اصرار بر یک رویه غلط در موضوع حجاب بالاخره به حادثه مهسا امینی انجامید. حادثه ای که اگر رخ نمی داد هم چیزی از نادرستی رویه یاد شده کم نمی کرد اما در هر حال این اتفاق تلنگر محکمی بود برای تامل و درنگ در راه طی شده.
متاسفانه نه در مدیریت ماجرا و نه در روایت رسانه ای حادثه مذکور هم درست عمل نشد و نتیجه آن چند ماه «اعتراض» و البته «آشوب» ها و « اغتشاشاتی» بود که به این بهانه کشور را درگیر خود کرد و توان های مختلف را که باید صرف بهبود مشکلات متعدد شود، فرسود.
با این حال چنانکه قابل پیش بینی بود این اعتراضات کم کم و دستکم در خیابان ها به خاموشی گرایید و به اغتشاشات فرصت طلبانه هم پایان داده شد. اما در حالی که این حادثه به اندازه کافی اثرات عمیقی در نوع نگاه ها هم در جامعه و هم در حکمرانی برجای گذاشته و آرامش فعلی فضایی برای مجادلات کارشناسانه و اصلاح رویه های نادرست فراهم کرده گویا نان بعضی ها در ادامه دادن به این ماجرا آن هم نه به شیوه ای معقول و قابل دفاع بلکه با توسل به تعابیر عجیب و غریب و حتی نوعی امامزاده سازی از مرحوم مهسا امینی است!
آقای مهدی نصیری با حضور بر سر مزار مهسا امینی که فی نفسه بسیار هم کار خوبی است این حضور را بر سر مزار «حضرت ژینا» و «حضرت مهسا» خوانده و با مدد طلبیدن از او ملغمه عجیبی از مفاهیم و تعابیر را بکار گرفته که به خوبی گویای وضعیت آشفته فکری او در این سال هاست.
در جای خود پرسش بسیار مهمی است که چرا نصیری این روزها چنین رویه رادیکالی را در پیش گرفته اما پرسش مهمتر این است که چرا او از نقد و انتقاد متعارف و صریحی که سال هاست برخی منتقدان در فضای عمومی و خصوصی مطرح می کنند فراتر رفته و به ورطه «مقدس سازی» روی آورده است؟! هر چند تقدس مابی او هم البته مسبوق به سابقه است اما سابقا شم او در تشخیص مصادیق این تقدس مابی بهتر عمل می کرد و دستکم بر مواردی اعمال می شد که نوعی اجماع نسبی در بخش هایی از جامعه بر سر آن وجود داشت اما تقدس مابی او در فقره اخیر حتی سینه چاکان «زن زندگی آزادی» را هم، در دل، دچار اشمئزاز می کند!
آقای نصیری می توانست با حضور بر سر مزار مهسا امینی به عنوان نماینده خودخوانده آن بخش مذهبی جامعه که زاویه ای با حکمرانی دینی در جمهوری اسلامی دارند حرف های منطقی تر و مهمتری بزند اما ترجیح داده با توسل به نوعی ادبیات غلوآمیز ناخواسته به تخریب و مضحکه سوژه خود بپردازد.
تحلیل شخصیت او تشابهاتی را با «محمد نوری زاد» دیگر هم مسلک سیاسی اش آشکار می کند که این روزها حال خوبی ندارد و کمتر کسی او را جدی گرفته است. با این تفاوت که نصیری دستکم دانش دینی بیشتری از نوری زاد دارد و در بیان انتقادهای خود علی القاعده در جایگاه شایسته تری قرار دارد. آشفته حالی و نازک خیالی نصیری او را از این جایگاه دور می کند.
گذر از این روزهای سخت و پر التهاب جز با عقلانیت در گفتار و رفتار همه ( منتقدان، مردم و حاکمیت) ممکن نیست. چیزی که متاسفانه در فرهنگ عمومی ما همیشه کمرنگ تر از عواطف و احساسات بوده است.