آقای عباس عبدی در واکنش به افتضاح پیش آمده در جریان حمله طرفدار ترامپ به ساختمان کنگره آمریکا نوشت:
«گرچه اتفاقات چهارشنبه ۶ ژانویه حیرتانگیز بود، ولی نحوه مقابله نظام سیاسی ایالاتمتحده با ماجرا نیز در نوع خود جالب بود! ؛ این برخورد نشاندهنده اعتماد به نفس نظام سیاسی است ... هنگامی كه تظاهركنندگان حتی به كنگره كشور هم وارد میشوند، در مقابله با آن، به نسبت خویشتنداری خود را حفظ میكنند و تاكنون نیز در برابر مواضع غیر قانونی ترامپ بردبارانه برخورد كردهاند.»( 20 دی 99)
عجیب است در شرایطی که افرادی نظیر جو بایدن، این روز تاریخی را «سیاهترین روز تاریخ آمریکا» مینامند برخی از تحلیلگران داخلی تلاش میکنند این رسوایی را بگونهای دیگر روایت کنند تا گردی به دامان آمریکا ننشیند .
کتمان «خشونت آمریکایی» و تحریف آن به «خویشتنداری نظام سیاسی آمریکا»
نوشتهاند: «این برخورد نشاندهنده اعتماد به نفس نظام سیاسی است»
این ادعا در حالی است که براساس آمارهای اعلام شده تا اوایل روز شنبه، نزدیک به ۲۰۰ نفر در ارتباط با حمله هواداران رئیسجمهوری آمریکا به ساختمان کنگره و وقایع پس از آن دستگیر شدهاند، آمارها همچنین از یک آشوب بیسابقه از لحاظ خشونت و حمله به نمادهای پوشالی دموکراسی در این کشور حکایت دارد، بطوریکه تاکنون کشته شدن پنج نفر در حمله چهارشنبه شب به کنگره آمریکا تایید شده است، از جمله یک زن که با شلیک مستقیم گلوله پلیس به صورتش کشته شده ،اما متاسفانه جریانی دست به تحریف و واژگون سازی واقعیات زده ، چنین خشونت عیان و عریانی توسط مدعیان حقوق بشر و آزادی را برای مردمش «خویشتنداری نظام سیاسی آمریکا» تعریف و ترجمه و تعبیر میکند!.
این در حالی است که رهبر انقلاب در سخنرانی تلویزیونی اخیرشان در 19 دی 99، با اشاره به اوضاع به هم ریخته بت بزرگ استکبار فرمودند : «افتضاح انتخاباتی، حقوق بشری که هر چند روز یک سیاهپوست قربانی آن میشود، برملا شدن ماهیت ارزشهای ادعایی آمریکا که موجب تمسخر دنیا حتی دوستان آمریکا شده، اقتصاد فلج، و ده ها میلیونم بیکار و گرسنه و بی خانمان، نشان دهنده اوضاع نابسامان آمریکاست ؛ که البته عجیب نیست ، اما عجیب این است که عده ای هنوز آرزو و قبله شان آمریکاست.»
مقام معظم رهبری در ادامه فرمودند:
« عده ای خیال میکنند که اگر با آمریکا آشتی کردیم،کشور بهشت برین میشود. این افراد باید به ایران قبل از انقلاب نگاه کنند که چگونه حمایت آمریکا باعث جلوگیری از پیشرفت کشور، گسترش فقر اقتصادی و علمی، و رواج فساد و بی بند وباری فرهنگی شد. ضمن اینکه امروز هم اوضاع [به هم ریخته] رژیم هایی که در منطقه قربان صدقه آمریکا میروند، بر همه روشن است.»
سانسور رسانهای
یکی از صدها خبر «مهمی» که در پوشش تحولات 6 ژانویه آمریکا منتشر شد، متحد شدن شبکههای مجازی و رسانههای آمریکایی برای «سانسور» رئیسجمهور این کشور بود. بله درست شنیدید، بزرگترین مدعی دموکراسی و آزادی بیان در جهان، که به کشورهای زیادی به بهانه «نداشتن دموکراسی و آزادی بیان» حمله یا تحریمشان کرده بود، یک شبه تبدیل شد به بزرگترین سانسورچی و دیکتاتور جهان تا مواضع رئیسجمهورشان را هم فیلتر کنند!
فیسبوک و توییتر رسما اعلام کردند، پیامهای رئیسجمهور آمریکا را به شدت محدود کرده و هر فیلم و عکسی را هم که از حمله به ساختمان کنگره منتشر شود حذف میکنند! این را بگذارید کنار رفتاری که همین شبکههای مجازی در برخورد با فتنه آمریکایی 88 در ایران داشتند. همان رفتاری که هیلاری کلینتون جلوی دوربینهای تلویزیونی به آن اذعان کرد!
آشوبگران آبان 98 ایران میشوند «معترض» و تسخیر کنندگان کنگره میشوند « تروریست».
افتضاحات تمدن آمریکایی
امروزه بحرانهای متعدد مادی و معنوی گریبان ایسمها و مکتبهای گریزان از معنویت و ایمان غربی را به شدت گرفته است. صحنه های عجیب و فضاحت باری که در «واشنگتندیسی» و ساختمان کنگره این کشور اتفاق افتاد، شاید برای بسیار از مبتلایان به ویروس فلج کننده «خودباختگی، خودکم بینی، خودتحقیری و غربزدگی» ،کمی تا قسمتی «غافلگیرکننده» بوده باشد، اما مطمئنا برای عدهای که ما آنها را «کارشناسان مستقل، واقع بین و تیزبین» مینامیم، اصلا غافلگیرکننده و دور از انتظار نبود.
برای عدهای از این کارشناسان همان روز پیروزی «دونالد ترامپ» در دور اول ریاستجمهوری با حدود63 میلیون رای! چنین روزهای تلخ و سیاه و ذلت باری قابل پیشبینی بود، و دیدن این صحنه های نمایانگر اوضاع پریشان آمریکا، 4 سال زودتر از امثال «ریچارد هاس» _ رئیس شورای روابط خارجی آمریکا_ که گفته بود: «دوره افول آمریکا شروع شد»، برای ژرف اندیشان انقلابی قابلپیش بینی بود.
ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا ساعاتی پس از تسخیر ساختمان کنگره توسط مردم آمریکا میگوید :
«ما شاهد تصاویری بودیم که هرگز تصور نمیکردم اینجا در پایتخت ببینم ولی در پایتخت دیگر کشورها چرا. هیچکس در جهان احتمالا دیگر شاهد احترام، ترس یا وابستگی به ما همچون گذشته نخواهد بود. اگر دوران پساآمریکای تاریخ شروع شده باشد، بهطور قطع آن همین امروز است... زمان زیادی طول میکشد تا ما متحدانمان را برای تکیه به خودمان متقاعد کنیم... این یک بحران داخلی با تبعات هنگفت است... ما از قبل آنچه را که لازم بود درباره این رئیسجمهور بدانیم، میدانستیم؛ سؤال اینجاست که ما چطور به جایی رسیدیم که این همه آمریکایی تا این حد مشتاق هستند تا دموکراسی را دور بیندازند؟».
جالب است برخی علیرغم واقعیتهای غیر قابل انکار، در مقام تطهیر «نظام لیبرال دموکراسی غربی» میگویند: این نظام «مانع از رسیدن یک دیکتاتور به قدرت میشود و از سوی دیگر، دیکتاتوری را که به قدرت رسیده، به زیر میکشد»! اما در عمل آنچه در آمریکا و در 4 سال گذشته شاهد بودهایم، خلاف این مدعاست. نشان به آن نشان که روی کار آمدن سوپردیکتاتوری به نام «دونالد ترامپ» از طریق همین ساز و کار «لیبرال دموکراسی» بود که لااقل تا همین چهارشنبه گذشته، کسی قادر نبود از صندلی قدرت به زیر بکشاندش.
نام گذاری این روز تاریخی
عباراتی نظیر : «شرمآور»، «ننگین»، «رسوایی تمامعیار» «سیاهترین روز تاریخ آمریکا»، «جنگ داخلی»، «پایان آمریکای بزرگ»، «بازگشت انقلاب رنگی به صاحبش»، «پایان دموکراسی آمریکایی»، «بیسابقه» و... از جمله واژگان و تعابیری هستند که در همین چند روز گذشته از سوی طیف وسیعی از رسانهها و رهبران سیاسی جهان برای توصیف حوادث چهارشنبه 6 ژانویه(17 دیماه) به کار رفته و همچنان بهطور انبوه به کار میرود.
این یعنی آنچه روز چهارشنبه گذشته در پایتخت آمریکا اتفاق افتاد، (همچون بی توجهی طرفداران ترامپ قمار باز به نظام لیبرال دموکراسی، و برخورد خشن پلیس با معترضان) اگرچه از قبل برای برخی قابل پیشبینی بود اما، آنقدر مهم بود که بسیاری را به این نتیجه قطعی رسانده که دوران تازهای آغاز شده است که در آن، احتمالا دنیای امروز برای آمریکای به ظاهر قدرتمند، حتی تره هم خرد نخواهند کرد.
به نظر میرسد که جریان تحریف و بزک کننده آمریکا، احتمالا با تمرکز روی «ترامپ» تلاش خواهند کرد، «آمریکا» را از این ورشکستگی تبرئه کنند، غافل از اینکه، ترامپ خود، «بحران» نیست بلکه خروجی یک «بحران» است.
این را ما نمیگوییم، نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور پیشین فرانسه میگوید: «جهان با بحران مواجه است... حضور مردی مانند ترامپ در کاخ سفید دلیل این بحران جهانی نیست بلکه نشانه آن است»!
پیامدهای ویروس «خودباختگی»
در رفتار شناسی این گونه از نویسندگان غربزده ای که در هر شرایطی وظیفه خود را دفاع تمام قد از هیمنه پوشالین تمدن غربی، و مراقبت از آبروی از دست رفته نظام لیبرال دموکراسی آمریکایی میدانند، شاید بتوان گفت که این گونه افراد آنقدر آلوده به ویروس «غربزدگی و خودباختگی» شده اند، و آنچنان غرب را قبله آمال و آرزوها و بهشت گمشده خود تصور میکنند، که حاضر به دیدن افتضاحات و اوضاع شوریده محبوب خود نیستند، و لذا هر خبری که حاکی از اوضاع قمر در عقرب آمریکا بیاید را نه تنها باور نمیکنند، بلکه سریعا استعداد «ما رایت الا جمیلا» و حس «نیمه پر لیوان را دیدن» در آنها به شدت به شکوفایی و فعلیت رسیده ، و در کسری از ثانیه شروع به آسمان ریسمان کردن نموده، و به شغل شریف ! «بزک سازی چهره غرب» پرداخته، وظیفه مقدس خود را کتمان بحرانهای مادی و معنوی غرب پنداشته،خود را به جای روشنفکران مترقی جا زده ، کتمان و لاپوشانی معایب تمدن بخت برگشته غربی را وجهه همت خود قرار داده، و با توسل به هر ضرب و زور ، و با بکارگیری هر گونه ترفندهای عملیات روانی رسانه ای که شده ، و حتی با بازی کردن با کلمات و الفاظ و عبارات هم که شده، درصدد برمی آیند تا سیاهی های قبله آمالشان را توجیه و لاپوشانی نموده، تا مبادا غباری به چهره ماه رخسار نظام لیبرال دموکراسی غربی و آمریکایی بنشیند!
تأسف بیشتر از این روست که اینان نه تنها عيب تمدن غرب را مىپوشانند، بلكه عيب و افتضاحات آن را حُسن جلوه میدهند.
جریان تحریف و ماموران نفوذی
باید بدانیم جریان تحریف در صدد است تا دستگاه فکری مسئولین تصمیم ساز کشور را دچار ویروس «ما نمیتوانیم» کرده، و تنها راه علاج مشکلات کشور را در آویختن به طناب پوسیده «مذاکره» و اعتماد به طرف های بدعهد غربی معرفی نماید.
کما اینکه یکی از این افراد درخواست کرده است مراقب حیثیت بایدن باشیم و از درخواست رفع کلیه تحریمها قبل از برگشت آمریکا به برجام سخنی نگوییم .!!
قطعاً اگر با روشنگری رسانهها جریان تحریف در داخل و خارج شکست بخورد جریان تحریمها نیز به زیر کشیده خواهد شد.
ماموریت «جریان تحریف» برای تطهیر و بزک چهره آمریکا
تدقیق و تدبر در بیانات رهبری گویای آنست که تحریمها و تهدیدهای آمریکا بدون حمایت و پشتیبانی «جریان تحریف»، و بدون کمک «جریان نفوذ» ناقص بوده و لنگ میزند.
درست است که «تحریم ها و تهدیدها» معیشت و رفاه مردم را به گروگان گرفته است، اما این تنها نوک کوه یخ است. اصل کار و مأموریت بر دوش «جریانی است که مامور ضربه زدن به روحیه «امید،خودباوری و مقاومت» مردم، و مسولان است تا القاء کند چارهای جز «مذاکره،سازش، تسلیم، عقبنشینی و امتیاز دادن» نیست.
اگر بخواهیم صریح و بی پرده سخن بگوییم باید اذعان نماییم که موکول کردن حل مشکلات اقتصادی به مذاکره و امضای توافق برجام بی فرجام با آمریکا در دولت «تدبیر و امید»، یک تحریف بزرگ و یک نمونه از آدرسهای غلط برای علاج تحریمها و تهدیها بود.
متأسفانه این تحریف و این آدرس غلط «مذاکره و سازش» با شعارها و مغالطاتی مانند «آمریکا کدخداست»، «آمریکا میتواند تمام توان نظامی ما را ظرف ۵ دقیقه نابود کند»، «خزانه خالی است»، «رفع تحریمها و حل مشکل اشتغال و آب خوردن و آلودگی هوا منوط به مذاکره است»، «اوباما بسیار مؤدب است»، «نمیتوانیم با قهر و انزوا در دنیا زندگی کنیم»، «نباید با شعارهای توخالی مقابل قدرتها ایستاد»، «امکان ندارد آمریکا زیر تعهدخود بزند»، «اروپا با آمریکا فرق میکند و پای توافق میماند» و... دائما تشدید گردید، و در ذهن افرادی از عوام وخواص تثبیت شد.
درواقع جریان تحریف و تطهیرگران آمریکا» و «جریان تحریم» همانند دو لبه یک قیچی هستند که ریشه مشکلات اقتصادی و راه برون رفت از آن را واژگونه و وارونه نمایش داده، و با دادن آدرس غلط «مذاکره و سازش» به افکار عمومی راهبرد صحیح «مقاومت و ایستادگی» را مخدوش و ناکارآمد نشان میدهند، و امکان غلبه بر آمریکا را امری محال تصویر سازی میکنند.
آتش زیر خاکستر
پرسشی که در اینجا مطرح میشود آنست که شورشهای چهارشنبه آمریکا که چند کشته، زخمی و بازداشتی بر جای گذاشته،(که لازم است تعداد کشته ها و مجروحین دقیقاً اعلام گردد) و مایه خجالت مدعیان دموکراسی غربی گشته، آیا با عقبنشینی ترامپ به نقطه پایان رسید؟ و آیا با مستقر شدن جو بایدن بر کاخ سفید (بخوانید سیاه) ،آمریکای ورشکسته از این روند رو به اضمحلال و رو به افول خود نجات خواهد داد؟
پاسخ «خیر» است ؛ چرا که این سقوط آزاد و این انحطاط تمدن خشن و تهی ازمعنویت غربی، با رفتن ترامپ و آمدن بایدن ها و ... به سامان نخواهد رسید ، و امیدی به بهبود و نجات آن نخواهد بود.
از طرف دیگر «ترامپ» شاید از قدرت حذف شود اما حذف «ترامپیسم» و هواداران دوآتشه او، تقریبا محال است و کنترل و مهار آنها نیز احتمالا مدتها زمان خواهد برد.
رئیسجمهور آمریکا، همانطور که اشاره شد در انتخابات جاری، چیزی نزدیک به 70 میلیون رای دارد و این یعنی70 میلیون طرفدار. حتی یک صدم این جمعیت اگر پای کار بمانند، یعنی 700 هزار آمریکایی آماده شورشاند! جمعیتی که با تسخیر کنگره حیثیت آمریکا را بر باد داد و این کشور را به جنگ داخلی ولو چند ساعته کشاند، به مراتب کمتر از این جمعیت بود؛ نبود؟!
چند پرسش
در پایان شایسته است تطهیرگران افتضاحات آمریکایی به پاسخ این پرسشها نیز کمیفکر کنند. براستی اگر اتفاقاتی که در آمریکا رخ میدهد (از ادعای وقوع تقلب در انتخابات تا سانسور گسترده اخبار و کشتار شورشیان )، در یک کشور مستقل یا مثلا آفریقایی رخ داده بود، واکنش همین آمریکا و کشورهای اروپایی به آن چگونه بود؟ اگر سیاه پوستان به کنگره حمله کرده بودند چطور؟
این سیاست یک بام و دو هوا غرب عاملی برای رسوایی آنان شده، اگر اعتراض و شورش و تظاهرات و فتنه و ایجاد ناامنی، در ایران باشد،خوب است و باید از آن حمایت کرد! اما اگر در آمریکا باشد بد است و باید با آن مقابله کرد آیا زمانی خواهد رسید که این جریان حاضر به عبرت گیری و بازگشت از مسیر غلط خویش باشد ؟!
آیا اینان از این تحولات عبرت میگیرند یا با جادوی رسانه، از دلِ این «سیاهترین روز تاریخ آمریکا» هم چیزی خارج کرده و در تطهیر این کشور و رئیس جمهور بیاعتبار و بیآبروی آن خواهند کوشید؟
جریان غربگرا در ایران با چه منطق و استدلالی میتواند چنین خشونت عیان و عریانی را برای مردمش «خویشتنداری نظام سیاسی آمریکا» و «احترام به آزادی و حقوق بشر» تعریف و ترجمه کند.
---------
*پژوهشگر حوزه علمیه اصفهان