خودتان هم محصول اقلیتید!

یوسف مشفق، گروه سیاسی الف،   4020821054 ۲۲۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۷۷ تکراری یا غیرقابل انتشار

ثبت‌نام حسن روحانی در انتخابات مجلس خبرگان، نشان داد که فعالیت چشمگیر او در ماه‌های گذشته و نشست و برخاست با گروه‌ها و چهره‌های سیاسی، بی‌دلیل نبوده و مقدمه‌ای است برای بازگشت او به این عرصه. این رجعت نیازمند اقداماتی بود و ژست‌های فاتحانه‌ای را می‌طلبید و برای نیل به این امر، چه روشی بهتر از تمسک‌جستن به حربه تاخت و تاز و تخریب شخصیتی رقبا. اگرچه که از در انتخابات 92 و 96 هم روحانی با همین ابزار و حتی به کمک یاران پوششی خود توانست بخش قابل‌توجهی از آراء را تصاحب کند و این مسئله نشان می‌دهد که هجمه‌‌ها و یورش به دیگران، کار همیشگی روحانی است!

او اخیراً گفته: «اقلیتی آمده‌اند و با شعار همه مناصب را گرفته‌اند. مگر کشور متعلق به آن‌هاست؟ کشور متعلق به همه ماست. ایران متعلق به تمام ایرانیان است؛ شیعه، سنی، ارمنی، یهودی، زرتشتی و دارای افکار دیگر. حتی ممکن است عده‌ای قانون اساسی را هم قبول نداشته باشند، اما باید بتوانند در کشور زندگی کنند.»

این اقلیت کیست که روحانی همواره به آنان تاخته و با اشاره و کنایه خطابشان می‌کند؟ هرچند اظهارات رئیس‌جمهور پیشین ایران، در واکنش به موضوع برجسته‌شده اخیر و نزاع شکل‌گرفته پیرامون حزب‌اللهی‌ها و غیره است اما سمت‌وسوی سخنان روحانی، سیاسی است و دولت و مجلس کنونی را نشانه رفته است، چون در ماه‌های گذشته هم چنین تعابیری را ایراد کرده بود.

رئیس‌جمهور پیشین، دولت و مجلس کنونی را آن اقلیتی می‌داند که بر‌آمده از رای واقعی ملت نبوده و به‌دلیل مشارکت‌های پایین‌تر از ادوار گذشته، محصول اراده جمعی نیست اما روحانی عامدانه یا سهواً چشم بر روی برخی مسائل می‌بندد. او فراموش کرده که بخش اعظمی از مشارکت 43 درصدی در انتخابات سال 98 مجلس و 49 درصدی ریاست‌جمهوری در سال 1400 که پایین‌تر از ادوار گذشته بود، محصول عملکرد ایشان و دولت اعتدال است؛ دوره‌ای که کشور با انواع و اقسام بحران‌ها مواجه شد و شاید بتوان دولت وقت را ضعیف‌ترین دولت پس از انقلاب نامید که ایران را وارد باتلاق‌های بسیاری کرد. عصری که بی‌اعتمادی‌ها نهادینه و سرمایه‌ اجتماعی رو به افول گرایید اما حسن روحانی چشم بر روی آن بسته و خود و دولتش را در رقم‌خوردن این وضعیت سهیم نمی‌داند. 

اما فارغ از این مسئله، رفتار روحانی چنان با سیاسی‌کاری‌ها عجین شده که فراموش می‌کند مرحوم هاشمی رفسنجانی هم در انتخابات سال 72 و با مشارکت 50 درصدی توانست برای بار دوم به کرسی ریاست قوه مجریه برسد و اگر بخواهیم با نگاه حسن روحانی و یارانش این مسئله را تحلیل کنیم، هاشمی هم رئیس‌جمهوری اقلیتی محسوب می‌شد و برآمده از اراده جمعی مردم نبود اما هیچ‌گاه این جملات را از زبان روحانی و هم‌قطارانش نخواهیم شنید. چون تکیه بر اعداد و ارقام و بهره‌گیری از درصدهای بی‌حاصل، فقط برای مخالفین آنان کاربرد دارد، نه خودشان!

محال است از زبان آنان قهر قاطبه مردم با انتخابات شوراهای شهر و روستا در اوج زمامداری اصلاح‌طلبان در سال 81 را بشنویم چون کاربردی برای تخریب رقبا ندارد. آیا شنیده‌ایم که حسن روحانی هم برآمده از دل اقلیتی 300 هزارنفری بود که به یاری‌اش در انتخابات سال 92 شتافته و موجبات پیروزی او در دور اول را فراهم کردند؟ بنابراین مشاهده می‌کنیم که دنیای سیاست جایی است که تنها دو درصد اختلاف در آمار مشارکت انتخاباتی، چگونه سمت و سوی تحلیل ها را جهت‌دهی می‌کند.

 واقعیت آن است که توسل به این آمارها و ارقام‌های به‌غایت بی‌حاصل، هیچ دستاوردی برای کشور ندارد.  بلکه دغدغه امروز ما کارآمدی است و این عنصر گم‌شده ساحت سیاسی کشور است. در ادوار مختلف و انتخابات گوناگون که حتی مشارکت‌های 85 درصدی و 72 درصدی هم رقم خورده، این آمار بالا چه گره‌ای از کار کشور باز کرده؟ یک دستگاه کارآمدی که از دل مشارکت 30 درصدی شکل گرفته باشد، بسیار مفیدتر از قوه‌ای است که برای انتخابش بیش از 70 درصد رای‌دهندگان پای صندوق‌ها رفته باشند.