پایگاه خبری پراجکت سیندیکیت گزارش می دهد: لیبرال دموکراسی از بحران شیوع ویروس کرونا جان سالم به در می برد؟

گروه جهان الف،   3990121022 ۱۹ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۱ تکراری یا غیرقابل انتشار

حتی اگر رهبرانِ غربی در مدیریتِ محدودسازیِ تبعاتِ منفی شیوع ویروس کرونا موفق عمل کنند، این مساله از ارزش چندانی بدون تلاش هایِ آینده نگرانه با هدفِ تقویتِ نظام های لیبرال دموکرات از داخل، برخوردار نخواهد بود.چنین ناکامی تضعیفِ جدی لیبرال دموکراسی را به دنبال خواهد داشت.

به گزارش الف، "آنا پالاسیو" وزیر خارجه اسبق اسپانیا و استاد مدعو دانشگاه جرج تاون آمریکا، در مقاله ای برای پایگاه خبری "پراجکت سیندیکت"، نسبت به تضعیف بنیان های لیبرالیسم غربی در مواجهه با بحران شیوع ویروس کرونا هشدار داده است. وی در این رابطه می نویسد: 

«شیوع ویروس کرونا در جهان شرایط عجیبی را ایجاد کرده است. در شرایط فعلی، اپیدمی گسترده ویروس کووید 19، جهان را با چالشی جدی مواجه کرده است به نحوی که بر خلاف ادعاهایی که پیش از این مطرح می شد، نمی توان نشانی از رهبریِ معتبر و قابل اتکایِ جهانی در بحبوحه شیوع این بحران یافت. این مساله حقیقتی است که نباید نسبت به آن بی اعتنا بود.

به عنوان مثال، شهر ونیز در ایتالیا همواره یکی از گاهواره های نبوغ و خلاقیت بشری به شمار می رفته است. ونیز در طول تاریخ، خود را به مثابه یک مرکز اصلی تجاری-بازرگانی در جهان که مورد حمایتِ نهادها و سازمان های مهمی که بنیان هایِ جهانی سازی را شکل می دادند، معرفی کرده است. از این رو، این شهر همواره یکی از پیشگامانِ "بین الملل گراییِ لیبرال" و سمبلی از منطق، ارزش های انسانی، و دستاوردهای قابل توجهِ هنریِ بشر بوده است. 

با این همه، در حال حاضر، نظیرِ اکثرِ مناطق و کشورهای اروپایی، ونیز کاملا دستِ خالی است. ارزش ها و قابلیت هایی که این شهر تجلی گاهِ آن ها بود، در هیچ نقطه ای از آن قابل مشاهده نیستند(کل اروپا نیز یکچنین وضعیتی دارد). در عوض، اینگونه به نظر می رسد که ظاهرا جهان در برهه کنونی، در دستان دو قدرت قرار داد: آمریکا و چین. البته که آن ها هم بیش از آنکه دغدغه حل بحران شیوع ویروس کووید 19 را داشته باشند، در مورد موقعیت و رقابت هایِ هژمونیک خود دغدغه مند هستند. 

رقابتِ چین و آمریکا بر سرِ کسبِ موقعیتِ هژمونیک و برتر در جهان، به نوعی رقابتِ دو نوع مدلِ فکری و حکمرواییِ متفاوت نیز است. از یک سو مدل چینی قرار دارد که مبتنی بر هارمونی اجتماعی است(موضوعی که در قلبِ تفکر کنفوسیوسی قرار دارد) و در سوی دیگر، مدل آمریکایی است که درواقع همان نظام غرب محور است و بر برتریِ فرد(شخصِ انسان) در پرتوِ سنت روشنفکریِ غرب تاکید دارد.

در شرایط کنونی، واکنش ها به شیوعِ جهانی ویروس کرونا، تفاوت ها میان این دو مدل را تا حد زیادی کمرنگ کرده است. در چین، مقام های محلی در ابتدایِ اپیدمی ویروس کرونا، اطلاع رسانی در مورد آن را با هدفِ حفظِ اعتبار و آبروی حزب کمونیست، سرکوب و قدغن کردند. وقتی شیوعِ کرونا به مرحله ای رسید که دیگر نمی شد آن را پنهان کرد، دولت چین اقدام به اجرایِ مقررات سخت گیرانه ترددی و قرنطینه کرد. از آن زمان تاکنون، دولت چین همواره بر این ادعا پافشاری کرده که اتخاذ و اجرای این سیاست ها، نقش بارز و قابل توجهی در مقابله با شیوع ویروس کرونا بازی کرده و سیاست های اینچنینی باید به مثابه بخشی مهم از هرگونه واکنشِ کشورهای مختلف به پدیده اپیدمیِ ویروس کرونا تلقی شود. 

در مقابل، در آمریکا، بحران شیوع ویروس کرونا خود را در قالبِ تنش و تضاد میانِ حقوق فردی در زمینه آزادی، زندگی، و دستیابی به خیر و سعادت و خوشبختی، که همگی در "اعلامیه استقلال آمریکا" مورد تاکید قرار گرفته اند، نشان داده است. همه گیریِ ویروس کرونا تهدیدی برای حیات انسان ها است. با این حال، واکنش هایی که برای مقابله با ویروس کرونا باید اتخاذ شوند، تا حد زیادی آزادی افراد را تضعیف می کنند. در این راستا، تلاش های افراد برای شاد بودن و پیگیری خوشبختی و سعادتشان نیز آسیب های جدی می بیند. درست به همین دلیل است که باید گفت: هیچ بحرانی در سال های اخیر به اندازه بحران شیوع ویروس کووید 19، حاوی چالشی گسترده بر علیه بنیان های لیبرالیسم غربی نبوده است. 

البته که پیش از شیوع ویروس کرونا نیز بر علیه حیات بشر تهدیداتی وجود داشت. شبحِ وقوع یک جنگ هسته ای در جریان جنگ سرد و تلفات احتمالی آن، به مراتب از بدترین پیش بینی ها در مورد تلفات شیوع ویروس کرونا در جهان، بدتر و شدیدتر بوده است. با این حال، منطقِ "تخریب و نابودی متقابل" که مبتنی بر این گزاره بود که اگر یک طرف در جریان نبرد هسته ای، از سلاح اتمی استفاده کند، نه تنها موقعیت طرف مقابل بلکه موقعیت خودش نیز به خطر خواهد افتاد موجب شد تا در زمینه آغاز یک جنگ هسته ای، بازدارندگی جدی برای تمامی طرف ها وجود داشته باشد. 

در عوض، در مورد بحران شیوع ویروس کووید 19، خطر و تهدیدِ ناشی از آن، ماهیتی خاص و ملموس دارد. مردم به این بیماری مبتلا می شوند و برخی در تنهایی می میرند. برخی از آن ها مجبورند آخرین خداحافظی خود با عزیزانشان را با استفاده از تماس های تصویری انجام دهند. هنوز هیچ درمانی برای ویروس کرونا ابداع نشده چه برسد به اینکه برای آن واکسنی ساخته شده باشد. قدرتِ اپیدمی ویروس کرونا به حدی بالاست که نظام های بهداشت و سلامت در جهان تا حد زیادی با کمبود امکانات مواجه شده اند. مجموعِ این عوامل موجب شده که جوی از اضطرار و درماندگی در جهان ایجاد شود که به هیچ وجه قابل مقایسه با دوران جنگ سرد نیست. 

دموکراسی های غربی در جریان بحران های گذشته نیز تا حد زیادی، حقوق و آزادی های مدنی(یعنی همان چیزهایی که خود را پیشگامان آن ها معرفی می کنند) را نقض کرده اند. در پیِ حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 در آمریکا، مفاد "لایحه میهن دوستی/the US Patriot Act" در این کشور اجرا شد که به نحو قابل توجهی بر اجرای مقررات نظارتی و دیگر سیاست هایی که تا حد زیادی آزادی های فردی را نقض می کردند، تاکید داشت. در جریان خشونت های تروریستی اخیر در اروپا نیز، تحولات مشابهی در کشورهای اروپایی از سوی دولت ها به وقوع پیوسته است. 

با این همه باید اذعان کرد که تهدیدِ شیوع ویروس کرونا به مراتب از تهدیداتِ پیش گفته، فوری تر و ملموس تر است. اینکه شما ارتباطات مردم را به صورت پنهانی استراق سمع کنید یک موضوع است اما اینکه آزادیِ تحرک و جا به جا شدنِ مردم را محدود کنید، کاملا موضوعی دیگر است. تاکنون، مقررات سخت گیرانه ترددی، قرنطینه، و نظارت ها و کنترل مرزی، به نحو گسترده ای از سوی اقشار و گروه های مختلف به مثابه اقدامات ضروری جهتِ مقابله با ویروس کرونا تلقی شده اند. با این حال، هر چه آن ها بیشتر به طول بینجامند، بنیان هایِ جوامع آزاد و لیبرال، بیش از پیش متزلزل خواهند شد. 

در این راستا، ایده جذاب و پرطرفدارِ "توماس جفرسون" رئیس جمهور اسبق آمریکا مبنی بر حقِ پیگیری خوشبختی و سعادت توسط افراد، کاملا آسیب پذیر به نظر می رسد. در دهه های گذشته، همزمان با تسخیر اذهان عمومی توسط سرمایه داریِ لجام گسیخته، خوشبختی و سعادت، معادل با امنیت و شکوفایی اقتصادی در نظر گرفته می شده است. این مساله، معیاری کم عمق است با این حال، اینکه در شرایط کنونی معیارِ سنجش رضایت و خرسندی افراد چیست، تا حد زیادی ماهیت و نوعِ واکنشِ کشورهای مختلف به بحران شیوع ویروس کرونا را مشخص می کند. واکنشی که از دلِ این شرایط بیرون بیاید، به تدریج باعث توقف و تضعیف اقتصادهای مختلف در جهان می شود(زیرا تامین رضایت اقتصادی مردم در شرایط کنونی، کار آسانی نیست). در آمریکا، هفته گذشته، 6.6 میلیون نفر درخواستِ بیمه بیکاری داده اند. این میزان درخواست، بالاترین میزان در تاریخ آمریکا محسوب می شود. بحران مالی سال 2008 جهان در اروپا نشان داد بیکاری گسترده و سیاست های محدود کننده، تا حد زیادی مخرب هستند. زیرا آن ها فقط تاثیرات اقتصادی ندارند بلکه موجب بی اعتمادی مردم به نهادهای موجود نیز می شوند. 

بحران آتی اقتصادی(ناشی از شیوع ویروس کرونا)، با تهدیداتی که بر علیه حیات و محدودسازیِ آزادی های فردی و مدنی همراه دارد، تردیدها در مورد لیبرالیسمِ غربی را تشدید خواهد کرد و موضع آن را در مواجهه با گفتمان های رقیب در جهان، تضعیف خواهد کرد. از این رو، کاملا ضروری است که رهبران غربی نه فقط شیوع ویروس کرونا را مدیریت و کنترل کنند بلکه انسجام اجتماعی را نیز تقویت کنند، راهی قابل اعتماد برای بازگشت به مسیر رشد و شکوفایی اقتصادی ایجاد کنند، و به ارزش ها و نهادهایی که تجلیِ لیبرالیسم غربی هستند، جان تازه ای ببخشند. اگر غرب در این زمینه شکست بخورد، راه برای تفوق گفتمان چینیِ قدرت در عرصه بین المللی هموار خواهد شد و این کشور فرصت پیدا می کند تا خود را به عنوان مدلِ برترِ فکری و حکمروایی در جهان معرفی کند.

 

 

***نویسنده: آنا پالاسیو، وی وزیر خارجه اسبق اسپانیا و استاد مدعو دانشگاه جرج تاون آمریکا است. 

*لینک: https://www.project-syndicate.org/commentary/covid19-crisis-pits-liberal-democracy-against-china-by-ana-palacio-2020-04