اقتصاد خوانده‌هایی که اقتصاد دان نیستند

محمود رستمخانی،   3970728044 ۱۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲ تکراری یا غیرقابل انتشار

تجربه مدیریت اقتصای در مقاطع مختلف پس از انقلاب گواه بر آنست که رویکردهای اقتصادی و اجتماعی و تصمیات تبعی آن ، تابعی از نوع نگرش مسئولان و حلقه اطرافیان نزدیک آنها بوده است . رویکرد هایی که با جابجائی افراد در پست های مهم اقتصادی ، تغییری محسوس تا عقبگردی کامل ، در جهت مسیر قبلی داشته است . مضاف بر اینکه اتخاذ رویکرد های جدید و یا  تغییریافته ، در پس برخی از نابسامانیهای عوامل مدیریتی و اجرایی گذشته  ، ناشی از نگرش آکادمیک و یا هیجانی متاثر ازتعهد به اجرای برنامه ها ، در دوران تبلیغات انتخاباتی  بوده که     لزوما "  نتوانسته  منبعث از دانش و بینش فراخور باشد  .

البته دردورانهای مختلف مدیریتی ، اتخاذ روشهای مبتنی بر رویکرد‌های تحّول‌زا  و یا متکامل ِ ناشی از اتخاذ تاکتیک های عملیاتی ، بسته به میزان واقعی بودن برنامه ها  ، نه تنها مضّر نبوده بلکه به دلیل تغییر ماهوی رخدادها در بستر پدیده های اقتصادی و اجتماعی نو ظهور  ، توانسته مفید هم فایده باشد  .

 فی الجمله هرگاه دانشِ دانش آموختگان و بینش حاصل از خرد و حکمت آنان به عنوان دو رکن اساسی رشد و تکامل جامعه ، در مسیر درست چرخه تصمیم سازی ، مهندسی عملیات و اجرای مُتقن ( محکم کاری شده ) قرار گرفته  ، هدایت رخدادهای نوظهور ،  در مسیر روشنیِ که راستی آزمایی آن ، در صحنه جامعه منجر به آسایش روانی جامعه گردد ، محقق گردیده است . بالعکس زمانی که مدیریت کلان جامعه ،  بدلیل مشکلات حاصل از بی اعتنایی عمدی و سهوی در بکارگیری  نیروهای شایسته و ریز تخصص در بستر روند عادی اداره جامعه  و یا رخدادهای غیر قابل پیش بینی ، تساهل و تجاهل نموده ، جامعه هدف ، در حدّی از محدوده انتظار قرار گرفته که آسیب های اجتماعی و نا امنی های مترداف ،  از نتایج آن بوده است . 

 اگر بپذیریم علم و عقل ، بعنوان دو رکنِ توامان و دو بال از عنصر هدایت در مسیر یابی و جهت پذیری صحیح هستند که محصول خواهی از  اقدام وعمل ، بدون استفاده درست ، از آن ها امکان پذیر نخواهد بود ، استفاده موثر ، هدفمند و مشتاقانه از افراد شایسته ای که دانش آنان مورد وثوق و خردورزیشان در بزنگاه های مختلف به اثبات رسیده باشد ، ضروری خواهد بود .

علم مسموع ، علم یادگیری  و علم مطبوع چشمه جوشان عقل و روح است که بلوغ آن در افراد به گستره ای از صفر تا بی نهایت و حصول آن به بایستگی های موجود در شایستگی افراد است . اگر دانشمندان را در کلیّت موضوع ،  نتیجه دانش آموختگیِ آنان  بدانیم ، هر دانش آموخته را نمی توان دانشمند یافت . لذا اختلاف افراد در مرتبه تکاملی این به آن ، میزان سهم برخورداری از علم مطبوع ، اشتهاز ذهنی و روحی آنان در مسیر بکارگیری دانش در خدمت تعالی جامعه بشری خواهد بود .

وقتی درمان علاج بیماریهای صعب العلاج  و یافتن راه حلهای درست از رخدادهای پیچیده و صلب در گرو متخصصان حاذقی است که از دانش ، خرد و حکمت بالنده ی افراد بالغ برخوردارند ، اتکاء به دانشِ صرف دانشِ آموخته گان اکادمیک میان تهی  ، اشتباهی محض ،  به میزان فداکردن مقتضیات در قبال مصلحت است .

متاسفانه امروز نه تنهاجای بسیاری از دانشِ آموختگان دانشمند ، اقتصاد خوانده هایِ اقتصاد دان و جامعه شناسیِ خوانده های جامعه شناس ،  به اقتضای مصلحت و وامداری افراد به یکدیگر از صحنه مطالبات مصلوب بدورند ، بلکه جازدگان دانش آموختگیِ پیدا و پنهان نیز ، به اتکاء اربابان منفعت و مصلحت ، با درس نخواندگی و  مدارک جعلی ، مدّعیان و میدان داران سر سخت  در مباحث و مدیریت کلان اقتصادی و اجتماعی هستند  . مضاف بر آنکه جسارت و اشتهای آنان ، برای ایجاد تعاملات بینابینی و استفاده  مقدور و مکفی ازپست های طلایی مدیریتی و امکانات مرتبط ، کمتر از جازدگیِ دانش آموختگی آنان نیست .

به همین جهت ، دانش آموختگان حوزه اقتصادی و اجتماعی متکی به مسئولان تاثیر‌گذار که جامعه‌شناس و اقتصاددان نیستند قبل از آنکه به مدرک تحصیلی ،  سوابق مدیریتی و وزن سیاسی خود در عرصه تعاملات بینابینی متکی باشند ، می بایست به مسئولیت پذیری خود در قبال خداوند متعال و مردم شریف ایران در  ارائه راه حلهای نتیجه بخش که مستلزم اعاده اقتصاد سالم و آرامش روانی به جامعه باشد اگاه باشند .

درگیر کردن پستهای مدیریتی برای مدّتهای مدید ، برای افرادی که فاقد  ارزشیابی عملکردی در دوران مدیریت های طلایی ، طولانی و انگیزه های خلاقانه و عملگرانه هستند ، از یک سو و شهوت ‌حفظ جاه ، مقام و مناسبات اجتماعی منفعت گرایانه ، از سوی دیگر ، آنان را به رویکرد های سیاسی ،  منفعت طلبانه و بینابینی سوق داده است .  

نگاهی گذرا به نقد منتقدان مدیریت اقتصادی و اجتماعی در دوره های ریاست جمهوری قبلی که هم اکنون سکان دار مدیریت اقتصادی و اجتماعی دولت موجود می باشند نمایانگر آنست که با پرچم داری دانشِ آموختگی و ادعای تجربه اندوزی ، در مدّتهای مدید مدیریتی ، از ناتوانی هایی رنج می برند که  عدم برخورداری آنان به  لوازم خرد وحکمت ،  از علل اولیه  آن و رنج هایی را که هر روز بر مردم شریف ایران می افزایند از عوارض آنست .

 ادلّه‌ی دلیل بر این مدّعا  ، افزایش مشکلات  و نگرانی های مضاعف ، در پیشگاه ملت ، به ازای اقدامات پی در پی است که عملکرد آنان ، بجای کاهش نگرانی ها ، به انبوهی و فشردگی سختی های آنها افزوده است  .

هشدار های کارشناسان ، به فقدان مدیریت یکپارچه ، منسجم ، طراحی شده دربدنه اقتصادی دولت ، فقدان همگرایی استراتژیک و عملیاتی از تصمیم تا اتقان در اجرا ، نفوذ عملیاتی کارشناسان غیرِ کارشناس و  مسئول در سطوحِ تصمیم گیری های خرد و کلان ، تجربه مجّدد اشتباهات و وجود بسیاری از کمبود ها و نبود های بودنی و سهل الوصول  سبب گردیده است که ملت شریف و مقاوم ایران علیرغم مشکلات گذشته ، مشکلات مضاعفی را به تلخیِ طعم  نا مدیریتی هایِ دانشِ آمختگان و جازدگان در مدیریت اقتصادی  ، شاهد باشند .

سراسیمه گی در تصمیم ، عدم توانمندی در برآورد ‌تبعات ناشی از تصیم تا اجراء ، نداشتن مجریان توانمند در اجرا و اتقان درعملیات ، جلسهِ کاری بجای استفاده از تکنیک های شناخته شده ، محدود کردن  راه حلها به جلسات طولانی و بی فایده  ، ارائه بسته های اقتصادی متناقض تا بسته های حمایتی های مشکل دار ، این پیام را به وضوح آشکار می نماید که درفرآیند تصمیم تا اجرا ، سازو کار طراحی شده و مُتقنی ، مبتنی بر فکر درست ، نیروی کارشناسی سالم و مبّرز و استفاده صحیح از منابع موجود ودرخور ، در بسته های حمایت اجتماعی بکار گرفته نمی شود  .

نگاهی گذرا به شعار تدبیر و امید و نیز عملکرد ناشیانه و جاهلانه در تصمیمات اقتصادی و      بسته های اقتصادی و حمایتی این پیام رنج آور دریافت می گردد که ادامه بی توجهی به اصلاحاتی که عوامل دخیل در مشکلات  ، علّت موجبه آن بوده اند  ، قبل از اصابت آن به عملکرد طیف های حاضر در کشور ، به توانمندی مردم سالاری دینی  ، در دورانی  لطمه خواهد زد که مردم جهان ، در انتظار مُصلحی از تبار امت اسلامی هستند  . 

کاهش شدید نرخ سود بانکی به بهانه تحریک بازار ، بدون محاسبه تبعات و سرریز آن در فعالیت های پیشران اقتصادی ، واگذاری منابع ثروت کشور  از سکّه و دلار به دلاّلاّن و کارگزاران متنفّذ از سوی کارگزاران سیستم های دولتی در دالانهای پنهان ، به روش های قبلی و تجربه شده ، به بهانه کنترل قیمت ها و بدون توجه به تجربیات غلط قبلی ، سوء استفاده منابع مطّلع و متصّل به شبکه اطلاعات رانتی ، اعم از مدیران دولتی و عوامل آنها تا افراد متمّول و وابسته به آنان ، بی توجهی به تجّار  نام آشنا و نجیب زاده که صدای آنان شنیده نمی شود ، دستگیری انبوه سوداگران و کشف فساد های پیچیده  و دهها دلیل دیگر ، این پیام را به وضوح صادر می نماید که حلقه مشخص و موجود فعلی در تصمیمات اقتصادی ، علیرغم برخورداری دستگاههای اقتصادی چون بانک مرکزی و سازمان برنامه بودجه از افراد پاکدست، دلسوز نظام و متخصّصان واقعی  ونیز معروفیّت بازرگانان و تجّار نام آشنا و صحیح العمل  که از سوابق روشنی برخوردار هستند ، علاقه به بکارگیری آنان نداشته و از در اختیار گذاردن منابع ثروت به صاحبان اصلی آن امتناع  می نمایند  .