1- از خاطرمان نرفته که ابتدای سال، آوارکردن سطلی ماست بر سر دختری بیحجاب چه موجی را ایجاد کرد و کوچک و بزرگ بعضی سیاسیون، بهخصوص جریانی که خود را طالب اصلاح میداند، در دفاع از آن دختر گریبان دریدند!
برای نگارنده اظهرمنالشمس بود که فریادزنان آن روز نه دلشان به حال آن دختر سوخته بود و نه بهدنبال نکوهش امری مذموم بودند بلکه پشت این کنشها، اغراض و منفعتطلبیها نهفته شده بود؛ آنان که سیاستورزیشان محیلانه و منطبق بر حسابگریهاست و آن ایام هدفی جز سوارشدن بر شکاف و نزاع باحجاب و بیحجاب بهمنظور بهرهوری و صیادی از موضوعی اجتماعی نداشتند.
مدعیان لزوم حفظ شان و کرامت و منزلت شهروندان، اگر در این راه ثابتقدم بودند، برای اثبات ادعایشان باید نسبت به دیگر تالمات اجتماعی و موضوعاتی که روح و روان جمعی را آزردهخاطر میکند، حداقل واکنشی بروز میدادند اما اینگونه نبود چون کنش و واکنش داعیهداران اصلاح، همیشه محاسبهگرانه است و آنجایی ورود میکنند که صید قابلی نصیبشان شود.
2- به برهه کنونی بازگردیم و خبر تلخ فوت 6 کارگر در انفجار معدن «رزمجاه طزره» در شهرستان «دامغان»؛ خبری تکراری که مشابه آن را هر از گاهی میشنویم. کارگرانی که در سختترین مشاغل و فرسایشیترین شرایط با حداقل دستمزدی که بسیاری از کارفرمایان از پرداخت بهموقع آن امتناع میکنند، مشغول به کارند و قاعدتاً جایی در میان دغدغههای اجتماعی سیاسیون اعم از چپ و راست ندارند، چون محکوم به انکار و نادیدهگرفتن شدناند.
موید این گزاره، تورق رسانههای چپ و راست و بهخصوص اصلاحطلبان و مرور مواضع چهرههای سیاسی منتسب به این جریان است که کوچکترین پرداختی به این واقعه دردناک صورت نگرفته و علت آن چیزی نیست جز نداشتن حاصل و بهره قابلتوجه برای آنان. اخراج اساتید دانشگاه، آزادیهای اجتماعی، خالصسازی، حجاب و چنین دغدغههایی برای آنان به مراتب باارزشتر از جان کارگرانی است که هر از گاهی قربانی نظم ناعادلانه و سرمایهمحور موجود میشوند و فرجامی جز فراموشی نخواهند داشت.
حتی مرور برخورد اصلاحطلبان با دو واقعه مهم آبان 98 و پاییز 1401 که دو ریشه، پایگاه و خاستگاه متفاوت داشت مهر تاییدی بر این موضوع خواهد زد. در ماجرای سهبرابر کردن نرخ بنزین که اعتراضاتی فراگیر و خشونتبار را در پی داشت، با توجه به سکانداری دولت متبوعشان و همچنین عدم تعلق خاطر ذاتی این جریان به مطالبات طبقات پایین جامعه، این واقعه با سیاست سکوت و حتی تایید تلویحی اقدام دولت اعتدال دنبال شد و این مسئله را با واکنش و سپس کنش پررنگ آنان در وقایع پاییز 1401 مقایسه کنیم؛ حوادثی که کاملاً منطبق بر امیال طبقات متوسط به بالای جامعه بود و میانداری آنان کاملاً بهچشم میخورد.
3- این سطور به این معنا نیست که در اردوگاه مقابل، وضعیت چندان متفاوتی با داعیهداران اصلاح برقرار است اما دیگر جریانات سیاسی بر خلاف رفرمیستهای وطنی، بانگ گوشخراش و ساختگی اصلاحطلبی را سر نمیدهند. اصلاحطلبی دومخردادیها فراگیر نیست، دامنه آن محدود است و صرفاٌ در جهت تامین منافع خودشان و طبقات حامی آنان است.
برای این جریان، اخراج یک استاد دانشگاه یا آوارشدن سطلی ماست بر سر دختری بیحجاب ارجحیت بیشتری از جان چند کارگر زحمتکشی دارد که از قضا امروز درگیر مناسبات ناعادلانهایاند که همین جریان داعیهدار اصلاح، بخش عمدهای از آن را بنا نهاده و طبیعی است که ریز و درشت سیاسیون و رسانههایشان، چنین موضوعاتی را برجستهسازی کنند.