به مناسبت ۶ ژوئن، سال‌روز تولد آیزایا برلین برلین در ایران!

دکتر علی غزالی‌فر،   3990317103

پس از این آغاز درخشان، برلین توجه فرهیختگان را برانگیخت. برای مثال، رضا رضایی، که خود بعدها در همین زمینه ترجمه‌های عالی از خود به‌جا گذاشت، می‌گوید همین «متفکران روس» بود که باعث شد به آیزایا برلین علاقمند شود

برلین در ایران!

آیزایا برلین (1909-1997) دو بار به ایران آمد. ابتدا در سال 1966، به هنگام بازگشت از سفرش به هندوستان، گذرش به ایران خورد و بار دوم در سال 1977 برای افتتاح مدرسه باستان‌شناسی به تهران دعوت شد. اما بعد از انقلاب سال 1357 بود که ایرانیان با اندیشه‌های این لیبرال نام‌آور آشنا شدند. نقطه آغاز آشنایی با این فیلسوف سیاسی راست هم در نوع خود عجیب است. مترجم با فلسفه او سنخیتی نداشت؛ چراکه خود یک چپ‌گرای رادیکال بود. 

در سال 1361 اولین کتاب برلین به فارسی ترجمه شد. «متفکران روس»، یکی از شیرین‌ترین و خواندنی‌ترین کتاب‌های قرن بیستم، توسط یک فعال سیاسی چپ و مارکسیست ترجمه‌ای به تمام و کمال زیبا پیدا کرد. به قول صاحب‌نظران، برلین بسیار خوش‌شانس بود که اولین ترجمه‌اش به زبان فارسی توسط نجف دریابندری انجام شد. چراکه به تعبیر برخی از ظریفان، دریابندری مرجع تقلید ترجمه است. امروزه هم برخی رندان از مکتب نجف سخن می‌گویند.

پس از این آغاز درخشان، برلین توجه فرهیختگان را برانگیخت. برای مثال، رضا رضایی، که خود بعدها در همین زمینه ترجمه‌های عالی از خود به‌جا گذاشت، می‌گوید همین «متفکران روس» بود که باعث شد به آیزایا برلین علاقمند شود. دیگر مترجم این حوزه، عبدالله کوثری، هم در باب کیفیت عالی این ترجمه می‌گوید هر چقدر تفحص کنیم، نمی‌توانیم ایرادی از ترجمه دریابندری بگیریم. او نیز که زمانی یک فعال سیاسی چپ بود، اعتراف می‌کند که پس از آشنایی با اندیشه‌های برلین متوجه شد که سیاست فقط مارکسیسم شوروی نیست!

دهه شصت به پایان نرسیده بود که دکتر محمدعلی موحد مهمترین و دشوارترین اثر او را ترجمه کرد؛ «چهار مقاله درباره آزادی». این دو کتاب را انتشارات خوارزمی چاپ کرد. در ابتدای دهه هفتاد کتاب جالبی برای آشنایی با برلین منتشر شد که ساده و خوش‌خوان بود. «در جست‌وجوی آزادی» گفتگوهای رامین جهانبگلو با برلین درباره زندگی، آثار و، بیش از همه، نظریات اوست. این کتاب را نشر گفتار بار اول سال 1371 منتشر کرد و بعدها در سال 1387 توسط نشر نی شکل و شمایل بهتری به خود گرفت.

در پایان همین دهه خشایار دیهیمی کتاب خوب جان گری درباره «فلسفه سیاسی آیزایا برلین» را ترجمه کرد که متأسفانه اکنون، به دلیل عدم فعالیت ناشر، دیگر در بازار یافت می نشود. این کتاب یک آشنایی مفصل و انتقادی با وجوه گوناگون اندیشه‌ها و نظریات برلین است. با اینکه درباره فلسفه سیاسی برلین کتاب‌های زیادی نوشته شده، اما هنوز هم کار جان گری یکی از بهترین آثار درباره فلسفه برلین به شمار می‌آید. البته دو مترجم اولیه نیز مقدمه‌های روشنگری برای آشنایی خواننده با کلیت حرف‌های برلین به رشته تحریر درآورده بودند. و همه اینها روی‌هم‌رفته باعث شده که زمینه برای ورود برلین کاملا آماده شود. به همین دلیل، سال‌های بعدی اوج اقبال به آثار برلین از آب درآمد. می‌توان گفت دهه هشتاد برای کتاب‌های او در حکم فرش قرمز بود.

اوائل دهه هشتاد انتشارت مروارید «به نام آزادی‌: نقد و بررسی آراء شش متفکر عصر جدید» را منتشر کرد که چندان دیده نشد و چند سال بعد ترجمه بسیار خوب دیگری از آن منتشر شد. لیلا سازگار «سرشت تلخ بشریت» را به فارسی برگرداند و انتشارات ققنوس هم سهمی در این زمینه ادا کرد. پس از آن، دکتر عزت‌الله فولادوند، همانند دو همکار سابقش در شرکت نفت، به سراغ فیلسوف لیبرال رفت و مشهورترین کتابش را ترجمه کرد؛ «آزادی و خیانت به آزادی». همانی که انتشارات مروارید منتشر کرده بود. دکتر فولادوند بعدا «قدرت اندیشه» را هم به کارنامه خود افزود. هر دو ترجمه را هم نشر ماهی به شکل بسیار زیبایی چاپ کرده است.

به همت همین انتشارات کتاب‌های برلین یکی پس از دیگری منتشر شد، آن هم توسط بهترین مترجمان. رضا رضایی «مجوس شمال»، «کارل مارکس» و «ذهن روسی در نظام شوروی» را ترجمه کرد و عبدالله کوثری هم «ریشه‌های رمانتیسم» و شاهکار مفصل، درخشان و بی‌بدیل مایکل ایگناتیف درباره او: «زندگی‌نامه آیزایا برلین». آخرین اثری هم که از او ترجمه شد سال گذشته توسط انتشارات ققنوس به بازار آمد؛ «ویکو و هردر». پیش از آن هم یک تک‌نگاری درباره «منتسکیو» توسط انتشارات نگاه آفتاب منتشر شد.

روی‌هم‌رفته نشر ماهی پنج کتاب از او، خوارزمی و ققنوس هم هر کدام دو کتاب از او منتشر کرده‌اند. درباره او هم سه کتاب داریم که نشر نی، ماهی و طرح نو فراهم کرده‌اند. البته در باب اندیشه‌های او نیز هر کتابی در زمینه فلسفه سیاسی، بخشی را به او اختصاص می‌دهد. لذا امروزه برای آشنایی با کلیت نظریات او منابع بسیاری در دسترس است.

علاوه بر کتاب‌ها، مقالاتی از برلین و درباره او نیز این‌جا و آن‌جا لابه‌لای کتاب‌ها و مجله‌ها دیده می‌شود. با همه این‌ها، آثار ترجمه نشده آیزایا برلین به همین اندازه است. کسی فکرش را نمی‌کرد که این فیلسوف شفاهی چنین مجموعه آثاری از خود به یادگار بگذارد؛ کسی که درباره‌اش به کنایه می‌گفتند «او هم مثل خدا و سقراط کتاب زیادی منتشر نمی‌کند». هر چند که خود وی کتاب‌هایش را زیاد جدی نمی‌گرفت و درباره آنها گفته «به چیزهایی که خودم می‌نویسم ذره‌ای اعتقاد ندارم. درست مثل پول است. اگر خودت آن را چاپ کرده باشی، انگار که پول تقلبی است». اما واقعیت این است که آثار او ارزش بالایی دارند. این ارزش جنبه‌های مختلفی دارد.

علاوه بر اعتدال و میانه‌روی در اندیشه، برلین مخالفان را بسیار جدی می‌گرفت به‌حدی که از آنها بسیار می‌آموخت. او که نامش با دفاع از آزادی گره خورده است، به ما تذکر می‌دهد «نباید فراموش کنیم که آزادی، هم به پشتیبانان نیاز دارد و هم به منتقدان». شاید هیچ‌کس به اندازه او مخالفان آزادی را جدی نگرفته و درباره آنها قلم‌فرسایی نکرده است. بیشتر آثار او به نقد و بررسی آراء آنان اختصاص دارد. در این نقد و بررسی نیز بسیار منصفانه عمل می‌کند و سهم متفکران، نقدهای درست و سخنان خوب آنان را از قلم نمی‌اندازد. درباره او به‌درستی گفته‌اند که «مفتون ذهنیت‌هایی کاملا بیگانه با ذهنیت خود می‌شد».

این ذهنیت نقاد، منصف، تیز و دقیق می‌توانست امور را به‌خوبی مشاهده کند و نکته‌های مهم را گوشزد کند؛ برای مثال هشدار می‌دهد که «هر وقت شنیدید کسی از واقع‌گرایی حرف می‌زند، مطمئن باشید این مقدمه‌ای است برای دست زدن به کاری هول‌انگیز». اما اگر بنا باشد واقعیت هول‌انگیز نباشد، باید چه کنیم؟ پاسخ برلین چنین است:

«بیایید، با شهامت، به نادانی و شبهه‌ها و عدم یقین خود اذعان کنیم. دست‌کم می‌توانیم بکوشیم به نیازهای دیگران پی ببریم تا با گوش سپردن به یکایک و فرد فرد آنان با دقت و همدلی و درک ایشان و زندگی و نیازهای‌شان به خود امکان دهیم انسان‌ها را چنان‌که به‌راستی هستند بشناسیم. بیایید بکوشیم آن‌چه را می‌خواهند به آنان بدهیم و تا جایی که ممکن است آزادشان بگذاریم».