آمار و اطلاعات استخراج شده از اظهارات مسئولان درباره پروژههای مسکن در حال احداث در استانهای مختلف نشان میدهد که تراکم جمعیت در این پروژهها بسیار بالا بوده و از سطح مطلوب فاصله زیادی دارد. به عنوان مثال، تراکم جمعیت محاسبه شده در یکی از پروژههای مسکن ملی استان تهران که در دست ساخت است عدد 495 نفر در هکتار بوده است. این عدد 3.5 برابر تراکم جمعیت در کلانشهر تهران است!
تراکم جمعیت یا انبوهی جمعیت معیاری برای سنجش جمعیت در واحد مساحت است و از تقسیم تعداد افراد ساکن در یک منطقه بر مساحت زمینی که این افراد در آن حضور دارند به دست میآید. تراکم جمعیت در یک منطقه به ما دیدگاهی کلی درباره وضعیت شاخصهای موثر بر کیفیت زندگی ساکنان آن منطقه را ارائه میدهد. حال سوال اینجاست که بالا بودن این شاخص در یک منطقه بر کدام یک از ابعاد زندگی ساکنان تاثیر میگذارد؟ اساسا بلندمرتبه سازی از کجا آمده و چه خاصیتی دارد که مسئولان مربوطه اینقدر طرفدار آن هستند؟
تراکم جمعیتی حاصل تراکم ساختمانی است. بدیهی است که هرچقدر تراکم ساختمانی را افزایش دهیم، جمعیت بیشتری در سطح ساکن شده و تراکم جمعیتی بالاتر میرود.
حدود 100 سال پیش، متراکمسازی با هدف آزاد کردن سطح زمینها در سطح دنیا آغاز شد. یعنی به جای زیر ساخت و ساز بردن سطح وسیعی از زمین، همان ساخت و ساز را به صورت عمودی انجام دادند. هدفشان این بود که سطح زمین را برای ایجاد محیطهایی نظیر فضای سبز و خدمات عمومی آزاد کنند. منطق دیگر عمودیسازی صرفهجویی اقتصادی در صنعت ساخت و ساز بود.
به مرور زمان، این تراکمهای جمعیتی بالا، اثرات منفی خود را از دو جهت نشان داد. یکی اینکه فضاهایی که با متراکمسازی آزاد شده بودند عموما با تغییر و تحولات حوزه شهرسازی خودشان زیر ساخت و ساز رفتند و به این منوال تراکمهای جمعیتی جدید ایجاد میشد. دوم اینکه به تدریج آسیبهای متعددی ظهور پیدا کرد که در ایران و در سطح دنیا در خصوص آنها مطالعه شده است. آسیبهایی نظیر آسیبهای فیزیولوژیک، اقتصادی، ترافیکی و حمل و نقل، زیست محیطی و حتی آسیبهای کالبدی و بصری.
به عنوان نمونهای از آسیبهای فیزیولوژیکی، مطالعات مختلف نشان داده است که هرچقدر ارتفاع ساختمانها بالاتر برود، بیماریهای تنفسی افزایش مییابد. همچنین بررسیها نشان میدهد که زندگی در ساختمانهای بلند، به علت کاهش فشار هوا، موجب ایجاد تاثیرات منفی بر گردش خون و سلولهای مغزی میشود. همچنین تراکم جمعیتی بالا موجب افزایش تصادمات و تصادفات انسانی و مرگ و میرها میشود که در مطالعات مختلف به آن اشاره شده است.
درباره سایر آسیبهای اجتماعی و فرهنگی بلندمرتبه سازی میتوان به این نکته اشاره کرد که طبق مطالعات روانشناسی صورت گرفته در دنیا، کودکانی که در طبقات 4 به بالای یک ساختمان زندگی میکنند، از نشاط کمتری برخوردارند و تنشهای روانی بیشتری را نسبت به همسالان خود تجربه میکنند.
علاوه بر این، سابقا این ذهنیت وجود داشت که زندگی کردن افراد در یک مجموعه چندطبقه و متراکم، امنیت بیشتری را برای ساکنان به دنبال دارد اما، مطالعات نشان میدهد که عملا چنین نبوده و دقیقا در محیطهای متراکمتر شاهد افزایش بزهکاری و ناامنی بودهایم.
هرچقدر جمعیت در یک محیط بیشتر باشد، شاهد افزایش آلودگی هوا، آلودگیهای زیستی و آلودگیهای صوتی هستیم. در حالی که در مناطق زیستی با تراکم جمعیت پایین، دسترسی به فضای باز و طبیعت و هوای آزاد برای ساکنان بیشتر است. همچنین با روند افزایش بلندمرتبه سازی به مرور باغات و تنفسگاههای شهر از بین میرود که شبیه آن را در تهران شاهد بوده
در خصوص آسیبهای کالبدی و بصری توسعه عمودی شهرها هم میتوان به این اشاره کرد که وقتی یک فضای شهری به صورت متراکم ساخته شود، تمام چشم اندازهای شهر، چشم اندازهای مصنوعی خواهد شد و این قطعا بر وضعیت روانی افراد تاثیر میگذارد چرا که نیاز طبیعی افراد به دسترسی به چشم اندازهای طبیعی بیپاسخ میماند. اساسا سازههای بزرگ مقیاس با مقیاس انسانی سازگار نیست.
هنگام افزایش جمعیت، وسایل نقلیه افزایش پیدا کرده و به تبع آن، ترافیک نیز افزایش پیدا میکند. همچنین نیاز به افزایش وسایل حمل و نقل عمومی و نیاز به احداث معابر شهری جدید نیز زیاد میشود.
اگر بخواهیم درباره آسیبهای اجتماعی و فرهنگی بالا بودن تراکم جمعیتی صحبت کنیم، میتوان به این نکته اشاره کرد که وقتی ما حجم زیادی از افراد را در وسعتی محدود متراکم کنیم، به علت عدم تجانس فرهنگی ساکنان، شاهد چالشها و تنشهای زیادی خواهیم بود و این معضلی است که ما سالهاست در کشور با آن مواجهیم چرا که بلندمرتبهسازی یک نظام سکونتی وارداتی است.
این آسیبها از جمله نتایج بسته نگه داشتن محدوده شهرها و ایجاد تراکم در داخل محدوده است.
علت اصرار مسئولان بر بلندمرتبه سازی چیست؟
در بین مسئولان این حوزه، هنوز همان ذهنیت قدیمی در خصوص مزایای بلندمرتبه سازی وجود دارد و به نظر میرسد دانش و مطالعاتشان در این مورد به روز نشده و اطلاعات کمی در این حوزه دارند.
شاید هم تصور میکنند که هزینههای بلندمرتبه سازی خیلی پایینتر از توسعه افقی است. دیدگاه های دیگری هم ممکن است وجود داشته باشد .
درست است که زمین یک سرمایه بزرگ ملی است اما این سرمایه زمانی ارزش دارد که در خدمت سعادت بشر باشد. اگر از این نعمت الهی استفاده صحیح صورت نگیرد و دست نخورده باقی بماند و به این واسطه جامعه بشری دچار آسیبهای متعدد شود، سرمایه بودن زمین زیر سوال میرود و تناقض به وجود میآید.علاوه بر اینها، از این موضوع هم نباید غفلت کرد که مجموعههای بزرگ اقتصادی زیادی از بلندمرتبه سازی سود میبرند و انتفاع این مجموعهها از بلند مرتبهسازی هم بیتاثیر نیست.



