برجام؛ احیا یا مرگ دائم؟

سامان مهراد، گروه سیاسی الف،   4020220084 ۵۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۹ تکراری یا غیرقابل انتشار

در حال حاضر نمی‌توان تصور دقیقی در خصوص آینده برجام داشت و به دلیل پیچیدگی‌ها و الزامات دنیای سیاست، احیا یا مرگ آن محتمل است اما آن چیزی که قطعی است، عدم امکان ادامه شرایط موجود و «وضعیت تعلیقی» است که در سال‌های اخیر پیرامون این مسئله شاهدیم.

به گزارش الف، کلاف پیچیده برجام بهترین تعبیر برای وضعیت کنونی توافق هسته‌ای است که ۸ سال از عمر آن و ۵ سال از به کما رفتن آن می‌گذرد و با گذشت زمان، این کلاف پیچیده‌تر از قبل می‌شود. 

هر چند از سال ۹۹ و پس از روی کار آمدن دولت بایدن و ادعای دموکرات‌ها مبنی اتخاذ دیپلماسی و بازگشت به این توافق،‌ مذاکرات غیر مستقیم بین ایران و آمریکا با واسطه‌گری تروئیکای اروپایی از آن مقطع تا کنون در گرفته اما این سلسله گفت‌وگوها همچنان به نتیجه نرسیده و با شرایط موجود، آینده آن در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

گره کار کجاست؟ 

اختلافات موجود بین ایران و آمریکا فراتر از آن است که بتوان آن را محدود به مسئله خاصی کرد. ایالات متحده پس از خروج از برجام و با اعمال تحریم‌های گسترده و به عبارتی زدن غل و زنجیرهای فراوان به پای این توافق، راه را برای بازگشت به نقطه گذشته سخت و سخت‌تر کرده و خواسته‌هایی هم که دارد فراتر از مرزهای توافق ۲۰۱۵ است اما مطالبه ایران، احیای همان توافق پیشین است؛ نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. 

دولت دموکرات بایدن با ادامه سیاست فشار حداکثری ترامپ و ضربه به اقتصاد ایران در پی اخذ امتیازات گسترده‌تر در حوزه‌های گوناگون و محدودیت‌های بیشر است که مانع بزرگی برای احیای توافقی است که ایران و ۱+۵ به آن دست یافته بودند. 

آمریکا به دنبال امتیازات بیشتر و برجام‌های گسترده‌تر است

امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل آمریکا با اشاره به دلایل عدم بازگشت آمریکا به برجام به مهر می‌گوید: «عدم تحقق خواسته‌های آمریکا در برجام یکی از دلایلی است که باعث شده این کشور به مذاکره برای رفع تحریم‌ها بازنگردد.ایالات متحده آمریکا به دنبال برجام پلاس، برجام منطقه‌ای، برجام موشکی، قطع همکاری‌های نظامی ایران با روسیه و کاهش همکاری‌های اقتصادی با چین است و تا زمانی‌که به این خواسته‌های خود نرسد به برجام بازنخواهد گشت. جمهوری اسلامی ایران در این راستا اعلام کرده که نه تنها این خواسته‌های آمریکا را اجابت نخواهد کرد بلکه برخلاف خواسته آنها نیز عمل خواهد کرد.»

وی ادامه می‌دهد: «جمهوری اسلامی ایران در برنامه‌های هسته‌ای قدم‌های بسیار بلندی را برداشته و تا بالای ۶۰ درصد غنی سازی را انجام داده، از طرفی صنایع پهپادی و موشکی ایران بسیار گسترش پیدا کرده و در منطقه غرب آسیا به موفقیت‌هایی دست یافته است.»

ابوالفتح با بیان اینکه برای برجام آینده قابل پیش‌بینی را متصور نیستیم، تاکید می‌کند: «در بحث برجام توافقی را شاهد نخواهیم بود بلکه حالت «تعلیق» را در برجام شاهد هستیم؛ از طرفی آمریکا به برجام برنمی گردد و از سویی دیگر ما شاهد دنیای بدون برجام هم نیستیم چرا که ورود به آن فاز، معانی خاص خود را دارد. بنابراین با وجود اینکه مذاکراتی در جریان نیست و ایران به غنی سازی بالای ۶۰ درصد رسیده اما آمریکایی‌ها همچنان تاکید می‌کنند که خواهان انجام مذاکره هستند. اگر مذاکره‌ای نباشد قاعدتاً باید جنگ اتفاق افتد اما چون آمریکایی‌ها نمی‌خواهند بجنگند لذا ترجیح می‌دهند حتی اگر توافقی حاصل نشود به شکل فرمالیته و تشریفاتی بحث مذاکرات برجامی و یا دیپلماسی همچنان مدنظر باشد.»

کارشناس مسائل آمریکا با اشاره به اختلافات باقی مانده در برجام، می‌گوید: «حتماً اختلافات باقی‌مانده جزو مسائل حیاتی است. هرچند ۷۰ درصد اختلافات حل شده اما موضوعاتی که باقی مانده شاید به لحاظ ادبی تعدادش کم باشد اما حائز اهمیت است.»

وی با بیان اینکه آینده ایران برای ایالات متحده مهم است، خاطرنشان می‌کند: «آمریکا می‌خواهد در مذاکرات هسته‌ای جامع حتماً مفاد موشکی، پهپادی، سرنوشت نیروهای ایران در سوریه و همچنین روابط ایران با گروه‌های مقاومت در فلسطین مشخص شود. بنابراین خواسته‌ای آمریکایی‌ها در برجام جزو موضوعات بسیار کلان و در سطح حاکمیتی است و به‌خاطر همین موضوعات، برجام در چنین وضعیتی قرار دارد.»

ضریب دادن به خواسته یانکی‌ها در ایران

به اذعان تحلیل‌گران و بسیاری از کارشناسان، مطالبات آمریکا برای احیای توافق هسته‌ای نامشروع و بی‌ارتباط به برجام ۲۰۱۵ است و هدف آن‌ها از روند فرسایشی کنونی، امتیازگیری بیشتر از ایران است اما در کمال تعجب شاهدیم که برخی رسانه‌های غرب‌گرا در داخل ایران، در حال تئوریزه‌کردن خواسته‌های آمریکایی‌ها هستند. 

اخیراً یکی از روزنامه‌های ایران با برجسته‌کردن و روی جلد بردن مواضع دو تن از تحلیل‌گران ایرانی حاضر در آمریکا که همکاری تنگاتنگی با دولت‌های دموکرات آمریکا دارند، از توافق جامع منطقه‌ای به جای برجام سخن گفته است.

در بخشی از مقاله «علی واعظ» مدیر  برنامه ایران در گروه‌ بین‌المللی بحران و «ولی‌ نصر» مشاور ارشد اسبق فرستاده ویژه آمریکا در امور افغانستان و پاکستان با عنوان «یا رومی روم یا زنگی زنگ» آمده است:

«غرب در دیپلماسی هسته‌ای خود در قبال ایران، معاملات محدود و مبتنی بر مبادله را دنبال کرده است. به‌عنوان مثال، بسیاری از مفاد برجام به مرور زمان در حال منقضی شدن هستند و در این توافق از روی عمد مسائل منطقه‌ای از جمله تأمین مالی ایران برای گروه‌های مسلح نادیده گرفته شد، چراکه سیاست‌گذاران غربی معتقد بودند که نمی‌توانستند همزمان هم به توافق هسته‌ای دست یابند و هم تنش‌های دیگر را رفع کنند. آنها تصمیم گرفتند که بهتر است ابتدا بر روی توقف برنامه هسته‌ای ایران تمرکز کنند. سپس مذاکره‌کنندگان در آینده می‌توانند به مسائل دیگر بپردازند.

اما این رویکرد محدود دیگر قابل‌اجرا نیست. برنامه هسته‌ای ایران پیشرفته‌تر از آن است که محدودیت‌های موقت و اقدامات شفاف بتواند نگرانی‌های غرب و اسرائیل را کاهش دهد. ایالات‌متحده همچنین نشان داده است که نمی‌تواند به تعهدات خود پایبند باشد، و این امر باعث می‌شود که غرب نتواند منافع اقتصادی موثر و پایداری را که ایران به دنبال آن است، ارائه دهد. اروپایی‌ها نیز به نوبه خود ثابت کرده‌اند که نمی‌توانند بدون موافقت آمریکا به وعده‌های اقتصادی خود به ایران عمل کنند. شکست برجام نشان داد که یک توافق هسته‌ای زمانی موفق است که مستلزم کاهش تنش ایران با همسایگان خود باشد. زمانی که برجام در سال 2015 نهایی شد، عربستان سعودی و امارات متحده عربی این توافق را به‌عنوان یک چک سفید امضا به ایران تلقی کردند که به تهران اجازه می‌دهد نقش‌آفرینی خود را در امور کشورهای عربی عمیق‌تر کرده و برنامه موشک‌های بالستیک خود را بیشتر گسترش دهد. در نتیجه، آنها «ترامپ دلسوز» را ترغیب کردند که از این توافق خارج شود. او هم اشتباه کرد و درخواست آنها را پذیرفت.

سال‌ها گذشت و حالا این کشورهای عربی دریافته‌اند که کشتن این توافق اشتباه بزرگی بوده است. پایان برجام، ایران را تهاجمی‌تر کرد و فعالیت‌های پیشرفته هسته‌ای ایران را به فهرست نگرانی‌های کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، اضافه کرد. اما اگرچه این کشورها نمی‌توانند توافق هسته‌ای را احیا کنند، اما نگرانی آنها در مورد ایران، به‌طور متناقضی، یک توافق بزرگتر و منطقه‌ای را به یک احتمال واقعی تبدیل کرده است. دلیلش این است که در تلاش برای محدود کردن حملات ایران به سرزمین‌های خود، کشورهای حاشیه خلیج‌فارس به شیوه‌هایی با ایران وارد معامله شدند و شرایطی ایجاد شد که از اوایل دهه ۲۰۰۰ سابقه نداشته است. در ماه آگوست گذشته، کویت و امارات متحده عربی روابط دیپلماتیک کامل با ایران را احیا کردند و در ماه مارس، ایران و عربستان سعودی پس از هفت سال قطع رابطه، در توافقی با میانجیگری چین، روابط خود را عادی کردند. این توافقات بدین معناست که اکنون برای قدرتمندترین کشورهای خاورمیانه (به استثنای اسرائیل) امکان آغاز گفت‌وگوی منطقه‌ای با ایران وجود دارد؛ گفت‌وگویی که هدف آن دستیابی به آنچه همه طرف‌های بالقوه ادعا می‌کنند و می‌خواهند، است: افزایش امنیت گسترش تجارت و ایجاد منطقه عاری از سلاح هسته‌ای در خلیج‌فارس.

شرط لازم برای دستیابی به این هدف، تضمین‌هایی از سوی ایران در مورد چشم‌انداز قدرت منطقه‌ای‌اش است. تضمین‌هایی نظیر تعهد به عدم حمایت مالی یا نظامی بازیگران غیردولتی در شبه‌جزیره عربستان. در مقابل، این کشورها خودشان متعهد می‌شوند که از گروه‌هایی که ایران را بی‌ثبات می‌کنند، حمایت نکنند. این رویکرد همچنین مستلزم موافقت تمامی کشورهای حاشیه خلیج‌فارس با کنترل‌‌‌های سختگیرانه توسعه برنامه‌های هسته‌ای از جمله برنامه هسته‌ای ایران است. برای مثال، این کشورها می‌توانند برای همیشه غنی‌سازی اورانیوم بالای پنج درصد را کنار بگذارند. برای همیشه از بازفرآوری پلوتنیوم دست بکشند و پروتکل الحاقی در خصوص معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را تصویب کنند که به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، دسترسی غیرقابل برگشت و افزایش‌یافته به همه سایت‌های اعلام‌شده و مشکوک هسته‌ای را ارائه می‌کند. برای برآورده ساختن این الزامات، ایران می‌تواند ذخایر۲۰  و ۶۰ درصدی مواد شکافت‌پذیر موجود خود را به مواد با غنای زیر پنج درصد تبدیل کرده یا آنها را به خارج ارسال کند. همه امضاکنندگان این توافق، همچنین می‌توانند با بازرسی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های مشترک در سوخت هسته‌ای و همچنین در ایمنی و امنیت هسته‌ای موافقت کنند. یعنی همان کاری که آرژانتین و برزیل در سال ۱۹۸۱  انجام دادند.»

هیج فرصتی دائمی نیست

برخی از تحلیل‌گران معتقدند که شرایط اقتصادی ایران این تصور را در آمریکایی‌ها پدیدار کرده که ایران نیاز زیادی به برجام دارد و صبر پیشه می‌کند و می‌توان با پیچیده‌تر کردن شرایط و اصرار بر اخذ امتیازات بیشتر، این کشور را مجاب به پذیرش خواسته‌های ایالات متحده کرد؛ مسئله‌ای که بارها از سوی مقامات ایران به آن واکنش نشان داده شده و این فرضیه به خیال خام آمریکایی‌ها تعبیر شده است.

روز گذشته، علی باقری معاون سیاسی وزارت خارجه و مسئول مستقیم مذاکرات احیای برجام، در سالروز خروج آمریکا از این توافق به صراحت از دائمی نبودن فرصت مذاکرات برای غرب سخن گفت و در توییتی نوشت:‌ «‏یک یادآوری مهم: آمریکا ۵ سال قبل با خروج از برجام ضربه مهلکی به حاکمیت قانون در سطح بین‌المللی وارد کرد. از آن زمان تاکنون، آمریکا نتوانسته است این اقدام خلاف خود را جبران کند. در حالی‌ که تدابیر جبرانی مشروع ایران در حوزه هسته‌ای ادامه دارد، از سرگیری اجرای کامل توافق که عنصر اساسی آن رفع موثر و پایدار تحریم‌ها باید باشد در صورتی‌که طرف ناقض (و اتحادیه اروپا/تروئیکا) اراده سیاسی معتبری برای نهایی‌سازی مذاکرات نشان دهند، ممکن‌ خواهد شد. هیچ فرصتی دائمی نیست.»

احیا یا مرگ دائم؟

غیرقابل انکار است که توافق هسته‌ای در حالت اغما به سر می‌برد؛ نه نشانه‌هایی از احیای آن به چشم می‌خورد و نه در حالتی است که بتوان آن را مرگ دائم تلقی کرد. اما این اغما نمی‌تواند دائمی باشد؛ یا باید به سمت حیات میل کند و یا اینکه شاهد مرگ آن باشیم. اینکه آینده این به کدام سمت حرکت خواهد کرد مشخص نیست و اراده طرفین و شرایط و واقعیات موجود، رقم‌زننده سرنوشت توافقی خواهد بود که برای تولد آن سال‌ها مذاکره و گفت‌وگو شد و صرفاً با امضای رئیس‌جمهور پیشین آمریکا در شرایط زوال قرار گرفت.

در حال حاضر نمی‌توان تصور دقیقی در خصوص آینده برجام داشت و به دلیل پیچیدگی جهان سیاست، احیا یا مرگ آن محتمل است اما آن چیزی که قطعی است، عدم امکان ادامه شرایط موجود و «وضعیت تعلیقی» است که در سال‌های اخیر پیرامون این مسئله شاهدیم.