تضاد ایرانی

بخش تعاملی الف - ضیاء طرقدار

4 آذر 1392 ساعت 7:14

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.


حتماً بارها دیده اید که فردی می گوید من دارای فلان عقیده و اعتقاد هستم، ولی شما خلاف آن عقیده و اعتقاد را در حرکات و رفتار او دیده اید. یا فردی می گوید من طرفدار فلان ایدئولوژی هستم ولی خلاف آن را در وی می بینید. و یا به عنوان مثال فردی می گوید من دروغ نمی گویم ولی شما بارها از او دروغ شنیده اید . و یا فردی می گوید غیبت کردن بد است و من این کار را انجام نمی دهم، ولی شما بارها او را در حال غیبت کردن دیده اید.

چرا بعضی از افراد دارای تضاد در گفتار، کردار و افکار خود هستند؟ دلایل و ریشه های این عمل ناپسند چیست؟ از چه زمانی آغاز شده؟ از سال های گذشته تضاد تعدادی از ایرانیان در گفتار، کردار و افکار نظر مرا به خود جلب کرده و مرا به تعجب انداخته است. در این جا به دلایل و ریشه های این تضادها پرداخته نمی شود، چرا که این مسئله خود نیاز به پژوهشی گسترده دارد و مجال آن در اینجا نیست. در اینجا فقط دو مورد از تضادهای ایرانیان را که خود از نزدیک مشاهده کرده ام را روایت می کنم.

روایت اول – ورزشگاه:
همیشه دوست داشتم یک بار هم که شده یک بازی فوتبال را از نزدیک ببینم. برای همین چند ماه پیش به دعوت تعدادی از دوستانم برای رفتن به ورزشگاه پاسخ مثبت دادم و با آنان برای اولین بار راهی ورزشگاه آزادی تهران شدم. بازی در ساعت اعلام شده شروع شد و هیاهو و هیجان تمام ورزشگاه را فرا گرفت. نکته مورد نظر که در اینجا مربوط به "تضاد ایرانی" می شود شعارهای تماشاگران بود. تماشاگران یکی از تیم ها اکثریت را در ورزشگاه تشکیل می دادند و به صورت هماهنگ شعارهایی را سر می دادند. در بین شعارها، شعارهای مذهبی نیز بود. به عنوان مثال: شعارهای یا علی، یا زهرا و ... یاد دارم که تماشاگران در حال سر دادن همین شعارهای مذهبی بودند و تیم خود را تشویق می کردند. ناگهان یکی از بازیکنان تیم مقابل که تماشاگران اندکی هم داشت، بر روی بازیکنی از حریف خطای بدی کرد و ورزشگاه دچار هیاهوی شدیدی شد.

در اینجا بود که شعارها و فحش ها و ناسزاهای بسیار بدی شروع شد که حتی یکی از این شعارهای بد را نمی توان در اینجا آورد. چرا افرادی که در چند لحظه پیش برای تشویق تیم خود از نام امامان و اهل بیت استفاده می کردند، ولی در لحظه ای بعد فحش ها و ناسزاهایی را به زبان می آورند که نمی شود حتی به یکی از آنها اشاره کرد؟ این تضاد ناشی از چیست؟ از کجا می آید؟

روایت دوم – دانشگاه:
به یاد دارم در دوره دانشگاه یک روز پس از پایان کلاس ها هنگام غروب بود که از ساختمان مربوطه خارج شده و به سوی درب خروجی دانشگاه در حرکت بودم. صدای بلند یک پسر دانشجو که با تلفن همراه خود سخن می گفت و از الفاظ بسیار بدی استفاده می کرد نظر مرا به خود جلب کرد. به دلیل اینکه آخر وقت بود و همچنین به این دلیل که دانشگاه درب های خروجی مختلفی داشت افراد زیادی در اطراف ما نبودند. من حدوداً ده قدم با او فاصله داشتم و وقتی دیدم او با صدای بلند از الفاظ بسیار بدی استفاده می کند از سرعت خود کاستم تا از من دور شود، ولی متاسفانه هنوز صدای او می آمد. گویی با کسی مشکلی داشته و او در حالی که با یکی از دوستان خود سخن می گفت، ماجرا را تعریف می کرد و برای آن فردی که به گفته خودش در حق او بدی کرده بود خط و نشان می کشید.

این خط و نشان کشیدن های او همراه بود با فحش ها و ناسزاهای بسیار بدی که نمی توان در اینجا آورد. به عنوان مثال تکه ای از سخنان او: ] این حرفو کی گفته اون آدم ...!! ( بوق ) ... می دونم با اون ...! ( بوق ) ... چی کار کنم . حقشو می زارم کف دستش . مردک ...! ( بوق ) ...! [ نکته جالب توجه در اینجا در پایان مکالمه تلفنی آن شخص با دوستش بود. در پایان با تعجب شنیدم به دوستش گفت: « راستی امشب ساعت چند می آیی هیئت؟ »

آری چند روزی بیشتر به سالروز شهادت امام سوم شیعیان امام حسین (ع) نمانده بود و عزاداری ها شروع شده بود و با این گفته آخر معلوم بود که این شخص نیز در عزاداری ها شرکت می کند.

راستی، با گفتاری این گونه می توان برای آزاده ای آن گونه، سوگواری کرد؟

تضادهای ایرانی به احتمال بیش از این ها است. در اینجا فقط به دو مورد اشاره شد. دلایل و ریشه های تضادهای ایرانی را باید یافت و درصدد برطرف کردن این تضادها باید بود. فلسفه تضادهای ایرانی بسیار پیچیده است.


کد مطلب: 206167

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcjmme8auqeyvz.fsfu.html?206167

الف
  http://alef.ir