چند سال پیش یک تصویرگر اسرائیلی در روزنامه جروزالم پست، کاریکاتوری از نخستوزیر و برخی نمایندگان کنست در شمایل خوکهای کتاب «قلعه حیوانات» کشید که باعث اخراج وی از این روزنامه شد. (تصویر نمایه این مطلب) «آوی کاتص» گرافیست مجله «جروزالم ریپورت» از نشریات زیرمجموعه جروزالم پست، عکس یادگاری «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی به همراه تعدادی از نمایندگان کنست هنگام شادی پس از تصویب لایحه «کشور یهود» را سوژه کاریکاتور خود قرار داده بود.
اگر بخواهیم حکومت کنونی اسرائیل را در چارچوب نمادین قلعه حیوانات، اثر مشهور جرج اورول ترسیم کنیم، تطبیقهای آشکاری به چشم میخورد:
۱. خوکها؛ رهبران اسرائیل
در رمان اورول، خوکها در ابتدا با شعار برابری و آزادی بر سر کار میآیند، اما بهتدریج به قدرتطلبانی ریاکار بدل میشوند.
اسرائیل نیز در آغاز با شعار «خانهای برای بازماندگان و ستمدیدگان» شکل گرفت، ولی امروز حاکمانش همان خوکهای اورولیاند: مدعیان آزادی که خود به ماشین سرکوب و تجاوز بدل شدهاند.
۲. شعار «همه حیوانات برابرند، اما بعضی برابرترند»؛ آپارتاید اسرائیلی
این جمله معروف اورول نماد تناقض درونی قدرت است.
در اسرائیل هم ادعای «دموکراسی و برابری» مطرح میشود، اما در عمل فلسطینیها، چه در غزه و چه در کرانه باختری، «کمتر از برابر» به حساب میآیند.
۳. سگهای نگهبان؛ ارتش و سرویسهای امنیتی
در قلعه حیوانات، سگها ابزار وفادار خوکها برای سرکوب بودند.
در اسرائیل نیز ارتش و موساد همان نقش را دارند: بازوی سرکوبگر و خشن که هر صدای مخالفی را خاموش میکند.
۴. باکسر (اسب کارگر)؛ یهودیان عادی و سربازان ساده
باکسر نماد طبقهای است که صادقانه و بیوقفه کار میکند و باور دارد: «من باید بیشتر کار کنم.»
در اسرائیل هم بخشی از جامعه – یهودیان عادی یا سربازان وظیفه – به جای پرسشگری، کورکورانه خدمت میکنند و سرانجام، همچون باکسر، وقتی توانشان تمام شد، کنار گذاشته میشوند.
۵. کلاغ موزس و داستان «کوه قند»؛ اسطورههای دینی و وعدههای صهیونیستی
در رمان، کلاغ با افسانه «بهشت حیوانات» حیوانات را سرگرم و آرام میکند.
در اسرائیل نیز روایتهای آخرالزمانی و اسطورههای سرزمین موعود به ابزاری برای توجیه خشونت و استعمار بدل شده است.
۶. بازنویسی تاریخ توسط خوکها؛ رسانهها و روایتسازی اسرائیل
اورول نشان میدهد که قدرت همواره تاریخ را بازنویسی میکند.
اسرائیل نیز با حذف روایت فلسطینی، تاریخ را جعل میکند و از «سرزمین بیصاحب» سخن میگوید. همانگونه که خوکها قوانین را یکییکی تغییر میدادند، اسرائیل نیز قوانین بینالمللی را به نفع خود تفسیر میکند.
در نتیجه، همانطور که قلعه حیوانات از یک انقلاب آزادیبخش به دیکتاتوری خوکمحور فروغلتید، اسرائیل نیز از «پناهگاهی برای ستمدیدگان» به ماشین سرکوب و برتریطلبی قومی بدل شده است.
در ادامه شرایط کنونی اسرائیل را به نحوی نمادپردازی کردهایم که اگر اورول زنده بود چیزی درباره آن مینوشت.
قلعه حیوانات نوین
بخش اول: وعده و آغاز
خوکها، پس از آوارگیهای طولانی، بر تپهای خشک جمع شدند و گفتند:
«اینجا خانهای برای همه حیوانات راندهشده خواهد بود. برابری، امنیت و آزادی در این قلعه برقرار خواهد شد.»
گوسفندان، سادهلوح و هیجانزده، فریاد زدند: «برابری! برابری!»
مرغها نوک بر زمین زدند و باور آوردند که بالاخره آرامش یافتهاند.
اما همان شب، خوکها نخستین دیوارها را برافراشتند و قانونی نوشتند:
«همه حیوانات برابرند، اما حیوانات انتخابشده برابرترند.»
بخش دوم: سگهای نگهبان
خوکها تولهسگهایی را پنهانی بزرگ کردند. سگها وقتی قد کشیدند، بیرحم و مطیع بودند. آنها به فرمان خوکها، گاوهای مزرعه را از چراگاه بیرون کردند و بر مرغها تاختند.
هر اعتراضی با دندان و پنجه خاموش شد. از آن پس، قلعه بر ترس استوار ماند.
(نماد: ارتش و دستگاه امنیتی اسرائیل.)
بخش سوم: اسب کارگر
اسب کارگر، نیرومند و خوشقلب، هرگز در وعدههای خوکها تردید نکرد. او تکرار میکرد:
«اگر بیشتر کار کنم، قلعه آبادتر میشود.»
او بارهای سنگین را کشید، زمین را شخم زد. اما خوکها تنها فربهتر شدند و او روزبهروز فرسودهتر.
(نماد: مردم عادی یهودی یا سربازان ساده که فریب وعدهها را خوردهاند.)
بخش چهارم: گوسفندان
گوسفندان، همیشه فریاد میزدند: «خوکها درست میگویند! خوکها درست میگویند!»
آنان بدون اندیشه، همان شعارها را تکرار میکردند؛ هر چه خوکها مینوشتند یا پاک میکردند، گوسفندان کورکورانه تأیید میکردند.
(نماد: رسانهها، پروپاگاندا و تودههای پیرو بیتفکر.)
بخش پنجم: کلاغ و افسانهها
کلاغ موزس، هر روز بر بام مینشست و از «تپه موعود» سخن میگفت:
«آنجا سرزمینی از شیر و عسل است. خون امروز بهای فردای روشن است. خوکها شما را آنجا خواهند برد.»
حیوانات خسته، دل به وعدههای او بستند، و دردهایشان را با رؤیا تسکین دادند.
(نماد: مذهب ابزاری و اسطورههای صهیونیستی.)
بخش ششم: بازنویسی حقیقت
روی دیوار قلعه نوشته بودند: «هیچ حیوانی نباید به حیوانی دیگر آسیب بزند.»
اما نیمهشب، خوکها آن را تغییر دادند:
«هیچ حیوانی نباید به حیوانی دیگر آسیب بزند… مگر برای دفاع از قلعه.»
فردا، کشتار مرغها و بزها دفاع مقدس خوانده شد.
و هر بار که حقیقتی آشکار میشد، خوکها تاریخ را پاک میکردند و دوباره مینوشتند.
(نماد: جعل تاریخ و روایتسازی رسمی اسرائیل.)
بخش هفتم: بزهای راندهشده
بزها که در دامنه قلعه میزیستند، هر روز از زمینهایشان رانده شدند. علوفهشان مصادره شد، پناهگاههایشان ویران گشت و سگها شبانه بر آنها یورش بردند.
(نماد: برخی فلسطینیان در کرانه باختری.)
بخش هشتم: سقوط رویا
اسب کارگر سرانجام بر زمین افتاد. خوکها وعده دادند که او را به درمانگاه بفرستند، اما ارابهای تاریک او را برد و هرگز بازنگشت. گوسفندان سکوت کردند، سگها واق واق کردند، و کلاغ دوباره از «تپه موعود» آواز خواند.
حیوانات دیگر دریافتند: قلعهای که قرار بود خانه همه باشد، به زندانی بدل شده است. خون در شیارهای زمین جاری بود، عمیقتر از هر افسانه و دروغ.