برای اولین بار که اسم فیلم "چ" را شنیدم و دانستم که حاتمیکیا در جدیدترین ساخته خود دکتر مصطفی چمران را روایت کرده است، ناخداگاه به ذهنم خطور کرد که حاتمیکیا با این نامگذاری قصد دارد چمران را با "چه گوارا" مقایسه کند. – با توجه به نام فیلم “Che” محصول سال ۲۰۰۸ به کارگردانی استیون سودربرگ[۱] و هنرمندی بنیسیو دل تورو[۲] که دربارهی چریک آزادیخواه "ارنستو چه گوارا[۳]" ساخته شده است. – و حتی وقتی که در نوشتهها می خواندم این فیلم فقط دو روز از زندگی دکتر چمران را روایت میکند، خود را آماده کرده بودم که دو روز پایانی زندگی وی، همراه با یک پایان تراژیک را شاهد باشم. اما قصه فیلم "چ" متفاوتتر از این پیشفرض ها است.
این نوشتار قصد ندارد به نقد و بررسی شخصیت دکتر چمران بپردازد بلکه فقط چمرانی که حاتمیکیا در این فیلم روایت کرده است مورد کنکاش قرار میگیرد. خود " ابراهیم حاتمیکیا" نیز فقط از دو روز زندگی او، یک فیلم سینمایی در آورده است و نام آن را "چ" نهاده که این حرف، فقط بخش کوچکی از نام چمران است نه تمام جغرافیای عظیم شخصیت وی. از اینرو در این نوشته از عبارت "چمرانِ حاتمیکیا" استفاده میشود تا تأکیدی بر این گفته باشد.
از نکات قابل تأمل در این فیلم قضاوت نکردن آن است. "چ" فقط راوی است و قضاوت را به بیننده واگذار میکند. در فیلم، طرف مقابل احمق، حقیر و یا دنیاپرست نیست. "دکتر عنایتی" اگر امروز برای رسیدن به آرمانش دشمن "چمرانِ حاتمیکیا" شده است، تحصیل کرده آمریکا است و روزی رفیق شفیق قهرمان فیلم بوده و با او در عبادتگاه سازمان ملل در اعتراض به حکومت شاه به تحصن نشسته و از پلیس نیویورک کتک خورده است.
در فیلم "چ" دکتر عنایتی اهریمنی خونخوار معرفی نمیشود و حتی مورد قضاوت هم قرار نمیگیرد. بیننده به مدد بازی باورپذیر "دکتر مهدی سلطانی سروستانی" برای اراده و از جان گذشتگی او در راه هدف، احترام قائل است ولی با همه این احترام میداند که او حریفی نیست که تنه به تنه "چمرانِ حاتمیکیا" بزند بلکه بیننده فقط آرزو میکند کاش او به جای قرارگرفتن در روبروی "چمرانِ حاتمیکیا" در کنارش میایستاد.
شخصیت دیگری که فیلم آن را روایت میکند "اصغر وصالی" است. پاسدار جوانی که فرمانده گروهی به نام دستمال سرخها است که برای کمک به نیروهای انقلاب به پاوه آمده اند. اگر قرار بود "چه گوارا" اسلام میآورد و در انقلاب ایران حضور میداشت، بی شباهت به "اصغر وصالی" نبود. اصغر وصالی فیلم "چ" اصلآً ابراهیم کیانی فیلم "زندگی خصوصی" نیست، بلکه جنساش ناب ناب است. در واقع او تا حدودی دکتر عنایتی است که با تفکری درستتر، در جایی درستتر قرار گرفته است. او هم در راه آرمانش، جان شیرین را متای بیارزشی میبیند. "بابک حمیدیان" انقلابیبودن و عملگرایی این شخصیت را به خوبی درآورده است. به طوری که بیننده دلاوری و جسارت او را دوست میدارد.
وصالی معتقد است ننگ بر جنازه پاسداری که یک تیر در خشاب اسلحه او باقی مانده باشد. او بر عکس دکتر عنایتی به نتیجه فکر نمیکند. اما تصویر او از پیروزی در شرایط فعلی، شهید شدن با مردم در کوچههای شهر است نه جمعشدن و مقاومتکردن تا آخرین سنگر با هدف دادن کمترین تلفات ممکن، به طوری که تا آخرین قطره خون هم تسلیم دشمن نشده باشیم.
اگر فیلم "چ" اصغر وصالی را در مقابل دکتر عنایتی روایت میکند "چمرانِ حاتمیکیا" را در نقطهای مافوق این دو به تصویر میکشد. شخصیت وی تمام ویژگیهای لازم برای یک ابرانسان شدن را دارد ولی او به شدت انسان است. در این شخصیت بارقههایی از علی(ع) ای که دکتر شریعتی دربارهاش صحبت میکند، دیده میشود. او قبل از اینکه نابغهای دانشمند و یا چریکی آزادیخواه باشد، عارفی است که در سیر سلوک خود بسر میبرد. او روح ناآرامی دارد. رفاه و موقعیت شغلی مناسب خود در بهترین مراکز تحقیقاتی دنیا را از دست میدهد تا دورههای چریکی را در مصر و لبنان بگذراند و آماده مبارزه در راه آرمانش شود. "چمرانِ حاتمیکیا" اگر امروز دست به اسلحه برده و چریک شده است، در مسیر عرفان خود به این نقطه رسیده است. او عشق "هانا" (با بازی مریلا زارعی) به "سیروان" (با بازی امیررضا دلاوری) را درک میکند و از آن لذت میبرد. اما همسر امریکایی، تک دختر و سه پسرش را رها کرده تا برای فرزندان جنوب لبنان پدر باشد و مقابل ظلم قد علم کند. جنس نفرت "چمرانِ حاتمیکیا" از اسرائیل شبیه جنس نفرتی است که قرآن نسبت به برخی سران گمراه شده قوم یهود دارد و آنها را از پایههای ظلم میداند و معتقد است باید تمام قد، جلوی آنها ایستاد. به طوری که "چمرانِ حاتمیکیا" در جواب نخوت دکتر عنایتی که او را متهم میکند "اگر تو برای مذاکره آمدهای، چارهای جز این نداشتهای ... و محل مذاکره قبرستان است. آیا این برای تو مفهومی دارد؟" میگوید بوی اسرائیل را میشنوم.
بیننده فیلم "چ" اگر چه برای دکتر عنایتی احترام قائل است و اصغر وصالی را دوست میدارد ولی به "چمرانِ حاتمیکیا" و بزرگی شخصیتش غبطه میخورد. و تشخیص میدهد که او گوهر نایابی است که فقط بندگی خدا را میکند. از عجایب این شخصیت آن است که او در راه مبارزه، آنجا که تشخیص دهد با نهایت شهامت و درایت به دنبال صلح است. "چمرانِ حاتمیکیا" به غایت انسان و رادمرد است. این را دکتر عنایتی خوب میداند. او نامرد نیست و از پشت نمیزند. اما شهامت و قدرت رفتن تا صندلی عقب ماشین فرمانده دشمن را نیز دارد تا بلکه بتواند برای صلح و نجات جان انسانهای بیشتری با دشمن مذاکره کند و وقتی از مذاکره ناامید میشود، جلوی دشمن میایستد و تا خواندن فاتحه خود، به مبارزه ادامه میدهد.
بی انصافی است که درباره فیلم "چ" مطلب بنویسم و از بازی درخشان فریبرز عربنیا در نقش "دکتر چمران"، مریلا زارعی در نقش "هانا"، سعید راد در نقش "تیمسار فلاحی – فرمانده ارتش" و همچنین از سکانسهای قابل تحسین فیلم همچون سکانس سقوط هلیکوپتر یاد نکنم. شاید قبل از فیلم "چ" خیلیها معتقد بودند شخصیت عربنیا، خود هنوز درگیر نقشاش در سریال مختار است. اما در "چ" نه عربنیایی وجود دارد و نه مختاری، بلکه به لطف گریم وچهرهپردازی فوقالعاده "مهرداد میرکیانی" و بازی هنرمندانه عربنیا، این فقط "چمرانِ حاتمیکیا" است که دیده میشود.
ابراهیم حاتمیکیا در فیلم "چ" به کمک بازیگران توانمند خود به خوبی توانسته احساسات بیننده را تحت تأثیر قرار دهد و پیام خود را منتقل کند. این فیلم شاید بهترین ساخته حاتمیکیا نباشد اما قطعاً یکی از بهترین کارهای او بشمار میآید. توجه به زمان ساخت فیلم و شرایط اجتماعی – سیاسی جامعه ایران در آن زمان نیز به اهمیت فیلم میافزاید.
[۱] Steven Soderbergh
[۲] Binicio del Toro
[۳] Ernesto Che Guevara