در پی تلاشهای مکرر دونالد ترامپ، برای خروج از توافق برجام، که پیش از رسیدن به پست ریاست جمهوری در فعالیتهای انتخاباتی خود، آن را در سر داشت و بارها از آن به عنوان یک توافق بد و وحشتناک یاد میکرد، که هرگز نباید امضاء میشد؛ بعد از ورود به کاخ سفید پس از چند بار به شرط آنکه سایر طرفهای توافق، تغییراتی ایجاد و اصلاحات مدنظر او را در توافق لحاظ کنند، تمدید نمود. اما سرانجام زمانی که از رسیدن به نتیجهی دلخواه بازماند، ایالات متحدهی آمریکا را در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ (8 می 2018) رسماً از توافق برجام خارج نمود و ضربهی سختی را به نتیجهی سالها تلاش سیاسی و دیپلماتیک منطقهای و بین المللی برای رسیدن به یک راه حل در موضوع هستهای جمهوری اسلامی ایران وارد کرد و آنچه که در تاریخ 23 تیر 1394 (14 ژوئیه 2015) پس از مدتها تلاش بدست آمده بود را زیر پا نهاد و بازگشت تحریمها را اعلام کرد و برای انجام مجدد مذاکرات در صورت تمایل جمهوری اسلامی ایران اعلام آمادگی نمود. اما واکنشها به این اقدام رئیس جمهور تازه کار چه در داخل ایران و چه در سطح بین المللی متفاوت بود.
در داخل عدهای این اقدام ترامپ را تقبیح نموده و عدهای آن را اقدامی بیهوده قلمداد کردند.در سطح بین الملل نیز واکنشها در سطوح مختلف متفاوت بود و به جز رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین که از این اقدام ترامپ استقبال کردند؛ سایر کشورها، سازمانها و نهادهای بین المللی این اقدام را نکوهش کرده و بعضا گامی به عقب دانستند. اما انگلیس، فرانسه و آلمان به عنوان بخشی از طرف توافق که امضاء کنندهی آن بودند صرفا از این اقدام ابراز تاسف کرده و در بیانیه ای مشترک اعلام نمودند با افزایش احتمال نقض توافقنامه از سوی آمریکا، به وسیلهی شورای امنیت، تروئیکای اروپایی به قطعنامهی شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر تأیید توافقنامهی هستهای موسوم به «چارچوب قانونی بینالمللی برای حل اختلاف» همچنان پایبند خواهند ماند.
اما حال که چند سال از خروج آمریکا از برجام میگذرد سوالاتی مطرح است که هنوز پاسخی به آنها داده نشده است. شاید اکنون زمانی است که برای درس گرفتن و آموختن از گذشته پاسخ به سوالات مطروحه لازم و ضروری باشد تا چراغ راهی برای آیندگان گردد.یکی از واکنشهایی که قبل از خروج از برجام از سوی برخی از مقامات مسئول شاهد بودیم این بود که تهدید ترامپ به خروج از برجام بلوف است و قابلیت اجرایی شدن ندارد و یا اینکه در صورت خروج هر یک از طرفین برجام، طرف خارج شده متحمل هزینههای سنگینی خواهد شد.
حال مناسب است که از مقامات مسئول پرسید که به چه جمع بندیای در وزارت امور خارجهی جمهوری اسلامی ایران رسیده بودند که معاون این وزرارتخانه را به این نتیجه رسانده بود که خروج ترامپ از برجام تهدیدی تو خالیست و نمیتواند که برجام را از بین ببرد؟ و اینکه گفته میشد در صورت خروج هر کدام از طرفین، متحمل هزینههای سنگینی خواهد شد هزینههای خروج آمریکا از برجام چیست و اصلا آیا هزینهایی که آمریکا برای خروج از برجام پرداخت منفعتی برای ایران داشت؟
و یا اینکه گفته میشد برای همهی سناریوها آمادگی لازم وجود داشته و سناریویهای مختلف در شرایط متفاوت در نظر گرفته شده به کجا انجامید؟و یا همچنین بر چه اصل و اساسی و چه مصلحتی پاسخهای جمهوری اسلامی ایران پس از خروج یک طرفه، بدون دلیل و غیر قانونی آمریکا شروع شد؟ صبر استراتژیکی چه بود و چه چیزی را در بر داشت؟ آیا هزینهای که برای صبر استراتژیکی پرداخت شد در مقابل چیزی که به دست آمد منطقی بود؟
سوال دیگر این است که با توجه به اینکه، طرف مقابل تمام جام تعهدی خود را بر زمین ریخته است، اما جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به عهدشکنیهای آمریکا و بدعهدی و تعللهای مکرر اروپاییها در انجام تعهداتشان چه در برجام و چه آنچه که پس از خروج آمریکا تعهد کرده بودند، صرفا به اقدامات قطره چکانی بسنده نموده و هر 60 روز گامی را برمیدارد؛ چه منطقی پشت این رویکرد وجود دارد؟ این سیاست پاسخ قطره چکانی با چه هدف و رویکردی و تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ آیا اگر جمهوری اسلامی ایران زمانی به هر دلیلی ابتدا از این توافق خارج میشد پاسخ طرفهای مقابل نیز همین گونه بود؟ آیا آنها هم چنین صبر استراتژیکی میکردند و بعد از آنهم قطره چکانی اقدام میکردند؟
نکتهی دیگری که باید به آن اشاره نمود حول این سخنان مسئولین محترم در تمام سطوح اجرایی است که مکرر میگویند گامهایی که جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به عهد شکنیهای آمریکا (فشار حداکثری با هدف سرنگونی نظام) و تعللهای اروپاییها برمیدارد در صورتی که اروپاییها بتوانند به تعهدات خود عمل کرده و منافع ما را تامین کنند برگشت پذیر است و این گامها میتواند به عقب برداشته شود و به حالت اول باز گردد.
حال این سوال مطرح میگردد، آمریکاییها پیش از خروج از توافق در اردیبهشت 97، از حدود 6 ماه قبل از این تاریخ با ایجاد موضع گیریهای خصمانه و جو روانی خروج از برجام و پس آن با خروج از توافقنامه، صدمات اقتصادی و اجتماعی سنگینی به کشور اعم از دولت و ملت وارد نمودند؛ و اروپاییها نیز چه قبل و چه بعد از خروج آمریکا با در پیش گرفتن سیاست تعلل، و تماس و دیدارهای گاه و بی گاه امابی نتیجه و وعده در پس وعده در واقع در همان زمین، در کنار آمریکا بازی کردند و انجام تعهدات خود را به هر دلیلی به تاخیر انداختند که سبب تشدید مشکلات اقتصادی و اجتماعی متاثر از خروج آمریکا و افزایش ریسک در حوزه فعالیتهای اقتصادی و صنعتی در کشور گردیده و موجب وارد شدن خسارات سنگینی به امنیت، اقتصاد، صنعت و بهداشت کشور شده و گرفتاریها و هزینههایی بسیار هنگفت به همهی مردم تحمیل نمودند را چه کسی جبران خواهد کرد؟
اکنون که قرار است در صورت تحقق منافع جمهوری اسلامی ایران، گامهای برداشته شده به عقب بازگردد، مسئولیت مشکلات و خساراتی که طی یکسال و نیم یا بیش تر را چه کس یا کسانی قرار است بر عهده بگیرند و در صدد جبران برآیند؟ این هزینهها از جیب دولت و ملت به چه دلیلی پرداخت شده است؟ آیا اروپا قرار است این هزینهها را جبران کند یا خیر؟
سوال دیگری که مطرح میشود این سیاستی است که بیان میشود که اگر اروپاییها بتوانند به تعهدات خود عمل نمایند و منافع ما را تامین کنند، گامهای برداشته شده میتواند به عقب برگردد؛ سبب ایجاد نوعی بدعت خلاف و خطرناک در عرصهی روابط بین الملل نخواهد شد؟ آیا این رویکرد منطقی است که زین پس در توافقنامههای بین المللی از این دست، یک طرف میتواند از انجام تعهدات خود سر باز زند و در پی ساقط کردن همهی ساختارهای کشوری دیگر باشد و هزینه ای نیز پرداخت نکند اما در عوض طرف دیگر هزینههایی سنگین پرداخت کند و زمانی هم که از انجام تعهد طرف مقابل نا امید میشود گامهایی بردارد و بگوید اگر شما به تعهداتتان عمل نمایید من نیز گامهای برداشته شده را به عقب برمیگردانم؟ این چه منطقی دارد؟امیدوارم این سؤالات بی پاسخ نماند.