چطور از ژاپن در اقتصاد پیشی بگیریم-2

دکتر آرمین شمس* 19 اردیبهشت 91

19 ارديبهشت 1391 ساعت 8:32


در مبحث اول "چطور از ژاپن در اقتصاد پیشی بگیریم" راه حل را داشتن "اقتصاد مغز محور" عنوان کردیم. در ابتدای مقاله قبل گفتیم که هدف ما بررسی قسمت مادی راه حل است. علت استفاده از کلمه "مغز" اشاره به سرمایه عظیم ولی خام و فراوری نشده انسانهاست که پس از فراوری در قالب تفکر و مدیریت و تدبیر و خرد می تواند برای جامعه مفید باشد. توجه به فرایند تبدیل این ماده خام در جامعه به محصولات آن بسیار مهم است و می تواند محور یک اقتصاد موفق قرار گیرد. نیاز است برای تبیین بیشتر مطلب به راهبرها و راهکارهایی جهت فراوری این بزرگترین سرمایه ملی اشاره کنیم.

تفصیل نهایی بحث در مقالات و گزارشهای پژوهشی مربوطه قابل انجام است و این مبحث ما دایره مخاطبین گسترده تری دارد. "مدیریت" موثر اقتصاد کلید فراوری مغزهای آحاد جامعه است و برخی از اصول راهبردی "مدیریت اقتصاد مغز محور" عبارتند از:

اصل یکم (اصل توجه ملی به سرمایه اصلی کشور): مهمترین سرمایه مادی کشور "مغز" همگی مردم است و طی یک سیر فراوری اقتصادی (بدون رد کردن ابعاد دیگر انسانی) باید از خردسالی تا پیری مورد پرورش و بهره وری ملی به عنوان قطعه ای از پازل بزرگ اقتصاد کشور قرار گیرد.

اصل دوم (اصل فراوری سیستماتیک): فراوری مغزها یک بحث صرفا فرهنگی نیست، مراحل مختلف فراوری و نظارت بطور سیستماتیک و مانند یک پالایشگاه یا کارخانه عظیم باید تدبیر شود. بنیاد نخبگان بطور محدود کار را در این زمینه شروع کرده است و جزئی از چنین سیستمی ست.

اصل سوم (ایجاد "بینایی اقتصادی"): ملت باید بتواند در "سطوح دسترسی مختلف" و با "کمترین محدودیت معقول" از تمام زوایای فعالیتهای اقتصادی کشور مطلع باشد. بدین ترتیب از مغز هفتاد و پنج میلیون ایرانی برای نظارت بر اقتصاد می توان استفاده کرد. فرض کنید که به نسبت محرمانه بودن مطالب ده سطح دسترسی داریم که افراد با استفاده از شماره ملی و رمز مربوط به خود بتوانند وارد یک سیستم یکپارچه الکترونیکی اقتصادی شده و به تمام ارکان اقتصاد کشور و حتی جزئیات قراردادها و مناقصه های غیر محرمانه نظارت کنند، بخصوص در حیطه تخصص و علاقه خودشان. در اینصورت دیگر فقط نمایندگان مردم نیستند که نظارت می کنند بلکه بسیاری از مسایل کشور توسط بسیج کردن داوطلبین دلسوز قابل پایش خواهد بود (از طریق جستجو در اینترنت رجوع بفرمایید به مقاله "دکترین ابردموکراسی اسلامی برای نسلهای آینده"). مثلا چرا باید این مطلب محرمانه باشد که چه کسی با چه شرحی برنده فلان مناقصه غیر امنیتی و معمولی شده و نسبت کاری و خونی و منافع اقتصادی او با مسوولین مربوطه چیست؟ تنها مزاحم ایجاد این "دید" منافع فردی و گروهی ست و امید ما برای کمک به ایجاد این "دید" همان مسوولینی هستند که فسادهای عظیم کشور را پیگیری می کنند و اتفاقا نیاز به کمک مردم هم دارند. رهبری اشاره کردند که حتی امکان عملی نظارت شخصی به تمام کارهای نمایندگان مجلس را هم ندارند، پس یک راه استفاده از قدرت افرادی مثل ایشان که مخالف فقر و فساد و تبعیض هستند استفاده از توان میلیونی مردم برای "دیدن" و "نظارت" است.

اصل چهارم (ایجاد "بازو و سکان اقتصادی"): این شامل دو قسمت است. یکی یک سکان مدیریتی که امکان اتوپایلوت و هدایت خودکار را نیز در مسایل ساده مدیریتی دارد و یکی بازویی (پنل کنترل برای مدیران) که در شرایط پیچیده تر هدایت سکان را بدست می گیرد. سیستم هدایت اقتصاد کشور طبیعتا از یک هواپیمای پیشرفته خیلی پیچیده تر است. گفته می شود در آمریکا حدود چهارده میلیون پروسه کاری برای هدایت کشور وجود دارد. در انگلیس شاید چیزی حدود هشت میلیون و در ایران کمتر است. یکی از مشکلات ما نداشتن بسیاری از پروسه های لازم برای هدایت کشور از جمله اقتصاد است. توجه کنید که وجود پروسه ها به معنی قوانین دست و پا گیر برای مردم نیست، بلکه تمهیداتی ست که مدیران برای حل و فصل امور کشور در سرایط متنوع اندیشیده اند تا مطلبی بدون رسیدگی مناسب باقی نماند، مانند هواپیمایی که از دو راه هدایت خودکار و هدایت دستی برای شرایط مختلف از جمله شرایط نادر جوی آماده شده است. در هواپیماهای پیشرفته گاهی کوبیدن عمدی هواپیما به زمین آسان نیست (ظاهرا سیستم اوتو پایلوت "می بیند" و در شرایط خطر بزرگ برای خود استقلال بیشتری قائل می شود). در مدیریت از جمله مدیریت اقتصادی پس از تعریف و بهینه سازی اولیه پروسه ها برای هر یک از فرآیندها می توان شاخصهای کیفی (توصیفی) و شاخصهای رقمی (آماری) تعریف کرد که اولی به ما امکان هدایت دستی و دومی به ما امکان هدایت و نظارت خودکار و همچنین آگاهی بخشی خودکار آماری به مدیران را می دهد. طبیعتا پنل کنترل وزیر اقتصاد کشور و مشاورین او از پنل کنترل یک مشاور اقتصادی که شامل صدها شاخص خام و ترکیبی از عملکرد شرکت مربوطه است باید پیچیده تر باشد و به نسبت همین پیچیدگی امکان فرمان پذیری نیز داشته باشد. در شرکتهای تجاری بزرگ حتی فرایند سفارش اجناس جدید و قیمت گذاری بصورت اتوماتیک یا حداقل نیمه اتوماتیک (شامل پیشنهادات تجاری سیستم) انجام می شود، مثلا با توجه به متغیرهایی از جمله نوسانات ارز یا شاخصهای پیچیده تر. به یاددارم که در انگلستان برای مجهز کردن شرکت به ابزارها و فرایندهایی که در این اصل و اصل قبلی مورد اشاره گرفت تز دکترا و مقالات محققین را می خواندیم. شرکتهای بزرگ رقیب مانند "آمازون" دارای چنین سیستمهایی بودند. پایه فنی چنین تحولی فناوری اطلاعات است که به قول بیل گیتس مانند سلسله اعصاب "به سرعت" پیامهای نظارتی را از جزء جزء شرکت به مغز (مدیریت مرکزی) می رساند و پیامهای کنترلی و هدایت را نیز از مغز به ارکان مربوطه می برد. اگر بدن انسان پس از اینکه دستمان را به اشتباه روی بخاری روشن می گذاشتیم منتظر می شد تا خودمان پس از مدتی سرمان را برگردانیم و سوختگی و دود ناشی از این کار را ببینیم زندگی ما همانطور می شد که اقتصاد کشور الان هست!

اصل پنجم ("تلاش ملی برای استفاده از ریز ایده هایی که دارای تایید متخصصین هستند"): باید به کتب و مقالات معتبر با دید نقادانه رجوع کنیم و افرادی را که از این کار گریزانند برای پست مربوطه "غیر شایسته" فرض کنیم. نترسیم، آدم متعهد کم نمی آوریم، نتیجه این کار این است که افراد می فهمند بخش مهمی از تعهد رجوع به همان کتب و مقالات است و افراد و احزاب خود را با این مطلب هماهنگ خواهند کرد و مجموع شایستگی مسوولین به میزان زیادی بالا خواهد رفت. قسمت مهم شایسته سالاری کسب شایستگی های نداشته مان است نه اینکه صرفا از بین گزینه های موجود انتخاب.

اصل ششم ("ایجاد ریز ابزارهای نظارت و کنترل ملی اقتصادی"): ایجاد و گسترش برخی ابزارها به مردم و بخشی از مسوولین که حقیقتا متعهد و دلسوز هستند کمک شایان توجهی خواهد کرد. مثلا:
ابزار اول: پایگاه داده ای دارای سطوح دسترسی متعدد شامل پروژه ها و طرحهای کوچک و بزرگ کشور که تقاضای منابع و امکانات از بیت المال دارند همراه با اولویت بندی این پروژه ها و طرحها توسط امتیازات داده شده از طرف مسوولین و ذکر نظرات و جزئیات و دستورات. اگر هم اطلاعات حساس است می توان با چهار سال یا هشت سال تاخیر عمومی کرد. از کارهایی که معقول است، مثلا دادن سریع وام میلیاردی به کسی که با پول حلال اشتغال زایی می کند، دفاع خواهیم کرد و از سوی دیگر "تبعیض" قائل شدن نیز جلوی "چشک" عموم سخت تر خواهد شد. مردم نیز از مواردی که طرحهای بهتری به نسبت طرح آنها وجود داشته و منابع بیشتری گرفته مطلع خواهند شد و افراد تا حدی از "بدبینی کور" نسبت به تصمیم گیری ها دست بر می دارند.

ابزار دوم: پایگاه داده ای از "نسبتهای فامیلی و منفعتی اقتصادی" مسوولین مختلف کشور که با سطوح دسترسی مختلف به مردم و مسوولین "دید" بدهد، با لحاظ استثنائات. مسایل امنیتی و مسوولین امنیتی قابل رصد عمومی همگان نباید باشند ولی فلان کارخانه دار و فلان مسوول وزارت اقتصاد از لحاظ روابط و منافع می توانند در معرض "دید" قرار گیرند.

ابزار سوم: "تقویت جوامع علمی کشور" (مثلا جامعه مهندسین کامپیوتر کشور، جامعه فیزیکدانان کشور، جامعه اقتصاددانان کشور و ...) با دادن نقش و اختیار نظارت به آنها و پاسخگو کردنشان در مورد رشته تخصصی خودشان از ابزارهای علمی قوی برای رشد اقتصادی ست. جوامع علمی در مورد اصل پنجم یادشده غیرتمند هستند و عدم استفاده از کارهای علمی دیگران در دنیا را گناه می شمرند. این جوامع علمی که معمولا در غالب انجمن ها و سازمانهای مردم نهاد متشکل می شوند باید از سیاست بازی و سیاست زدگی نیز دور باشند تا قضاوت علمی آنها کمتر تحت شعاع منافع قرار گیرد. همچنین، انجمنهایی که در زمینه علوم انسانی فعالیت می کنند باید منابع غربی را وحی منزل ندانند و به "وحی الهی" احترام بگذارند. گاهی تکرار مطالب اشتباه در علوم انسانی ناشی از قوی بودن شبکه بین المللی حامی این مطالب است وعقبه سیاسی نیز پیدا می کند. نمونه ساده تر این آفت را در برخی ژورنالهای پژوهشی نیز می بینیم که گفته می شود چنانچه به حلقه مجلات مورد نظر آنها ارجاع بدهید مقاله شما را راحت تر چاپ می کنند تا میزان ارجاعات آن حلقه علمی بالا برود و منجر به معروفیت بیشتر شود.

ابزار چهارم (ایجاد "تصویر الکترونیکی اقتصاد کشور"): در شرکتها و سازمانهای بزرگ و قدرتمند دنیا معمولا در قالب یک سیستم الکترونیکی یکپارچه تمامی پروسه های شرکت یا سازمان مستند سازی شده، کدگذاری شده، چندین بار بهینه شده، اختصاص یافته به افراد مربوطه و همچنین دارای قالب مخصوص گزارش دهی و ملاکهای کیفی و کمی ارزیابی هستند که به همراه ابزارهای تحلیل آماری و پایش و هشدار خودکار یک سیستم جامع تحلیلگر خودکار را شکل می دهند. این سیستم تصویر نسبتا کاملی از سیستم حقیقی را نشان می دهد، بطوری که اگر شما هرگز سیستم واقعی را ندیده باشید امکان درک و کنترل سیستم واقعی از طریق این سیستم جامع برای شما مهیا خواهد بود و خودکار بودن سیستم به شما پیشنهاداتی در مورد هدایت آن و تحلیلها و رخدادهای مهم ارائه خواهد کرد. از کلیدی ترین قسمتهای این سیستم تامین امنیت و لحاظ سطوح دسترسی ست. امروزه تحلیلگرهای خودکار سازمانها و شرکتهای بزرگ و بانکها تمامی ارتباطات و عملیات مالی و غیر مالی را زیر نظر دارند و در صورت دیدن الگوهای خاص (منجر به نفع یا ضرر) مطلب را به کاربرهای متخصص برای بررسی بیشتر ارجاع می دهند. چندی پیش نمونه ای از بخشی کوچک از مستندات ارتش آمریکا که کد گذاری و تقسیم بندی و تدبیر سازمانی را تا حدی نشان می دهد در رسانه های اصولگرا انعکاس یافت. به قسمتی از یکی از این مستندها توجه کنید که لزوم داشتن یک سیستم یکپارچه نظارت و کنترل را برای ارتش آمریکا یاداور می شود:

global information grid
The globally interconnected, end-to-end set of information capabilities, associated processes, and
personnel for collecting, processing, storing, disseminating, and managing information on
demand to warfighters, policy makers, and support personnel.

الگوی کلی سیستم نظارت و کنترل یکپارچه مخصوص ارتش نیست و در همه شرکتها و سازمانها و کارخانجات بزرگ لازم است.

ابزار پنجم ("سامانه ملی کنترل کیفیت مردمی"): از جمله ابزارهای مدیرت اقتصادی که کمبود آن احساس می شود یک سامانه کنترل کیفیت الکترونیکی یکپارچه است که چند خصوصیت داشته باشد:
الف) شماره تلفن رند مانند ۱۲۵ و سایت اینترنتی بسیار کارا
ب) دسته بندی گزارشهای مردمی و ثبت مشخصات آن در دسته ها و گروههای مربوطه توسط گزارش دهنده و با هدایت سیستم
ب) دادن کد رهگیری به هر گزارش مردمی (گزارشها در مورد کیفیت کالا و خدمات هستند)
ج) اعلام مهلت پاسخگویی دولت به گزارش یاد شده بر اساس خصوصیات ثبت شده بصورت خودکار
د) ارجاع خودکار به بخش مربوطه و گرفتن پاسخ با فرستادن یاداورهای اتوماتیک تلفنی یا الکترونیکی به مسوول مربوطه و جریمه خودکار او و رئیسش (کسر از حقوق) در صورت عدم پاسخگویی
ه) ارزیابی خودکار پاسخ از طریق تلفن یا اینترنت توسط مردم پس از اعلام پاسخ به گزارش دهنده
و) در صورت گزارش در مورد کیفیت پایین اجناس و تعدد گزارشها جنس آزمایش شده و رتبه کیفی حک شده مطابق آزمایش تغییر کند (ملاحظه می شود که سیستم دو رتبه ای فعلی مبنی بر داشتن یا نداشتن علامت استاندارد باید به سیستم کیفی چند رتبه ای تغییر کند و روی تک تک اجناس حک شود).
ز) دادن گزارشهای کلان از امتیازات رضایت مردمی مربوط به پیگیری کارها بطور خودکار به مسوولین رده بالای مملکت.
و هر تمهید مشابه دیگر که باعث دریافت، تحلیل و اعمال موفق میلیونها گزارش مردمی در سال شود و مردم از اعمال مطلب نا امید نباشند (در صورت نا امیدی مردم از پیگیری دولت طرح مهجور خواهد ماند و مطالب خیلی کمتر گزارش می شود و اقتصاد از "مغز" و تجربه میلیونها مصرف کننده در کنترل کیفیت بی نصیب می ماند، مانند وضعیت فعلی).

اصل هفتم ("اضافه کردن معنویت به عنوان راهبرد آینده"): باید دریچه ای نیز رو به پیشرفت بیشتر معنوی گشود. وقتی اقتصاد "مغز محور" مذکور را تحقق بخشیده و در گام بلند بعدی به سمت "اقتصاد عقل محور" حرکت کنیم، به تخمین بنده از ژاپن پیشی خواهیم گرفت. در اقتصادهای بزرگ دنیا سخت کوشی و ادب را می توان دید و باید یادگرفت ولی معنویت هنوز جایگاه درخوری در این اقتصادها ندارد. خداوند به پول دارای پشتوانه معنوی برکت می دهد و یک تومان حلال نزد مومنین از هزاران دلار آغشته به خون و درد مستضعفین دنیا شیرین تر است.

می توان به ابزارها و حتی اصول یاد شده افزود و راههای سوء استفاده و فرار را شمرد و تنگ تر کرد. شما هم شاید بخواهید مواردی به راهبردها یا راهکارها اضافه کنید و تنها به بیان مشکلات اکتفا ننمایید ...

*دکتر آرمین شمس، عضو بنیاد ملی نخبگان
محقق پسادکترا،
زبانشناسی محاسباتی و عصبی-شناختی،
دانشکده برق و کامپیوتر،دانشگاه تهران


کد مطلب: 152695

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcf10dytw6dtva.igiw.html?152695

الف
  http://alef.ir