سخن از تهدیدات هستهای و اطلاعاتی رسانهای، بعضاً با تحلیلهای عجولانه همراه است. ادعای نتانیاهو درباره دانستن محل اورانیوم ۶۰ درصد ایران، در برخی رسانهها و محافل بهعنوان بهانهای برای تدارک حمله اتمی مطرح شده است. اما تاریخ و فرهنگ مقاومت نشان میدهد که ایران تسلیم چنین تهدیدی نخواهد شد.
ژاپن؛ شجاعت تاریخی و محدودیت فرهنگی
تنها نمونه تاریخی بهکارگیری بمب اتم علیه یک ملت، ژاپن است؛ کشوری که فرهنگ سامورایی، کامیکازه و هاراگیری را در تاریخ خود پرورانده بود.
چنانکه میدانیم ساموراییها جنگجویانی بودند که زندگیشان را بر اساس وفاداری به ارباب و نظم اجتماعی تنظیم میکردند. اگر سامورایی ارباب خود را از دست میداد، دو گزینه داشت، یا پذیرش ارباب جدید یا خودکشی. این سنت، اگرچه نشانگر شجاعت فردی بود، اما محصول یک فرهنگ محدود و وابسته به سلسلهمراتب بود؛ شجاعتی که نه لزوماً بر حق و دفاع از سرزمین استوار بود، بلکه بر وفاداری به سلسله و ارباب.
اما هاراگیری، نوعی خودکشی آیینی و افتخارآمیز سامورایی است که در شرایط شکست، بدنامی یا از دست رفتن شرف انجام میشد. این عمل، در اصل به معنای پایان دادن به زندگی برای حفظ ارزشهای شخصی و اجتماعی بود، اما در بسیاری مواقع از سر ناامیدی و پذیرش بنبست انجام میشد.
کامیکازه، اصطلاحی است که در دوران جنگ جهانی دوم به خلبانانی اطلاق میشد که با هواپیماهای حامل مواد منفجره به اهداف دشمن حمله میکردند و خود نیز کشته میشدند. این رفتار نوعی عملیات انتحاری بود که با انگیزه ملی یا وفاداری به امپراتور انجام میشد، اما ماهیتی نظامی، محاسبهشده و محدود به فرهنگ ژاپنی داشت.
ژاپن با وجود شجاعت و نظم بالا، در برابر بمب اتم تسلیم شد. چرا؟ زیرا شجاعت آنها پایهای الهی و دفاعی نداشت. جنگ ژاپن تجاوزگرانه بود، اهداف اخلاقی و دفاعی نداشت و در نهایت، پذیرش بنبست و تهدید اتمی را انتخاب کرد.
شجاعت ایران؛ فطری، الهی و متفاوت
شجاعت ایرانی با شجاعت ژاپنی متفاوت است. ایرانیان خود را نه به ارباب، بلکه به وطن، حقیقت و دین متعهد میدانند. عملیات استشهادی در ایران، شهادت است، نه خودکشی. این تفاوت بنیادین، روحیه مقاومتی را ایجاد میکند که بر ایمان و امید استوار است.
ایرانیان، برخلاف ژاپنیها، غرور و غیرت دارند؛ این غرور گاهی با نظم و کارآمدی ژاپن فاصله دارد، اما در میدان جنگ و دفاع از سرزمین، اثربخش است.
این ویژگیها سبب میشود که حتی تهدید بمب اتمی، نهتنها ایران را به تسلیم وادار نکند، بلکه انسجام ملی و مشروعیت داخلی را تقویت کند. حافظه تاریخی مردم ایران از تجاوز، از جمله حادثه هواپیمای مسافربری، هیچگاه فراموش نمیشود و سبب میشود جامعه به راحتی به سمت عادیسازی پس از خشونت نرود.
چرا ایران تسلیم نمیشود؟
تفاوت بنیادین ایران با ژاپن و سایر نمونههای تاریخی در چند محور است؛
1. مبنای الهی و اخلاقی شجاعت؛ شجاعت ایرانی، ریشه در ایمان و معنویت دارد؛ دفاع از سرزمین، مردم و هویت جمعی و دینی، هدف است و نه صرفا وفاداری به نظام سیاسی یا رهبر یا سرزمین.
2. شهادت، نه خودکشی؛ در عملیات ایرانی، مرگ نه پایان بلکه ادامه مبارزه و وفاداری به ارزشهاست.
3. یاد تاریخی و حافظه جمعی؛ جنایات و تجاوزها فراموش نمیشوند. ایرانیان نه مانند مردم ویتنام اند که پس از قربانیان میلیونی به عادیسازی رسیدند، و نه مانند ژاپنیها، با بنبست فرهنگی تسلیم میشوند.
4. غرور ملی و غیرت دینی؛ حتی اگر نظم و کارآمدی ژاپن را نداشته باشیم، میهنپرستی و مقاومت ژنتیکی و تاریخی در ایرانیان وجود دارد که در دفاع از وطن بسیار اثرگذار است. باید توجه داشت مستعمره نشدن ایران که تقاطع امپراتوری ها بوده فرق دارد با مستعره نشدن ژاپن که دور از جهان و یک جزیره بوده است(حتی میتوان در تصرفنشدن انگلستان توسط آلمان نازی استدلال مشابهی را به کار برد).
تثبیت کننده مقاومت
دشمن نباید گمان کند که تهدید اتمی تاکتیکی یا استراتژیک، ایران را به تسلیم وادارد. بالعکس، چنین تهدیدی انسجام داخلی را تقویت کرده و جمهوری اسلامی را در موقعیتی محکمتر قرار میدهد. تهدیدات خارجی و فشارها، غرور، حافظه تاریخی و ایمان ایرانیان را بیدار میکند و شجاعتی الهی و فطری ایجاد میکند که قابل محاسبه مادی نیست.
مطابق آنچه گذشت، شجاعت ایران، برخلاف ژاپن، محدود و تابع ارباب یا سلسله نیست. شجاعت ایرانی بر محور شهادت، وفاداری به وطن و حقیقت و ایستادگی در برابر خشونت شکل گرفته است. هر تهدید، حتی اتمی، نمیتواند این اراده را بشکند، بلکه آن را تثبیت و عمیقتر میکند. حافظه تاریخی، غرور ملی، ایمان دینی و میهنپرستی ایرانیان، ستون فقرات مقاومت در برابر هر تجاوز است.



