جریان سلطه و استعمار در پروژه استیلای بهتر و بزرگتر خود بر کشورهای استعماری یا نیمهاستعماری دو محور دینزدایی و استحاله فکری و فرهنگی را همواره قرار داده است. ایران هم از این قاعده مستثنی نبوده و از دورهای که ما تحت سلطه سیاسی و اقتصادی انگلیسیها قرار گرفتیم شاهد پیادهسازی این سیاست در کشورمان بودهایم.
یکی از وجوه این دینزدایی و استحاله فرهنگی حوزه زنان است. از قبل از مشروطه موضوع تغییر فرهنگ و هنجار در حوزه زنان توسط روشنفکران غربگرای ما کلید خورد و زمینه تغییر نگرش به زن با طرح هجمههایی به چادر، حجاب، برخی بایستههای فرهنگی زنانه چون عفت و پوشش فراهم آمد. ایرج میرزا، طالبوف و بعد کسانی چون دهخدا و میرزاده عشقی شخصیتهایی هستند که زمینه فکری و فرهنگی نقد زن مسلمان را فراهم کردند که بعدها این حرکت فرهنگی و حمله نرم، با قانون منع حجاب رضاخانی به عنوان یک سیاست قهری تکمیل شد.
مطبوعاتی چون مجله شکوفه و روزنامه اطلاعات بستری برای روشنفکران بود تا به بهانه و کلیشه «آزادی» موضوعی چون حجاب دستخوش حملات قلم آنان قرار گیرد. از همان ابتدا چنین مغالطهای طرح میشد که زن پیچیده شده به چادر و حجاب، زنی در بند و اسیر است که از انجام فعالیت آزادانه و مؤثر محروم گشته. اما اگر به تاریخ آن دوران به دیده دقت بنگریم خواهیم دید، بانوانی در صحنه اجتماع حاضرند که علیرغم پایبندی به اصولی چون حجاب، عناصر مؤثر در کانون علم هستند. به طور مثال بانو امینه اصفهانی کسی است که در دوران کشف حجاب، برای زنان و دختران مدرسه دینی تأسیس میکند، یا کوکب پوررنجبر شخصیتی است که با حمایت آیتالله میلانی مدارس کوکبیه را تأسیس مینماید و در حوزه آموزش قرآن و معارف اسلامی به کودکان صاحب تألیفات ارزشمندی است.
در کنار این دو نمونه اشخاص برجسته دیگری هم بودند که فعالانه در جامعه ایرانی مؤثر واقع میشدند. جالب توجه است بعد از قانون کشف حجاب نه تنها آزادی و بستر فعالیت برای زنان مهیا نشد، بلکه آنان را با یک چالش و محدودیت جدی روبهرو کرد. این وضعیت ادامه داشت تا شهریور 1320 و سقوط رضا خان که همراه شد با اشغال ایران توسط متفقین. همراه این نیروهای متفقین، زنی آمریکایی به نام «نیلا گراهام کوک» معروف به «لیلی کوک» وارد ایران شد. او در ظاهر یک هنرپیشه و رقاصه آمریکایی است اما در اصل جاسوسی مرتبط با وزارت امور خارجه آمریکا بود. لیلی کوک به محض ورود به کشور با خواهران شاه ارتباط گرفت و در وضعیتی که مردم ایران درگیر بیماری؛ قحطی و ضعف شدید اجتماعی هستند به بهانه ترقی زنان دست به تأسیس اپرای زنان، مدرسه تئاتر و... زد و در سال 1325 ایران را ترک کرد.
زن ایرانی مطلوب غرب کسی است ک تربیت شده فرهنگ باز آمریکایی است. در اسناد سفارت آمریکا زنان مورد تجلیل و احترام کسانی چون اشرف پهلوی هستند که سیاستهای اقتصادی و سیاسی ضدایرانی او در کنار رسواییهای اخلاقیاش شهره عام و خاص مردم است. فرهنگ زنانه برآمده از آیین بهائیت هم که در زمان صدارت امیرعباس هویدا رخ عیان کرد، یکی دیگر از امور مطلوب جریان سلطه است. الگوی زن و دختران ایرانی که همواره غرب آن را برای نسلهای جدید ما عرضه میکند کسی است که دامن کوتاه میپوشد، در روابطش بیشاز حد آزاد است و اساساً مطابق فرهنگ جدید اروپایی حرکت میکند. برای غرب دفاع از حقوق زن وجود ندارد، بلکه تنها دفاع از زن مطلوب خودشان صورت میگیرد. آنان هیچگاه از حقوق زنان مبارز انقلابی مسلمان صحبت نکردند؛ حتی زنان مبارز چپ هم برای آنان اهمیتی نداشته و ندارند، برای آنان تنها زنی موضوعیت دارد که مروج فرهنگ و الگوی خود هستند.
در اغتشاشات سال گذشته نیز آنان اگر از آشوبها دفاع کردند در اصل از زنان و فرهنگ زنانهای حمایت کردند که راه استیلای آنان بر فرهنگ، جامعه و سیاست ایرانی را هموار میکنند.