لایحه عفاف و حجاب و نقش فراموش شده مردم

حجت الاسلام احمد اولیائی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، گروه سیاسی الف،   4020524117 ۱۰۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۸۴ تکراری یا غیرقابل انتشار

حل مسائل یک جامعه کار دشواری است و این دشواری گاهی ناشی از عوامل محیطی و زمینه ای است و گاهی ناشی از پیچیدگی‌های خود مسأله. مسأله حجاب هر دو را دارد و این، انصافاً کار را برای سیاستگذار و قانونگذار دشوار کرده است. با این نگاه، لایحه حجاب فعلی تلاشی قابل ستایش است.

نقد ناظر به مواد این قانون بحث مورد نظر این یادداشت نیست، اما ناظر به کلیت لایحه یک نکته حائز اهمیت است و آن، باز هم انتخاب روش «بالا به پایین» (Top-Down) در تقنین و اولویت ساختار بر عامل و نادیده گرفتن مردم است.

پس از فصل یک لایحه که‌ فصل کلیات است، فصل دو با عنوان «وظایف عمومی دستگاه‌های اجرائی» آغاز می‌شود. فصل سوم مجددا با عنوان «تکالیف اختصاصی دستگاه‌های اجرائی» ادامه پیدا کرده و به وظایف سازمان‌ها و دستگاه‌ها اشاره می‌کند. فصل چهار نیز با عنوان «وظایف عمومی و مسئولیت اجتماعی» که فقط چهار ماده دارد، علی‌رغم انتظار از عنوان فصل، باز هم به نوعی وظایف سازمانی را متذکر می‌شود و فصل پنجم نیز تخلفات را ذکر می‌کند. هیچ فصلی درباره جایگاه و نقش مردم نیست!

در ساحت فرهنگ، دو بازیگر عمده وجود دارد؛ مردم و حاکمیت یا دولت (state). شاید در اقتصاد به دلیل آنکه منابع در اختیار حاکمیت و دولت است، سازمان‌ها و ساختارها توزیع کننده باشند اما در فرهنگ، انتخاب فرهنگی، ایده، خلاقیت، فکر و هنر و ذوق مردم منابع فرهنگ هستند. در فرهنگ فرد فرد جامعه مسئول ساخت فرهنگ در جامعه هستند و باید با «کار فرهنگی»، وظیفه خود را نسبت به فرهنگ ایفا کنند. این بدین معناست که افراد باید دائما «توانش فرهنگی» (cultural competence) خویش را بالا ببرند تا بتوانند هم در ساخت و هم در مصرف فرهنگ کنشگری مطلوب داشته باشند. توانش فرهنگی به او کمک می کند بتواند کنش معقول و مطلوب فرهنگی را در بزنگاه های عرصه فرهنگ اختیار کند.

تأکید بر نقش مردم در ساخت یا بازسازی فرهنگی مبتنی بر یک رویکرد مردمگرا است تا دولتگرا، مانند آنچه در بسط عدالت می‌گوییم؛ قرآن ذیل عبارت «لیقوم الناس بالقسط» در آیه 25 سوره حدید، مردم را اقامه‌کننده عدالت معرفی می کند. یعنی مردم باید به گونه ای پرورش یافته و ساخته شوند تا خودشان مجری و بسط دهنده عدالت باشند.

مردم با توصیف فوق، در این لایحه دیده نمی شوند. قطعا نباید با انتقادات محتوایی، جامعه و مسائلش را معطل کرد و دائما مانع تصویب لوایح و طرح ها شد اما نباید این لایحه را به مثابه یک قانون جامع حجاب و عفاف نگریست. باید با سیاستگذاری ها و قوانین، مردمی را بسازیم که در بزنگاه بعدی و‌ مسأله بعدی، خودشان فضا را بسازند و این، به تمدن سازی نزدیک تر است؛ مردم به عنوان سوژه و فاعل نه مردمی به مثابه ابژه که دائما متعلق فعل سازمان ها هستند.