در حاشیه نمایشگاه بین المللی کتاب آغاز یک پایان! 

احمد راسخی لنگرودی،   4020231135

   پرونده سی و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب هم با تمام حاشیه­‌ها و حرف و حدیث­‌هایش بسته شد. برگزاری نمایشگاه کتاب هر ساله بهانه خوبی است برای پرداختن به سوانح کتاب و آنچه که پیرامون دنیای چاپ و نشر می­‌گذرد. گفتنی‌­ها را در این رابطه دیگران گفته­‌اند. اما ذکر یکی دو نکته در این مجال شاید خالی از لطف نباشد

   پرونده سی و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب هم با تمام حاشیه‌­ها و حرف و حدیث­‌هایش بسته شد. برگزاری نمایشگاه کتاب هر ساله بهانه خوبی است برای پرداختن به سوانح کتاب و آنچه که پیرامون دنیای چاپ و نشر می‌­گذرد. گفتنی­ها را در این رابطه دیگران گفته­‌اند. اما ذکر یکی دو نکته در این مجال شاید خالی از لطف نباشد.

   باری، کاری به آنچه که در طول مدت ده روز از برگزاری نمایشگاه از طریق رسانه­های دولتی تبلیغ می­شد و آنچه که کمابیش بر سر زبان­ها می­رفت ندارم. به طور کلی اگر بگویم نمایشگاه امسال برای اهالی قلم و برخی از دست­اندرکاران حوزه چاپ و نشر چندان چنگی به دل نمی­زد، شاید سخنی به گزاف نگفته­ باشم. نمایشگاه به رغم پاره­ای نقاط مثبت، کم و کاستی­هایی هم داشت. پاره­ای از این کم و کاستی­ها به چگونگی برگزاری نمایشگاه برمی­‌گشت و پاره­ای نیز به حوزه کتاب که به نوعی نمایشگاه را از خود متاثر می­‌ساخت.

   اولا، شمار قابل توجهی از ناشران پرمشتری، عنوان­دار و فعال در حوزه چاپ و نشر، به دلایلی حضور خود را در نمایشگاه امسال دریغ داشتند. ناشرانی که با عرضه کتاب­های خوب خود از نویسندگان خوب همه ساله انبوهی از مشتریان نمایشگاه را به خود جلب می­کردند و غرفه­‌شان در مقایسه با سایر غرفه­‌داران شلوغ­تر می­‌آمد. جایشان عجیب در نمایشگاه امسال خالی بود. به خوبی آشکار بود چشم­ها حریصانه سراغشان را می­گیرند؛ از همان راهروهایی که طبق حروف الفباء چیده شده بود تا اضلاع و زوایای سالن ناشران عمومی. عده­ای برای دیدن عرضه@­های این ناشرانِ عنوان­دار راهی نمایشگاه شده بودند. آنهم ناشرانی که آثارشان در تمام کتابفروشی­های سطح کشور دیده می‌­شود و در میان جماعت کتابخوان شناخته می­‌آیند. 

   این ناشران غایب یکی دو تا نبودند که بتوان نادیده گرفت، فهرست بلندی را شامل می­شدند. برای نمونه شماری از آنها را در این فهرست می‌­آورم: نشر نی، نشر اختران، نشر قلم، نشر قطره، نشر مرکز، نشر ققنوس، کتاب پارسه، نشر مروارید، نشر کارنامه، نشر نگاه نو، نشر کویر، نشر نگاه، نشر روزنه، و تعداد دیگری از ناشران. 

   نبود این دست از ناشران برای کسانی که دستی در نوشتن و چشمی در خواندن دارند و در پی سنت همه ساله خود، نه فقط برای تماشا که برای خرید به نمایشگاه می‌­آیند سراسر دریغ بود. به گمانم کم دریغی هم نبود. دریغی بزرگ که در تاریخ برگزاری نمایشگاه­های کتاب بی­سابقه یا دست­کم کم­سابقه بود. فروش مجازی این ناشران جای خود، اما غیبت فیزیکی آنها به لحاظ کیفی نمایشگاه را از رونق بیش از پیش انداخت. بی­فروغ کرد. بدین­سان نوری از نورهای فضای نمایشگاه کم شد. انگیزه بازدید را از اهالی قلم و مشتریان واقعی و شیفتگان راستین کتاب گرفت. خیلی­ از مخاطبان آثار برحسب شیوه همه ساله آرزوی دیدنشان را داشتند. درواقع، این دسته از بازدیدکنندگان که با انگیزه خرید از تازه­‌های این ناشران به نمایشگاه آمده بودند، ناامید و بی­‌انگیزه از نمایشگاه رفتند. قدم رنجه کردند اما چه فایده، در نهایتِ امر توشه‌­ای عایدشان نشد.

   توجه داشته باشیم ناشران مطرح نقش ستون­های اصلی نمایشگاه را بازی می­کنند. روح جاری در نمایشگاه، مدیون حضور فعال آنها است. لازمه پویایی نمایشگاه کتاب، دیده شدن و قرار گرفتن این ستون­های اصلی در جایگاه خود است. نقش این ستون­هاست که به نمایشگاه هویت می­‌بخشد و این دورهمی بزرگ فرهنگی را که سالی یک بار در تهران برگزار می­شود پرشور و نشاط­آور می­کند. وجود همین­ ستون­هاست که خیلی از مشتریان کتاب را از نقاط دور و نزدیک به صحن نمایشگاه می­‌کشاند و موجب رونق هر چه بیشتر نمایشگاه می‌­شود. اشتیاق مخاطبان به بودن این ناشران هیچ شکی باقی نمی­گذارد که حضور آنان در نمایشگاه ضروری است. 

   تصویر نمایشگاه بین المللی کتاب در صورتی کاملتر می­شد که هر یک از این ستون­ها در جای خود قرار می­گرفتند و مشتریان را به رسم هر ساله میزبانی می­‌کردند. فاش بگویم در غیاب آنها نمایشگاه امسال چند ­ستون اصلی کم داشت. اینان با حضور هر ساله خود، از نمایشگاه یک فضای پرتحرک و پرجنب و جوش می­ساختند، در حالی که در سی و چهارمین نمایشگاه خبری از این تحرک و جنب و جوش نبود. به نظرم نمایشگاه امسال بیشتر بک مفهوم کالبدی و نمایشی پیدا کرده بود و خشک و بی­روح صرفا دکوری از خود به نمایش گذاشته بود.

   ثانیا، وانفسای قیمت پشت جلد کتاب­ها مزید بر علت بود، حتی قیمت آثار پاره­ای از ناشران دولتی که حداقل در این شرایط وانفسا از آنها انتظار نمی­رفت. قیمت­ها در مقایسه با یکی دو سال قبل غالبا از سه یا چهار برابر تجاوز می­کرد. چندان که قیمت­های نجومی، خریداران را عجیب از خود می­راند. فاجعه­بار این­که در چنین وضعیتی، پیش و بیش از آنکه به فهرست عناوین و محتوای کتاب­ها نگاه شود به قیمت کتاب­ها نگاه می­شد و یک نگاه دیگر هم به موجودی در جیب مبارک و کارت پول! برای اهالی قلم و شیفتگان کتاب فاجعه­‌ای از این بالاتر؟! 

   افزونی قیمت­های کتاب مثل نرخ ارزاق و اجناس حد و حصری نداشت؛ آنهم برای مشتریان بی­پناهی چون کتاب که در این هجمه وسایل ارتباطیِ مدرن و ظهور فضای مجازی بغایت اندک‌­اند. آنچنان اندک که در دور و اطراف خود که نگاه کنیم به سادگی یافت نمی­شوند. یک کتاب 200 برگی قریب یک صد و سی هزار تومان، و گاه بیشتر! قابل پیش­‌بینی است که با این قیمت­های سرسام‌­آور، مشتریان کتاب روز به روز اندک­تر هم بشوند؛ مثل آب رفتن شمارگان کتاب که در سال­های اخیر سکه رایج شده و به شدت رو به افزایش است تا جایی که ...! و این یعنی نشان از یک بحران و آغاز یک پایان در حوزه چاپ و نشر! 

   با این تراژدی نوظهور، آشکار نیست چه دلخوشی برای قلم­‌پرداز و قلم­‌خوان و قلم­‌شناس می­‌ماند. آیا جز یاس و سرخوردگی از هر چه کاغذ و قلم است می­توان چیز دیگری متصور بود!؟ و اصلا در چنین اوضاع و احوالی چه جای آفرینندگی و خلق آثار جدید و ماندگار؟! با این اوضاع وانفسای کتاب واقعا به کجا می‌­رسیم؟ چه چشم­اندازی برای این سوگند الهی- «ن، والقلم و مایسطرون»- می­توان داشت؟! در چنین وضعیتی چگونه می‌­توان عملا دست به توسعه فرهنگی زد و صدور فرهنگ را در سر پروراند و لطیفه خواندن را به منزله امری لازم و بایسته در سطح جامعه ترویج داد! جز دو صد گفته، که آنهم چون یک نیم کردار نیست!

   و اصلا اهالی قلم را بگو که چگونه خواهند توانست بدون قلم و نون نوشتن زندگی کنند و از رهگذر «نانوشتگی» و «بی­‌قلمی» ادامه حیات دهند؟! چقدر دشوار است برای نویسنده­ای در این اوضاع و احوال بد و ناگوارِ دنیای نشر زندگی کردن و جوهر نویسندگی را در خود آشکار نمودن و در راستای عشقِ وجودِ خود سرسختانه کوشیدن. کوتاه سخن این­که به قول شاعر: 

            شرح این هجران و این سوز جگر                این زمانه بگذار تا وقت دگر