برگ های برنده ایران
خراسان نوشت:
در عرصه تحولات نظامی اخیر، شاهد نوعی هدایت راهبردی هوشمندانه از سوی فرماندهی کل قوا بودیم که بهخوبی نشان داد تقابل با رژیم صهیونیستی صرفاً یک پاسخ لحظهای به تجاوز نبود، بلکه بخشی از یک طراحی دقیقتر در هندسه بازدارندگی ایران محسوب میشود. در روزهایی که احساسات عمومی و حتی برخی نیروهای انقلابی خواهان اجرای سریع «وعده صادق ۲» و پاسخ مستقیم به جنایت دشمن بودند، رهبر حکیم انقلاب برخلاف جریان هیجانی رایج بر ضرورت اعتماد به فرماندهان میدانی و صبوری در فرایند تصمیمسازی نظامی تأکید کردند. این توصیه ظاهراً ساده، بازتاب یک اصل عمیق در موازنه قواست: پاسخ نظامی، باید زمانی و به شکلی صورت گیرد که بیشترین کارایی راهبردی را داشته باشد؛ نه صرفاً اقناع افکار عمومی در لحظه. اگرچه بسیاری از جزئیات مربوط به تصمیمات نظامی و اقدامات میدانی ایران بهدرستی از منظر امنیتی منتشر نمیشود، اما از شواهد میدانی، الگوی رفتار صهیونیستها و نتایج عملیاتهای اعلامنشده، میتوان دریافت که فرماندهی کل قوا تلاش کردهاند طراحی میدان پاسخ را بهگونهای انجام دهند که ابتکار عمل در اختیار جمهوری اسلامی باقی بماند.
در شرایط فعلی نیز جمهوری اسلامی ایران، همان راهبرد پیشین خود را با اقتدار بیشتری دنبال میکند. جنگ ۱۲روزه اخیر نقطه عطفی در معادلات بازدارندگی منطقهای بود؛ چراکه ایران نهتنها در برابر حملهای بیسابقه و از پیش طراحیشده، خود را بازنده نیافت، بلکه با نمایش ظرفیتهای ناشناخته و توان آفندی مؤثر، دشمن را در نقطهای غیرمنتظره غافلگیر کرد.
در حالی که رژیم صهیونیستی گمان میکرد با ترور فرماندهان ارشد سپاه در روز اول، میتواند توازن میدان را به نفع خود تغییر دهد، ایران با اتخاذ یک رویکرد «چندلایه و منعطف» در واکنش، نهتنها ضربهای متقابل وارد کرد، بلکه نشان داد دست آن در حوزه پاسخ تهاجمی (آفندی)، نهفقط پُر، بلکه فراتر از تصورات دشمن است. بسیاری از ظرفیتهایی که در جریان این درگیری فعال شدند، پیشتر برای دشمن ناشناخته یا غیرقابل پیشبینی بودند.
از نگاه راهبردی، این جنگ نشان داد که ایران در شرایط سخت نیز قدرت طراحی صحنه و مدیریت لحظه دارد. واکنش جمهوری اسلامی، صرفاً یک پاسخ واکنشی نبود، بلکه مبتنی بر طرحریزی قبلی و سناریوهای ازپیشتدوینشدهای بود که توانست ابتکار عمل را بهسرعت از دشمن بازپس بگیرد.
در یک جمله، اگرچه ایران در روز نخست با ضربهای دردناک از عنصر غافلگیری مواجه شد، اما در کمتر از ۲۴ ساعت، ابتکار میدانی را از طریق غافلگیری معکوس بازآفرینی کرد؛ این همان ویژگی متمایز بازیگران برخوردار از «عمق استراتژیک» و «انعطاف تاکتیکی» است که تنها در نظامهای دارای فرماندهی منسجم و اراده ملی شکل میگیرد.
***
آقایان بیدار شوید؛ دنیا عوض شده است
فرهیختگان نوشت:
بیانیه 180 اقتصاددان و اظهارات برخی دوستان اصلاحطلب نشان میدهد که بخش قابل توجهی از سیاستمداران اصلاحطلب هنوز در دنیای دهههای 70 و 80 شمسی زندگی میکنند و فانتزیهای خود درباره «دنیای مدرن» و «جهان نرمال» را رها نکردهاند. دنیایی که در آن بلوک شرق سرنگون شده و لیبرال دموکراسی «آخرین و بهترین نرمافزار حکمرانی بشر» است. دنیایی که آمریکا در آن قدرت مطلق است و ایران صرفاً برخلاف جریان قدرتمند جهانی دست و پا میزند.
اما واقعاً دنیا همان مختصات را دارد؟ هنوز عناصر دنیای مدرن دهههای 70 و 80 شمسی وجود دارد؟ دنیای امروز، دنیای جنگ تجاری و ژئوپلیتیک است. دنیایی که در آن آمریکا و کشورهای قدرتمند دیگر در حال جنگیدن با هم هستند تا نظم آینده جهانی را تعیین و تکلیف نمایند.
…. راهحل برخی از دوستان اصلاحطلب نه واقعبینانه است و نه تجربه مفیدی داشته. اگر این را متوجه شویم، بخشی از مسیر حل مسائل را طی کردهایم. البته این مسئله یک لبه دیگر هم در میان برخی اصولگرایان دارد.
آنها که در دنیای فانتزی بعدی زندگی میکنند و تصورشان دنیای کاملاً تغییریافته با آمریکای در حال تجزیه و چین ابرقدرت و... به مسائل نگاه میکنند. میزان قدرت مادی کشورها را فراتر از واقعیت میبینند و در تمام مواقف سیاسی و دیپلماتیک پیشنهاد تقابل گرم میدهند. این عزیزان را هم باید به دیدن واقعیت با تمام جزئیاتش دعوت کرد. دنیا در حال تغییر است؛ اما ما باید در این فرایند با دقت و عقلانیت عمل کنیم تا بیشترین نفع با کمترین هزینه را به دستآوریم.
***
سر فرصت از نيروهای مسلح تشكر كنيم!
اعتماد نوشت:
يك طرف تنهاست و طرف ديگر يكي ابرقدرت جهان است و ديگري پشتيباني حداقل ۱۰ كشور را به همراه دارد، با اين حال درخواست آتشبس ميدهد، قضاوت با واقعگرايان جهان است كه كي شكست خورد و كي پيروز شد؟ در چنين نبرد ظالمانهاي رفتار خواص قابل بررسي و آسيبشناسي است، آيا آنان همراه با ملت انسجام ملي را حفظ كردند و در تعميقش كوشيدند؟ البته در داخل ديده و شنيده نشد كه كسي ولو با تاخير ضرورت دفاع از ميهن را زير سوال ببرد ولي ميتوان گفت كه حجم همدلي و انسجام ميان سياسيون در مقياس بزرگي تهديدها نيست. هيچكس منكر خطاها و نابسامانيها و عملكردهای ناصواب نيست و همه قائلان به همدلی و انسجام ملی خود منتقد جدی حكومت بوده بعضا حبسها كشيدهاند.
سوال دلسوزان جامعه اين است كه آيا زير تهديدات جدي اسراييل و امريكا زمان مناسبي براي طرح انواع مطالبات، حتي مطالبات حداكثري است؟ آيا وقت ناشناسي عدهاي كه ظاهرا وضعيت موجود را براي رسيدن به مطلوب خود، فرصت تلقي ميكنند قابل توجيه است؟ آيا بلند كردن علم تغييرات بنيادين هنگام اوجگيري و تمركز دشمنان، عقلانی، دلسوزانه و ميهنپرستانه است؟ اگر ايرانيان بر اثر اختلافات داخلي مثل پيش از جنگ ۱۲روزه طمع خام كنند و دوباره بخت خود را بيازمايند و انواع خسارتهاي تحميلی را متوجه ملك و ميهن كنند چه كسی مسووليت می پذيرد؟
... آيا در اين زمانه پربلا به جز تشكر مسوولان و مهر مردم نسبت نيروهاي مسلح ديده شده است كه ۷ نفر يا ۷۰۰ نفر يا ۷۰۰۰ نفر بيانيه بدهند و از نيروهاي مسلح صميمانه تشكر كنند؟ ما مديون فرزندان ملت در نيروهاي مسلح هستيم و اگر انواع درودها و تشكرها را متوجه آنان كنيم فقط وظيفه خود را انجام دادهايم. نيروهاي خدوم و فداكاري كه از مدتها پيش از تجاوز اسراييل در آمادهباش كامل هستند و برخي هنوز فرصت نكردهاند كه سري به خانوادههاي خود بزنند. فرزندان غيور ما در برابر آخرين تكنولوژی های جهان ايستادهاند خلأها و كمبودها را با نثار جان خود جبران می كنند. البته سربازان ايران خوب ميدانند كجای تاريخ ايستادهاند و در حال دفاع از كدام گوهر تابناك جغرافيايی جهان هستند. آنها در هر حال قهرمانان ملتند و پيروز ميدان ايراندوستی اند.
***
جنگ بزرگ آمریکا با روسیه و چین چه زمانی آغاز میشود؟
روزنامه اطلاعات نوشت:
فرمانده عالی همپیمانان اروپا گفت: ناتو باید برای نبرد در دو جبهه اروپا و اقیانوس آرام تا سال ۲۰۲۷ آمادگی پیدا کند. ژنرال الکسوس جی. گرینکویچ، فرمانده فرماندهی اروپایی آمریکا و فرمانده عالی متفقین اروپا، در دیدار اخیر خود با رهبران نظامی و صنایع دفاعی در ویسبادن آلمان اظهار داشت که ناتو باید تا سال ۲۰۲۷ برای درگیریهای همزمان بالقوه با چین و روسیه در اقیانوس آرام و اروپا آماده باشد.
گرینکویچ گفت: «اگر شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، اقدامی در مورد تایوان انجام دهد، احتمالاً چنین حملهای را با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، هماهنگ خواهد کرد و احتمال یک درگیری جهانی را ایجاد خواهد کرد.»
او افزود: «ما برای غلبه بر هر دو، به هر وسیله، تجهیزات و مهماتی که میتوانیم نیاز خواهیم داشت.»
گرینکویچ که اخیرا به این سمت منصوب شده، بیش از ۲۳۰۰ ساعت پرواز به عنوان خلبان F-16 و F-22 را در کارنامه خود دارد و چشمانداز رزمی نادری را به صورت هشدار در مورد یک درگیری جهانی بالقوه در سال ۲۰۲۷ با مشارکت چین و روسیه به تصویر میکشد.
جوزف وو، وزیر امور خارجه تایوان، بر حمایت متقابل چین و روسیه از توسعهطلبی تأکید کرد و اظهار داشت که حمله هماهنگ به تایوان میتواند از اقدامات روسیه در اوکراین الهام گرفته شود، نظریهای که با افزایش رزمایشهای نظامی مشترک مشاهده شده در هند و اقیانوس آرام پشتیبانی میشود.
گفتنی است همکاری تاریخی ناتو و EUCOM، از جمله فراخوان ماده پنجم پس از ۱۱ سپتامبر و فعالسازی دهمین گروه نیروهای ویژه در آلمان در سال ۱۹۵۲، عمق استراتژیک درخواست گرینکویچ برای افزایش مهمات و تجهیزات را برجسته میکند و الگویی از آمادگی برای درگیریهای چندجانبه را منعکس میکند.
*****
تعادل میان ریسک و فرصت
شرق نوشت:
از منظر دیپلماتیک طیفی از ناظران معتقدند که خروج از NPT میتواند روابط ایران با کشورهای غیرمتعهد و برخی قدرتهای شرقی مانند چین و روسیه را تقویت کند، بهویژه اگر این کشورها از ایران در برابر فشارهای غربی حمایت کنند. با این حال، سناریوی مذکور ممکن است به کاهش اعتماد کشورهای منطقهای، مانند اعضای شورای همکاری خلیج فارس، منجر شود و تنشهای منطقهای را تشدید کند.
خروج احتمالی ایران از NPT به معنای پایان تعهدات تهران به پروتکلهای پادمانی و گزارشدهی به آژانس است. این اقدام، ایران را در کنار کشورهایی مانند هند، پاکستان، اسرائیل و کره شمالی قرار میدهد که خارج از چارچوب NPT فعالیت میکنند. با این حال، این تصمیم میتواند پیامدهای گستردهای برای جایگاه کشور در نظام بینالملل داشته باشد.
خروج احتمالی ایران از NPT در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه احتمالا با واکنشهای تند بینالمللی همراه خواهد بود. کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده و اعضای تروئیکای اروپا (بریتانیا، فرانسه و آلمان) ممکن است اجماعی رسانهای و دیپلماتیک علیه ایران شکل دهند و آن را بهعنوان تهدیدی برای صلح جهانی معرفی کنند. این امر میتواند به افزایش فشارهای سیاسی و تحریمهای جدید منجر شود، بهویژه اگر چین و روسیه از وتوی قطعنامههای شورای امنیت خودداری کنند. با این حال، این خروج میتواند بهعنوان اهرمی برای ایران در مذاکرات آتی عمل کند، زیرا نشاندهنده عزم تهران برای پاسخ قاطع به فشارهای خارجی است.
خروج احتمالی ایران از NPT، در واکنش به فعال شدن مکانیسم ماشه به ایران امکان میدهد که بدون محدودیتهای حقوقی، برنامه هستهای خود را به سمت اهداف ترسیمی هدایت کند. این امر شامل عدم اعلام مواد هستهای، سایتهای غنیسازی و پذیرش بازرسان آژانس است. با این حال، حرکت به این سمتوسو نیازمند زیرساختهای پیچیده و منابع قابل توجهی است که ایران ممکن است در شرایط تحریمهای شدید با چالشهایی مواجه شود. علاوه بر این، چنین اقدامی میتواند واکنشهای نظامی یا پیشدستانه مجدد را از سوی بازیگرانی مانند اسرائیل یا ایالات متحده برانگیزد که خطر درگیری مستقیم را افزایش میدهد.
در مجموع باید عنوان داشت که خروج ایران از NPT یک تصمیم راهبردی با پیامدهای گسترده است که میتواند به تقویت یا انزوای جایگاه ایران بهعنوان یک بازیگر مستقل منجر شود. موفقیت این استراتژی به توانایی ایران در مدیریت فشارهای بینالمللی، حفظ حمایت متحدان شرقی و اجتناب از درگیری نظامی بستگی دارد. در عین حال، این اقدام میتواند به بازتعریف نقش ایران در نظام بینالملل منجر شود. کما اینکه بدون مدیریت دقیق، این تصمیم میتواند به تشدید بحرانهای منطقهای و جهانی منتهی گردد.
***
براندازی زیر پوست وحدت ملی!
کیهان نوشت:
بعضی جملات را باید به خاطر سپرد؛ درست مانند جملهای که «دیک چنی» پس از تجربه سفرش به ایران و دیدار با برخی چهرهها و جریانهای سیاسی داخل ایران بیان کرد: «در ایران کسانی هستند که منتظر یک اشاره ما هستند تا علیه نظام شلیک کنند». سال 1379 سومین سال دولت اصلاحات بود که شرکت نفتی هالیبرتون با یک تبانی کثیف دفترش را در تهران تأسیس کرد. «دیک چنی» آن روزها در قامت رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل اجرائی این شرکت به ایران آمده بود و البته فقط چند ماه بعد در پایان همان سال معاون رئیسجمهور آمریکا شد. ارزیابی معاون رئیسجمهور وقت آمریکا از ایران کاملا صحیح به نظر میرسید؛ چنین افراد و گروههایی در ایران وجود داشتند و هنوز هم وجود دارند.
کارنامهها را باید به خاطر سپرد؛ نباید اجازه داد کارنامه جریانی که در تمام دهههای اخیر چسبندگی غیرقابل انکاری به رژیم صهیونیستی داشته است، فراموش شود. آنها در دهه هفتاد زمزمه دستکشیدن از فلسطین و پذیرش اسرائیل را برای اولینبار در فضای سیاسی و رسانهای کشور راه انداختند، در دهه هشتاد به مقامات آمریکایی پیشنهاد به رسمیت شناختن اسرائیل و خلع سلاح گروههای مقاومت را دادند و با آشوب 88 سران رژیم صهیونیستی را دلگرم کردند، در دهه 90 با تحقیر مدافعان حرم و تضعیف سیاست حضور مستشاری ایران در سوریه آب به آسیاب اسرائیل ریختند و سال 1401 در شورش مزورانه
«زن، زندگی، آزادی» با رژیم صهیونیستی همراه و همصدا شدند. آنها حتی پس از عملیات طوفانالاقصی و در اوج حملات ارتش صهیونیستی به غزه و کشتار مردان و زنان و کودکان فلسطینی، در نشریات و بیانیههای سیاسیشان راه برون رفت از این شرایط را به رسمیت شناختن اسرائیل عنوان کردند و کمتر از سه ماه پیش خواستار توقف حملات یمن به اسرائیل شدند و آن را حمله به منافع ایران در میز مذاکرات خواندند!
غربگرایان مدعی اصلاحطلبی مثل سال 1388 که پس از شکست پروژهشان پشت واژه «آشتی ملی» سنگر گرفتند تا به صحنه برگردند، این روزها پس از شکست پروژه براندازی در جنگ 12 روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران، پشت «وحدت ملی» پنهان شدهاند تا در صفوف مردم رخنه کنند، وقتی تب و تاب حوادث افتاد آنها اولین کسانی خواهند بود که دوباره با تحریف واقعیات نسبت به دشمنی دشمن در افکار عمومی شک و شبهه ایجاد میکنند.
****
چرا غرب ایران اسلامی را نمیفهمد؟
محمد جواد اخوان در جوان نوشت:
در جنگ ۱۲ روزه اخیر دیدیم که مهاجمان با تکیه بر تصورات کلیشهای و اطلاعات مخدوش، گمان میکردند که حملهای محدود میتواند ساختار نظام جمهوری اسلامی را از هم بپاشد و به بروز شورشهای داخلی منجر شود. در عمل اما، نهتنها چنین نشد، بلکه واکنش هماهنگ مردم، نیروهای مسلح و قوای حاکمیتی، بار دیگر نشان داد که غرب همچنان در درک واقعیات ایران ناتوان است. در چهلوهفت سال گذشته، پس از پیروزی انقلاباسلامی ایران، خطاهای پیاپی محاسباتی قدرتهای غربی، بهویژه ایالاتمتحده امریکا، کشورهای اروپای غربی و رژیمصهیونیستی، به الگویی تکرارشونده در سیاستگذاری آنان درباره ایران تبدیل شده است. این خطاها تنها نتیجه دریافتهای نادرست یا تحلیلهای سطحی نیست، بلکه از نوعی درک ناقص و سطحی از هویت تمدنی، سیاسی و اجتماعی ایران سرچشمه میگیرد.
یکی از دلایل اصلی این ناکامی، ناتوانی نظامهای غربی در فهم ژرف و چندلایه هویت ایرانی- اسلامی است. این هویت، همزمان که ریشه در دیانت دارد، از مؤلفههای ملی نیز برخوردار است و نه اسیر ناسیونالیسم افراطی است، نه در چارچوب ملیگرایی کلاسیک غربی میگنجد. تمدن ایرانی- اسلامی، آمیزهای است از دین، تاریخ، زبان، فرهنگ و مقاومت، و همین ترکیب پیچیده، بنیان انسجام اجتماعی را در برابر تهدیدهای خارجی استوار ساخته است. غرب، ایران را همچنان با عینک تجربههای خود در خاورمیانه تحلیل میکند؛ منطقهای که در اثر قراردادهایی مانند سایکس-پیکو به مرزهای مصنوعی و ملتهایی شکننده تقسیم شد. حال آنکه ایران، برخلاف بسیاری از کشورهای نوبنیاد این منطقه، دارای پیشینه تاریخی چند هزار ساله، تجربههای عمیق حکمرانی و نوعی «دولت- تمدن» منحصربهفرد است که در برابر تهدید، نهتنها فرونمیپاشد، بلکه ظرفیتهای خود را بازتولید میکند و بر قدرت و مشروعیتش میافزاید.
در کنار این، ناتوانی غرب در درک اسلام انقلابی نیز سهم مهمی در این خطاهای راهبردی دارد. تحلیلگران غربی، اسلام را غالباً نه بهعنوان یک اندیشه سیاسی زنده و خلاق، بلکه بهصورت مجموعهای سنتی و ایستا میبینند که یا در اختیار روحانیت محافظهکار است یا در حد مناسک فردی خلاصه میشود. همین نگاه، مانع فهم آنان از نقش تاریخی امام خمینی (ره) و تداوم اندیشه انقلابی در نسلهای پس از انقلاب شده است. اسلامِ انقلاباسلامی، بر اصولی، چون عدالتخواهی، مبارزه با سلطه، معنویت سیاسی و عقلانیت اجتماعی استوار است. این اسلام نهتنها توان بسیج مردمی و آفرینش قدرت اجتماعی دارد، بلکه در ساحت بینالمللی نیز بدیلی برای نظم سلطهگر جهانی ارائه میدهد؛ بدیلی که غرب نه میفهمد و نه میخواهد آن را به رسمیت بشناسد.
افزون بر این دو عامل بنیادی، وابستگی فکری غرب به مشاوران فارسیزبانِ مغرض، موجب شده است که تصمیمگیریهای سیاسی و امنیتی آنها درباره ایران، بیشازپیش از واقعیت فاصله بگیرد. سالهاست که دستگاههای اطلاعاتی و اندیشکدههای غربی تحلیلهای خود را بر پایه توصیههای افرادی تنظیم میکنند که عمدتاً وابسته به جریانهایی، چون سلطنتطلبان و گروهک منافقیناند. این افراد که بیش از هر چیز دغدغه بازگشت به قدرت را دارند، نه خیرخواه ملت ایراناند، نه مصالح غرب را در نظر میگیرند. تحلیلهای آنان، آمیخته با کینهتوزی، رؤیاپردازی و انگیزههای جناحی است؛ ازاینرو غرب را به دام تصمیمهای نادرست و هزینهزا میاندازد.



