«بیچارگان» فئودور داستایفسکی؛ ترجمه آرزو آشتی جو؛ نشر چشمهبیرون آمدن از زیر شنل گوگول
حمیدرضا امیدیسرور،برای جوانی که شیفته گوگول بود و در ابتدای راه نویسندگی از سبک کار این چهره نامدار ادبیات (به ویژه از داستان شنل) تاثیر گرفته بود؛ هیچ تشویقی بهتر از این نمی توانست باشد که او را گوگول آینده روسیه بخوانند... به همین دلیل بود که داستایفسکی این جریان را «شعفانگیزترین لحظه حیاتش» مینامید. ماجرا اینطور اتفاق افتاد: داستایفسکی جوان زمستان ۱۸۴۵ را به نوشتن نخستین رمانش «بیچارگان» گذراند
«از جناب داستایفسکی چه خبر»؛ فئودور داستایفسکی؛ ترجمه لیدا طرزی؛ کتاب نیستانرنج در راه رسیدن به حقیقت
لیدا طرزی،داستایفسکی زندگی سخت و پرفراز و نشیبی داشت. حتی اذهان و اراده های پولادین هم در مواجهه با بخشی از مرارتهای زندگی وی تاب و توان خود را از دست داده و به ورطه افسردگی و انزوا می افتند. با اینهمه، نویسنده محبوب ما به مدد نبوغ ادبی و خلاقیت خدادای اش راه بهتری را برگزید و آن نوشتن بود.