علاقه به ایران در فیلم یک فیمساز یهودی ؟ فارسی حرف بزن، زنده بمان !

مینو خانی، گروه فرهنگی الف،   4040910031
فارسی حرف بزن، زنده بمان !

خلاصه داستان

جنگ جهانی دوم است. آلمان‌ها بی‌محابا یهودیان را اسیر می‌کنند و می‌کشند. «ژیل» یک جوان بلژیکی یهودی از پدری خاخام در کامیون حمل اسرای جنگی است و اسیر دیگری گرسنه است و دنبال لقمه‌ای غذاست ساندویچ ژیل را می‌گیرد به جای آن، کتابی را که ادعا می‌کند ارزشمند است به او می‌دهد. ژیل «رضا جون» و «بابا» دو کلمه‌ای را که در صفحه اول کتاب نوشته شده، در همان کامیون یاد می‌گیرد. وقتی اسرا را به خط می‌کنند تا تیرباران کنند، او خود را زودتر به زمین می‌اندازد تا هدف قرار نگیرد. وقتی آلمانی‌ها سراغش می‌روند، اظهار می‌کند که ایرانی است. از قضا در اردوگاه سروان کلوس کوخ در جست‌وجوی یک ایرانی است که بتواند از او فارسی یاد بگیرد تا بعد از جنگ به ایران برود و رستورانی باز کند. جوان یهودی خود را «رضا جون» معرفی می‌کند و می‌پذیرد که به سروان فارسی بیاموزد. اما از آنجا که فارسی نمی‌داند یک زبان «من درآوردی» را به جای زبان فارسی به سروان قالب می‌کند. بعد از آن تحت حمایت سروان قرار می‌گیرد تا جایی که در روزهایی که آلمانی‌ها به دلیل پیش روی امریکایی‌ها مجبور به تخلیه اردوگاه می‌شوند، او را فراری می‌دهد و خود به مقصد تهران پرواز می‌کند. ژیل به خطوط آمریکایی‌ها می‌رود و نام 2840 یهودی را که به ارودگاه آورده شده بودند می‌گوید و سروان کخ در فرودگاه تهران درمی‌یابد که زبانی که آموخته فارسی نیست.

معرفی کارگردان

فیلم «درس‌های فارسی» را وادیم پرلمان، کارگردان اوکراینی‌تبار ساکن ایالات متحده آمریکا ساخته که محصول مشترک بلاروس، آلمان و روسیه است. پرلمان در خانواده‌ای یهودی در کی‌یف متولد شده‌ است. شروع کارش با ساخت فیلم‌های تبلیغاتی بود و از سال ۲۰۰۳ به ساخت فیلم‌های داستانی روی آورد و «خانه‌ای از شن و مه» (2003)، «زندگی قبل از چشمان او» (2007)، «درختان کریسمس 5» (2016)، «من را بخر» (2018) و در سال 2020 هم «درس‌های فارسی را ساخت؛ فیلمی که از سوی بلاروس به نود و سومین دوره جوایز اسکار معرفی شد ولی از آنجا که عوامل سازنده از بلاروس نبودند، توسط آکادمی اسکار رد صلاحیت شد. پرلمان ظاهراً به ایران علاقه‌مند است و دو فیلم داستانی اول وآخر او به ایران مربوطند. این کارگردان در گفت‌وگویی درباره علاقه‌اش به ایران گفته «همسر پیشین وی ایرانی و دختر دانشمند ایرانی مخترغ لیزر گازی، علی جوان بوده ‌است». اما سوال از همین جا ایجاد می‌شود.

فرم فیلم

«درس‌های فارسی» مثل هر فیلم دیگری که بستر اصلی آن جنگ، آن هم یک جنگ جهانی است با استفاده از رنگ آبی و سبز مایل به خاکستری، فضایی سرد، بی‌روح و اندوه‌بار دارد و عوامل سازنده همه تلاش‌شان را کرده‌اند تا خوب حال و هوای جنگ در یک ارودگاه اسرای یهودی را به مخاطب منتقل کنند و یک بار دیگر یک کارگردان یهودی موفق شود با ساخت یک فیلم درباره کشتار یهودیان و ظلم آلمانی‌ها، مخاطب در هر جای جهان را با خود همراه کند. خصوصا که اسرای یهودی به زبان‌های ایتالیایی، انگلیسی و فرانسوی صحبت می‌کنند و این نشان از ملیت‌های مختلف یهودیان در اردوگاه دارد. پس حالا همه ملت‌ها باید با داستان همراه و همدل شوند.

«درس‌های فارسی» از بازی خوب بازیگران اصلی، ناگوئل پرز بیسکایارت، بازیگر آرژانتینی در نقش ژیل و لارس ادینگر، بازیگر آلمانی در نقش سروان کخ بهره می‌برد. موسیقی ساخته برادران گالپرین نیز در ایجاد فضای اندوهناک کشتار یهودیان سهم به‌سزایی دارد. مثل هر فیلم جنگی دیگر، روابط بین افراد خشک و خشن است. هر کسی زیرکانه مراقب رفتار و کنش دیگران هستند تا بتواند از آنها آتو بگیرند و خود را بالا بکشند. سروان کخ چند بار به واسطه اخباری که به فرمانده‌اش درباره توجهی که به اسیر ایرانی دارد، مواخذه می‌شود تا فضای دوگانه‌ای را برای مخاطب ایجاد کند: همدردی با آلمانی‌هایی همچون سروان کخ که بر حسب تصادف و اجبار به جنگ وارد شده‌اند و سودای زندگی آرام در سر دارند یا همدردی با رنج و دردی که اسرای یهودی متحمل شدند؟ 

محتوای فیلم

مساله اصلی پاسخ به همین سوال است. پرلمان یهودی می‌خواهد فیلمی درباره ظلم وارد شده به یهودیان بسازد یا نشان دهد که آلمانی‌ها هم خیلی مقصر نبودند؟ و مهمتر اینکه چرا مساله ایران برایش مهم است؟ بله، درست است که در گفت‌وگویی گفته به خطر همسر ایرانی‌اش به ایران علاقمند است. اما این به ظاهر ایرانی، یک یهودی است که هم به آلمانی‌ها خدمت می‌کند، هر چند به بهای حفظ جانش و هم به یهودیان وقتی نام 2840 اسیر یهودی وارد شده به اردوگاه را به امریکایی‌ها اعلام می‌کند. علاقه سروان کخ به ایران و تلاشش برای آموختن زبان فارسی تا حد سرودن شعری به زبان فارسی، صرفا به خاطر این است که برادرش به ایران رفته است و او سودای بازکردن رستورانی در تهران را دارد یا کارگردان یهودی می‌خواهد از طرح ایرانی و زبان فارسی در فیلمش سوء استفاده کند؟ چرا فارسی؟ مگر زبان دیگرd در دنیا وجود ندارد که برای اروپایی‌ها ناشناخته است؟ تظاهر به ایرانی بودن ژیل و مواجه سروان کخ در فرودگاه تهران وقتی ماموران کمرگ زبان او را نمی‌فهمند و او عصبانی می‌شود و از فریبی که از ژیل خورده، فریاد می‌زند واقعا بر سر چه کسی فریاد می‌زند: یک یهودی دروغ‌گوی متظاهر یا یک ایرانی؟ مسلما وقتی ژیل در کمپ امریکایی‌ها نام اسرای یهودی را برمی‌شمرد و اشک می‌ریزد و همه افراد حاضر گیج و گنگ و متعجب به او چشم می‌دوزند و درد و رنج ژیل را با اشک‌هایی که آرام آرام بر چهره‌اش روان می‌شود، تکثیر می‌کنند، قطعا مخاطب را هم تحت تاثیر قرار می‌دهند و اگر اشک از چشم مخاطب روان نشود، حتما دلش از آن همه ظلمی که بر انسان رفته به درد می‌آید. ولی حتما بر آلمانی‌های شکنجه‌گر لعن و نفرین نمی‌فرستد، چرا که سروان کخ به عنوان یک آلمانی دلبسته ایران است و در سر سودای زندگی در ایران را دارد و این قطعا حس همدلی (حداقل) مخاطب ایرانی را با سروان آلمانی همچنان به عنوان نماینده ارتش نازی برمی‌انگیزد. آقای پرلمان علاقه شما به ایران و ایرانی قابل احترام، ولی لطفا این علاقه را به گونه‌ای بروز دهید که این همه نسبت به ارادت شما شک و تردید ایجاد نشود.

yektanetتریبون

آخرین عناوین