آقای خوئینی‌ها! مشکلات کشور را تقلیل ندهیم

محمدعلی حبیبی،   3990409105 ۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳ تکراری یا غیرقابل انتشار

نامه سرگشاده حجت‌الاسلام موسوی خوئینی‌ها به رهبری از مهم‌ترین موضوعات سیاسی روزهای اخیر بوده است و در رسانه‌های مختلف درباره آن بحث شده است. در نگاه اول به نظر می‌رسد نفس انتشار چنین نامه‌ای در انتقاد از رهبری نشان‌دهنده پیشرفت جمهوری اسلامی در امر آزادی بیان است؛ البته مشروط به اینکه در ادامه نیز برای نگارنده نامه مشکلات حقوقی و قضائی پیش نیاید.

اینکه یک سیاستمدار باسابقه بتواند رهبری را مخاطب قرار دهد و تلویحا وی را مقصر همه مشکلات مملکت معرفی کند نشان‌ می‌دهد می‌توانیم به آینده آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در جمهوری اسلامی امیدوار باشیم.

اما درباره این نامه باید گفت مهم‌ترین مشکلی که این نامه و اظهارات مشابه در فضای سیاسی به آن مبتلا هستند فروکاستن همه ضعف‌ها و مشکلات به یک مسئله یا عملکرد یک فرد است. مثلا این موضوع در محافل مختلف و حتی در محافل خانوادگی و حمل‌ونقل عمومی مطرح می‌شود که «اگر رابطه ما با آمریکا درست شود همه مشکلات حل خواهد شد.»

یا مخالفان رئیس‌جمهورها در دوره‌های مختلف اینگونه القا می‌کنند که «اگر این رئیس‌جمهور تغییر کند و همفکر ما بیاید همه مشکلات حل خواهد شد.» از این دست نمونه‌‌ها در فضای سیاسی و فرهنگی کشور ما به‌وفور مشاهده می‌شود.

اما عالمان علوم انسانی و متخصصین روش تحقیق به ما آموخته‌اند که مسائل انسانی و اجتماعی اموری بسیط و ساده نیستند و دارای پیچیدگی‌های فراوان‌اند. در مسائل انسانی و اجتماعی پدیده‌های مختلف صرفا یک علت ندارند و عوامل مختلفی دست در دست هم می‌دهد تا یک پدیده رخ دهد. هرچه آن پدیده پیچیده‌تر باشد طبعا عوامل بیشتری در بروز آن پدیده موثرند.

توجه به این نکته به ما کمک می‌کند در تحلیل پدیده‌‌ها عمیق شویم و اجازه ندهیم قورباغه را به جای قناری به ما بفروشند. نامه صدرالذکر هم از مصادیق همین مسئله است. موسوی خوئینی‌ها ابتدا مشکلات کشور را فهرست می‌کند و بعد هم آن‌ها را به گردن رهبری می‌اندازد و می‌نویسد:

«هنوز کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالی‌ترین جایگاه مدیریت کشور انتظار می‌کشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل‌دوام‌ امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند نیست (که البته این آمدن‌ها و رفتن‌ها هم خارج از چارچوب ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقش‌آفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است.»

این ادعا در حالی در این نامه به مردم نسبت داده شده است که با اندکی تامل و تعمق در مسائل و مشکلات کشور رد می‌شود. مشکلات کشور معلول عوامل متعددی است. افراد مختلفی در بروز این مشکلات نقش داشته‌اند. فراتر از افراد ساختارهای سیاسی و فرهنگی در کشور ما نقش مهم‌تری از افراد داشته‌اند.

اگر بنا داریم مقصر شرایط موجود را پیدا کنیم می‌بایست ابتدا باید صورت‌بندی دقیقی از مشکلات کشور داشته باشیم. سپس افراد و ساختارهایی را که در آن موضوعات موثر بوده‌اند را مشخص کنیم. در آن صورت می‌توانیم سهم هر فرد یا هر ساختار را در بروز این مشکلات مشخص کنیم.

پس از آن هر فردی به هر میزان که تاثیر داشته است باید پاسخگو باشد و رهبری هم مانند هر فردی از آحاد مسئولین به میزانی که در مشکلات سهم داشته‌اند پاسخگو هستند.

از پی چنین کنکاشی راه‌هایی برای رهایی از مشکلات فراهم می‌شود. وقتی افراد به نقاط ضعف خویش و به مشکلات ساختاری وقوف پیدا کنند می‌توان در یک جمع‌بندی ملی برای تغییر آن ساختار یا تغییر آن افراد اقدام کرد وگرنه مشکل نیست همه مشکلات را بر سر یک نفر آوار کرد و از او انتظار پاسخگویی و تغییر روش داشت.

در این چند روز منتقدان نامه جناب خوئینی‌ها به‌درستی بر نقش شخص ایشان در مشکلات کنونی تاکید کرده‌اند. واکنش طبیعی به چنین نامه‌ای هم همین بود. فردی که در ۴۰ سال گذشته یا خودش در مسئولیت بوده یا در سال‌های زیادی دوستانش عهده‌دار مسئولیت بوده‌اند نمی‌تواند دامن خویش را جمع کند و مدعی شود.

اما این نکته نباید مانع از این شود که پاسخگویی و مطالبه آن مورد تعرض قرار گیرد. طبیعتا همه مسئولین در سال‌های پس از انقلاب باید پاسخگوی عملکرد خویش باشند اما هر کس به میزان سهم خویش.

به‌علاوه از نقش ساختارهای سیاسی و فرهنگی نباید غافل شد. ساختارهای سیاسی و فرهنگی همواره در تحلیل‌های مختلف مغفول واقع می‌شوند در حالی‌که حداقل به میزان افراد در بروز مشکلات کشور موثرند. یک نمونه از مشکلات ساختاری، ساختار بروکراتیک کنونی است که از روزهای آغازین تجدد در کشور ما، یعنی پهلوی اول به میراث مانده است.