سفیر اسبق ایران در افغانستان در گفتگو با الف بررسی کرد طالبان از پس اداره افغانستان بر می آید؟!

  4000608114 ۵۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲۶ تکراری یا غیرقابل انتشار

"ابوالفضل ظهره‌وند" سفیر اسبق ایران در افغانستان معتقد است آنچه اکنون طالبان را به انعطاف در رویکردهایش رهنمون کرده، تا حد زیادی ناشی از تغییر در شرایط کلی افغانستان است. بدون تردید رویه قدیم طالبان در امر حکمروایی افغانستان، برای شرایط کنونی این کشور راهگشا نیست. با این حال ماهیت فکری و ایدئولوژیک آن ها تغییری نداشته و از آن مهم تر آنان مسیر همواری در افغانستان پیش رو ندارند و دچار اختلافات درونی هم هستند.

همزمان با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و اوج گیری مجدد طالبان در این کشور، روند تحولات افغانستان نیز سرعت قابل توجهی به خود گرفته است. در مدت اخیر اخبار مربوط به تحولات افغانستان در صدرِ توجه جریان های رسانه ای منطقه ای و فرامنطقه ای بوده است و هر کدام از آن ها از دریچه ای خاص به تحولات افغانستان، نگریسته و می نگرند. 

با این حال، بسیاری از ناظران و تحلیلگران بر این باورند که طالبان مسیری آسان جهت حکومت بر افغانستان پیش رو ندارند و در این راه با چالش های فراوانی رو به رو خواهند شد. تحولات اخیر افغانستان نظیر انجام چند حمله انتحاری به فرودگاه بین المللی کابل و همچنین طرح گمانه زنی هایی مبنی بر وجود برخی اختلافات و رقابت ها در درون طالبان نیز، همه و همه حاکی از آن هستند که آینده افغانستان آبستنِ اتفاقات و رویدادهای بیشتری است. "الف" نظر "ابوالفضل ظهره‌وند" سفیر اسبق کشورمان در افغانستان را در این باره جویا شده است.
 
*همانطور که می دانید اخیرا فرودگاه بین المللی کابل هدف چند مورد حمله انتخاریِ گروه داعش قرار گرفت. اتفاقی که در جریان آن 13 تفنگدار ارتش آمریکا به همراه ده ها غیرنظامی افغان، جان خود را از دست دادند. تحلیل شما از این مساله در بحبوحه تحولات جاری در افغانستان چیست؟

 
به نظر من این اتفاق نمودی از این مساله بود که اساسا آمریکایی ها علاقه مند به ادامه بحران در افغانستان هستند زیرا "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا سه شنبه هفته گذشته پیش بینی کرده بود که قرار است داعش دست به عملیات های تروریستی خونینی در افغانستان بزند. از سویی در شرایط کنونی بر اثر بی‌سامانی های فعلی در افغانستان که تا حد زیادی نتیجه رویکردهای نادرست آمریکا است، شاهد آن هستیم که عملا زمینه برای هرگونه عملیات و اقدام تروریستی در خاک افغانستان فراهم شده و همین مساله هم موجب وقوع حملات تروریستی اخیر به فرودگاه کابل شد. 

از طرفی این اتفاق(حملات انتحاری به فرودگاه کابل) عملا موجب خواهد شد تا آمریکایی ها این توجیه را برای آن دسته از اتباع افغان که طول سال های اخیر با آمریکایی ها همکاری داشته اند و اکنون خواستار خروج از افغانستان هستند ارائه کنند که چون اتفاقات تروریستی در افغانستان روی داده، ما(آمریکا) قادر نیستیم همه شما را از این کشور خارج کنیم. توجیهی که صرفا برای پوشاندنِ بی کفایتی های آمریکا در حق مردم افغانستان ارائه می شود. در واقع این حادثه به دولت آمریکا کمک می کند تا هر چه سریع تر از افغانستان خارج شود و در عین حال، هیچ احساس مسوولیتی نیز در قبال افرادی که با آن برای سال ها همکاری داشته اند، نداشته باشد. 

جدای از این ها، حملات فرودگاه کابل به طالبان نیز کمک کرد و موجب شد تا جریانِ شهروندان افغانستانی که از شهرستان ها و ولایات مختلف افغانستان به سمت فرودگاه کابل حرکت می کردند و سعی داشتند از افغانستان خارج شوند، متوقف شود. این همان خواسته طالبان بود که در روزهای اخیر نیز بارها آن را تکرار کرده بودند. در این رابطه به طور خاص "ذبیح الله مجاهد" سخنگوی طالبان(وزیر اطلاعات و فرهنگ دولت طالبان) از مردم افغانستان بارها درخواست کرده بود که کسی به سمت فرودگاه کابل نرود. وقوع حملات اخیر در نزدیکی این فرودگاه، عملا تا حد زیادی طالبان را در این رابطه به هدفش رساند. 
*در شرایط کنونی و همزمان با اوج گیری طالبان در افغانستان، یکی از نکاتی که بیش از پیش مطرح می شود، موضوعِ اختلافات داخلی در میان طیف های مختلف طالبان و تبعات خاص داخلی و بین المللی این مساله است. در این رابطه مثلا عنوان می شود که میان "گروه حقانی" که اکنون کنترل امنیت کابل را بر عهده دارد با آن شاخه از گروه طالبان که در ولایت قندهار از موقعیت برتر برخوردار است(و رهبر آن ها ملاعبدالغنی برادر است) اختلاف های جدی وجود دارد. طالبانِ ازبک و تاجیک هم جاه طلبی های خاص خود را دارند. چشم انداز اختلافات داخلی طالبان در آینده را چطور ارزیابی می کنید؟ 

اختلافات بالقوه وجود دارد و بالفعل نیز در برخی مناطق خود را نشان داده اند. مثلا طالبانِ ازبک یا تاجیک علی‌رغم اینکه کمک کردند تا مناطق شمالی افغانستان تصرف شوند با این حال، آن سهم و موقعیتی را که انتظار داشته‌اند تاکنون به دست نیاورده اند. از سویی "شبکه حقانی" نیز که از جنبه ایدئولوزیک خیلی تندتر از طالبان است بیش از آنکه به طالبان احساس دِین کنند به داعش نزدیک هستند. از این رو، این مسائل نشان می دهند که در گام‌های بعدی در افغانستان در مسائلی نظیر توزیع قدرت، نوعِ مواجهه طالبان با داعش و القاعده، نوع تعامل با کشورهای همسایه و خارجی و همچنین مسائلی نظیر رعایت حقوق اقشار و گروه های مختلفی اجتماعی در جامعه افغانستان، شاهد تنش ها و چالش هایی میان طیف های مختلف گروه طالبان خواهیم بود. تمام این مسائل از بالقوه بودنِ احتمال جنگ و درگیری در داخل گروه طالبان نیز حمایت می کنند. حتی پیش بینی می شود که برخی طیف‌های طالبان نیز که از حیث ایدئولوژیک با گروه های افراطی نظیر داعش نزدیک هستند، با آن ها ایجاد اتحاد کنند. مسلما این گزینه ها دور از ذهن نیستند و هرکدام، چالش های خاصی را سبب خواهند شد.  

*طالبان تاکنون وعده های زیادی را در امر حکمروایی خود در افغانستان داده اند و سعی داشته اند بر این مساله که می خواهند همچون دولتی عادی در عرصه بین المللی با آنها برخورد شود تاکید کنند. آیا این موضوع حاکی از نیت واقعی طالبان است یا خیر باید آن را نمودی از تلاش های طالبان جهت محکم کردن جای پا در افغانستان و سپس در پیش گرفتن رویه هایی که سابقا نیز از این گروه در دوران دولتشان در افغانستان(قبل از سال 2001) شاهد بودیم در نظر گیریم؟ 

طالبان از جنبه ماهیت ایدئولوژیک و جهت گیری های فکری هیچ فرقی با دهه 80 میلادی نکرده است. آنچه اکنون طالبان را به انعطاف در مواضع و رویکردهایش رهنمون کرده، تا حد زیادی ناشی از تغییر در شرایط کلی افغانستان است. نباید فراموش کنیم که از زمان حکومت طالبان در افغانستان تا کنون، 20 سال گذشته است و اگر قرار باشد طالبان با همان ادبیات 20 سال گذشته بخواهد در عرصه حکمروایی افغانستان وارد شود، با توجه به تغییرات گسترده ای که در این کشور اتفاق افتاده، عملا با چالش های زیادی رو به رو خواهند شد. از این رو طالبان ناگزیر به نشان دادنِ انعطاف هایی در مواضع خود هستند تا شاید بتوانند جامعه افغانستان را به سمت خود جلب کنند. در مورد جامعه جهانی نیز باید گفت که بخش عمده ای از کشورهای جهان نظیر کشورهای غربی، اعطای شناسایی سیاسی به طالبان و دولت آن را به مشاهده رویه ها و سیاست های آن و کنشگری عینی آن ها به عنوان یک دولت عادی در عرصه روابط بین الملل، مشروط کرده اند. اکنون اتحادیه اروپا، آمریکای ها و دیگران در این رابطه به طور خاص اعلام کرده اند که مساله شناسایی طالبان را صرفا در چهارچوب دیپلماسی دسته‌جمعی، تعیین تکیف خواهند کرد. آن ها عملا سفارتخانه‌های خود را نیز بسته اند و جریان کمک های بین المللی به افغانستان نیز کاملا قطع شده است که این موضوع هم چالشی اساسی برای طالبان خواهد بود و در نوع خود حتی می تواند به رویه ها و سیاست های آتی طالبان نیز شکل دهد. 

*در شرایط فعلی بسیاری از ناظران و تحلیلگران بین المللی، جو بایدن و دولت وی را به بی کفایتی و خلق فاجعه در افغانستان متهم می کنند. با این حال اکنون دیدگاه جدیدی نیز مطرح می شود که اشاره به این مساله دارد که آمریکایی ها به عَمد از افغانستان خارج شده اند تا بتوانند تمرکز بیشتری را معطوف به محدودسازی چین در عرصه بین المللی کنند. در این راستا، واشنگتن با خروج از افغانستان که با چین نیز مرز مشترک دارد عملا سعی داشته تا برای پکن و منطقه پیرامونی آن ایجاد مشکل کند. نظر شما در مورد این گزاره چیست؟ 

مقام معظم رهبری اخیرا در دیدار با اعضای هیات دولت جدید کشورمان به این نکته اشاره داشتند که رویکرد و سیاست های دولت های آمریکا با یکدیگر تفاوتی ندارد زیرا آن ها از راهبردهای ثابتی بهره می برند. همان نگاهی که بایدن به ترک افغانستان و تهدیدانگاری چین داشته، عینا در نوعِ نگاه ترامپ نیز دیده می شد. اساسا تفاوتی میان این دو در مساله افغانستان و رویکرد آن ها به مسائل کلان آمریکا دیده نمی شود با این حال، حتی اندک تفاوت ها(میان آن ها) نیز صرفا با توجه به اهداف سیاسی خاص وجود دارند. 

مثلا شاید دولت بایدن بخواهد از یک برگ برنده در انتخابات میان دوره ای کنگره برخوردار شود از این رو خروج از افغانستان را با سرعتی ببشتر به پیش برده است. با این همه، نوع نگاهِ هر دو(دولت های ترامپ و بایدن) به تهدیدات و فرصت ها یکی است. قطعا کشورهایی نظیر ایران، چین و روسیه، هم از منظر دونالد ترامپ و هم جو‌بایدن، تهدید هستند و در عمل هم مشاهده می کنیم که نوع برخوردشان با تهدیدات نیز یکسان است. اساسا در مساله افغانستان نیز بایدن وارث استراتژی شد که دونالد ترامپ آن را با آغاز گفتگوهای دوحه با طالبان کلید زد. 

جدای از همه این ها، خروج آمریکا از افغانستان را صرفا نباید به این کشور(افغانستان) و مسائل آن مرتبط دانست، بلکه به نظر من خروج آمریکا از افغانستان تا حد زیادی ناشی از شکست های متعددی بود که آمریکا در بخش‌های مختلف خاورمیانه آن ها را متحمل شد و افغانستان صرفا بخش کوچکی از پازل بزرگتر شکست آمریکا در صحنه غرب آسیا بود.