از عملیات انتقام سخت چه چیزهایی میفهمیم؟ شبی که دکمه طلایی آمریکایی ها عمل نکرد!

حسین رجایی، گروه سیاسی الف،   3981019044 ۱۵۸ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶۶ تکراری یا غیرقابل انتشار
شبی که دکمه طلایی آمریکایی ها عمل نکرد!

"آمریکایی ها با فشار دادن یک دکمه می توانند تمام سیستم های دفاعی ما را از کار بیندازند." این اعتقادی است که نه تنها بخشی از مردم در جهان سوم بلکه بعضاً بسیاری از مسئولان آن ها نیز به آن باور دارند! اکنون اما به نظر می رسد در اولین حمله نظامی مستقیم به ایلات متحده پس از جنگ جهانی دوم، یعنی در شب عملیات انتقام سخت، دکمه موصوف عمل نکرده است!!

در نیم قرن اخیر، مردم جهان با دو آمریکا روبرو بوده اند. یک آمریکای خدامانند! که درون اذهان بشری ساخته و پرداخته شده و هیچ چیزی از ید قدرتش خارج نیست و یک آمریکای واقعی که نتوانست مانع رویداد انقلاب اسلامی شود. نتوانست به کمک صدام حسین در 8 سال دفاع مقدس، ایران را تکه تکه کند ولی به جای آن توانست در مجموعه جنگ های "مبارزه با تروریسم" در عراق و افغانستان، نفوذ انقلاب اسلامی را به سرتاسر منطقه غرب آسیا گسترش دهد! نتوانست از شکست جگرگوشه اش اسراییل در جنگ 33 روزه لبنان جلوگیری کند و البته در همه جنگ های پس از آن با غزه. نتوانست با خلق داعش و النصره و با یک بسیج جهانی و صرف صدها میلیارد دلار پول کشورهای غربی و عربی، سوریه و عراق را به جولانگاه دشمنان ایران تبدیل کند ولی به جای آن توانست به سازماندهی و تشکیل جبهه منسجم مقاومت از افغانستان و پاکستان تا لبنان و یمن کمک کند. نتوانست به زدن پهپاد فوق پیشرفته اش در خلیج فارس واکنش نشان دهد. نتوانست از متحدش عربستان در حمله موفق یمنی ها به پالایشگاه های نفت این کشور حفاظت کند. نتوانست ...

اما صرف آخرین فعل "نتوانستن" توسط آمریکایی ها با همه شکست های پیش گفته متفاوت است چون برای اولین بار، ایالات متحده به خود جرأت داد مستقیماً پنجه در پنجه ایران اسلامی افکند و در نتیجه تنها عملیات پیروز آمریکایی ها در برابر جمهوری اسلامی را رقم بزند. تنها کاری که آن ها و اسراییلی ها در همه جای دنیا انجامش را خیلی خوب بلدند: ترور. آن هم نه مثل یک مرد و از روبرو. بزدلانه و به شیوه خنجر زدن از پشت.

به این ترتیب آن لحظه تاریخی فرارسید. پس از چهل سال تبلیغات پرطمطراق و پردامنه ارتش تبلیغاتی و رسانه ای ایالات متحده مبنی بر اینکه آمریکا اگر اراده کند شخصاً وارد شود به طرفه العینی طومار انقلاب اسلامی را در هم می پیچد و کسی را یارای مقاومت در برابر نیروهای نظامی ایالات متحده نیست و ...، در اولین جنگ رو در رو، ابرقدرت در فاصله کمتر از چند ساعت شکست خورد.

این شوروی نبود که به افسانه شکست ناپذیری ایالات متحده پایان می داد و نه روسیه و نه چین و نه کره شمالی و بقیه. هیچکدام، این ایران اسلامی بود که برای اولین بار در تاریخ، آمریکا را در جنگی رو در رو شکست میداد. آن هم نه در شبیخونی غافلگیرکننده مثل پرل هاربر، در حمله ای از پیش اعلام شده. 

در شب انتقام، موشک های ایرانی که سالها تبلیغ میکردند کپی روسی و چینی و کره ای است، سپر موشکی آمریکایی را که میگفتند "جنبیدن پشه، عیان در نظرش است" را در هم شکست و پایگاه فوق پیشرفته آمریکایی را منهدم نمود. البته که خواب زدگان حتی اینبار هم باور نخواهند کرد. قادر متعال آن ها نه الله که امریکاست، پس چگونه ممکن است آمریکایشان چنین شکست مفتضحانه ای بخورد!؟ نه ممکن نیست! پس حتما دسیسه ای در کار بوده است. پس حتما معامله ای پنهانی (لابد برای بردن آبرو و حیثیت آمریکا!) در جریان بوده است. پس حتما ...، و از این دست مهملاتی که ساختار باورهایشان را نابود نکند و یکپارچگی مفروضات همیشه غلط شان را مخدوش نسازد. البته حتما زین پس سعودی ها باور خواهند کرد که موشک های یمنی که بر خاکشان فرود می آید مال ایران نیست. 

همه می دانیم که ترامپ شهره به دروغ گویی است. پس از ترور سردار سلیمانی گفت: "ایرانی ها در هیچ جنگی پیروز نشده اما در هیچ مذاکره ای هم شکست نخورده اند." باز هم دروغ گفت، عکس واقعیت را. مرحله اول عملیات انتقام سخت، برای چندمین بار یاوه بودن چنین ادعایی را ثابت کرد. از کدامین مذاکره ما نتیجه گرفته ایم!؟ از مذاکره الجزایر یا دو بار مذاکرات هسته ای!؟ اصلا چگونه ممکن است نتیجه بگیریم وقتی کسانی را به مذاکره میفرستیم که باور دارند آمریکا با فشردن دکمه ای همه رشته های ما را پنبه خواهد کرد!؟

اگر در تمامی نبردها پیروز بوده ایم به آن جهت است که مبارزانمان پای مکتب انقلاب بزرگ شده اند و اگر از مذاکرات نتیجه ای نگرفته ایم به این دلیل است که مذاکره کنندگان مان در محضر آموزه های غرب نیز زانو زده اند. همین ماه گذشته در مطلبی 

(بالاخره می خواهیم آرژانتین و مکزیک باشیم یا سوئد و سنگاپور!؟) اشاره کرده بودم که نماینده واقعی انقلاب اسلامی، مشتی مسئولان فاسد یا ناکارآمد (بعضاً تحصیلکرده انگلیس و آمریکا!) نیستند که شکست های اقتصادی مان از آن هاست. آنچه انقلاب اسلامی تحویل می دهد چمران ها و سلیمانی هاست ولی دستگاه پروپاگاندای دشمن همانگونه که جای جلاد و شهید را عوض می کند می خواهد کسان دیگری را محصول انقلاب اسلامی نشان بدهد. البته در نهایت این مردم هستند که باید به نتیجه برسند چه نوع تفکر و منشی را حاکم بر سرنوشت خود قرار دهند. 

در پایان به نظر می رسد آنکه نیروی افسانه ای دارد نه ارتش نظامی آمریکا که ارتش تبلیغاتی آن است که تصویر یک قادر متعال را از ایالات متحده در ذهن ها میسازد. سالها کوشیدند ایران اسلامی را هم مثل بقیه دشمنان ریز و درشت آمریکا نشان دهند مثل کره شمالی، مثل ونزوئلا، مثل هر کشور منزوی و ضعیفی که از بارگاه ابرقدرت بیرون رانده شده و بیهوده رجز می خواند. لیکن نمیدانستند مردان خدا متفاوتند از کمونیست ها و چپ ها و همه دشمنان ماتریالست کدخدا. نمیدانستند که این فقط نیروی الهی ایمان است که میتواند استخوان های چنین ابرقدرت به ظاهر پر جلال و جبروتی را در هم شکند. نمیدانستند جالوتی آن چنان را داوودی این چنین حریف است. نمیدانستند معنای جمله نورانی "شهید زنده است"، یعنی شهید پس از پایان حیات جسمانی اش هم میتواند دنیایی را متحول کند. نمیدانستند تراشیدن رقیب های قلابی برای مردان خدا از لابلای مذاهب انحرافی، از بین مشتی تکفیری و وهابی، نمیتواند نور آن ها را پنهان نماید. 

اکنون ما اینجا در مهم ترین نقطه تاریخ ایستاده ایم. نقطه ای که مرز حق و باطل در آن روشن شده است. نقطه ای که در آن عده ای به روال همیشه تاریخ، آسان ترین راه را انتخاب کرده و مجیز قدرت های مادی زمانه خود را میگویند و عده ای چون چمران ها و سلیمانی ها در حیات و ممات خویش، هیمنه قدرت ها را در هم شکسته و مسیر تاریخ را عوض می کنند. 

اکنون این شهید سلیمانی است که باورهای غلط مردمان تحت ستم جهان را در هم میریزد، به آن ها اعتماد به نفسی دوباره می دهد و انقلابی بزرگ علیه قدرت های مادی غرب را هدایت می کند. از این لحظه، دنیا دیگر آنگونه که پیش از این بود نیست. تصویر ایرانی عقب مانده، منزوی و پر ظلم و ستم که محصول صهیونیسم رسانه ای بوده را فریاد تشییع کنندگان شهید سلیمانی و غرش موشک های ایرانی در هم شکسته است. اکنون دیگر نمیتوان به آسانی تصویر خیالی از یک ایران قدرتمند! در دروه طاغوت پهلوی را به خورد ایرانیان داد. اکنون مردم به روشنی تفاوت ارتشی که یکروزه ایران را به روس و انگلیس تسلیم کرد و نیروهای مسلحی که یکروزه ابرقدرت را به زانو در می آورند درک می کنند. اکنون دیگر نمیتوان دلهای طالب حق و عدالت در بین مسلمانان منطقه را به جای انقلاب اسلامی به سوی تروریست های تکفیری، به سوی داعش و القاعده، این دشمنان بیخطر و عروسک های خیمه شب بازی آمریکایی حواله داد.  

در این برهه، آمریکا بزرگترین خطای تمام تاریخش را انجام داد. ابرقدرتی که میتوانست حالا حالاها نان اعتبار کذایی اش را بخورد. ناگهان به میدان عمل پاگذاشت و پرده از حقیقت توانمندی اش برافتاد. اکنون دیگر صحبت از تحریم و منزوی ساختن ایران، لطیفه است. تحریم کردن ما به اندازه تحریم کردن روسیه و چین بی معنی است. چگونه میتوان کشوری را تحریم کرد که اگر اراده کند کنترل جریان انرژی و حتی تمامی تبادلات اقتصادی منطقه ای را در دست میگیرد!؟ چگونه میتوان یک ابرقدرت منطقه ای را تحریم نمود!؟ وقتی بزرگشان اینگونه مفتضح شد، کوتوله هایی مثل اسراییل و سعودی چگونه میتوانند زین پس عرض اندام کنند!؟ اکنون این ایران است که به برکت خون شهید سلیمانی ها، مسیر تاریخ را اصلاح می کند. انشا..