارات هاشمی»!
«یادداشتهایی درباره زندگی»؛ اورهان پاموک؛ ترجمه بهاره فریس آبادی؛ نشر چشمهگم شدن در روزهای از دست رفته
حمیدرضا امیدیسرور،روزگاری وقتی صحبت از ادبیات ترک زبان میشد مخاطبان عام کتابخوانی ذهنشان می رفت پیش عزیز نسین، آنها هم که کمی جدیتر به ادبیات نگاه می کردند، دست روی آثار یاشار کمال نویسنده ترک زبانِ کرد تبار میگذاشتند