سوریه جبهه درگیری اسلام و غرب؟ شرق و غرب؟

بخش تعاملی الف - عرفان امانی، 31 خرداد 92

31 خرداد 1392 ساعت 15:18


سوریه امروز درگیر جنگ بزرگی است. این جنگ را تقابل قدرت های بزرگ می دانند. اما این قدرت های بزرگ کیستند؟ آیا می توان گفت که جبهه غربی (آمریکا اسرائیل اروپا) در برابر جبهه شرقی (روسیه ایران چین) قرار دارد. گرچه می دانیم که حیات این کشورهای اسلامی و بالاخص کشورهای دوست به هم گره خورده اما بررسی دقیق تری لازم است تا به ابعاد دقیق این جنگ بپردازیم.
 
ماجرا از حدود 11 تا 12 سال پیش آغاز می شود. سوریه در اوایل قرن 21 میلادی رهبر بزرگ خود حافظ اسد را از دست داد. این پیر سیاست توانسته بود کشورش را از تجاوزات رژیم اشغالگر قدس حفظ و روابط دوستانه ای با تمام کشورهای اسلامی برقرار کند. اما نزدیکی سوریه به مرزهای غرب (اروپا) باعث شد سوریه در آن سالها دست به سیاست توازن بزند. در این سیاست از طرفی دیپلماسی و نحوه زندگی از شرق مدل شده بود و از طرفی روابط اقتصادی از سمت غرب. این سیاست توازن توانست در حدود بیست سال سوریه را از کشوری نا امن تبدیل به کشور با ثبات کند. تنها احساس خطر از جانب اسرائیل بود که سوریه با اعزام ارتش خود (که از نظر تعداد قوا برتری منطقه ای داشت) به لبنان سعی در دفع این خطر داشت. این سیاست را ما ایرانی ها به نام سیاست یکی به نعل و یکی به میخ می شناسیم. سیاستی که به اذعان بسیاری از کارشناسان سیاسی در ایران زمان اصلاحات نیز حاکم بود.
 
اما چه شد که اوضاع تغییر کرد. در ابتدای قرن 21 حافظ اسد فوت کرد و پس از اندک زمانی پسرش بشار به جای او انتخاب شد ولی یک سوال اساسی بی پاسخ ماند. آیا بشار توانایی پدر را داشت؟ برخی از سیاسیون سوریه این انتخاب را نادرست می دانستند و ادعا می کردند بشار توانایی های پدر را ندارد و برخی دیگر نیز می گفتند در این شرایط چاره ای نیست. اندکی پس از مرگ پدر بشار تازه به حکومت رسیده که اساسا یک پزشک ساکن لندن بود در خود توانایی اداره کشور را نمی دید و لاجرم تمام مقامات سیاسی و اقتصادی دوران پدر را ابقا کرد تا شاید بتواند جا پای او گذارد اما تصمیمات غلط او موجب شد که این مسئولان یکی یکی استعفا داده و حتی مخالف دولت شوند. اکثر این افراد بشار را آدمی خوب اما بی کفایت و بی تدبیر می دانستند که باعث به هدر رفتن منابع کشور خواهد شد. از طرفی سوریه در سیاست خارجی نیز دچار دیپلماسی اشتباه شد. مثلا در روابط با ترکیه سوریه برخی از پادگان های هم مرز با ترکیه را در اختیار شورشی های پ ک ک (مخالف دولت ترکیه) قرار داد و آنان از این پایگاه ها جهت آموزش نیروها و عملیات داخل ترکیه نمودند. و یا در برهه ای از زمان سخنان عجیب بشار اسد درباره حزب الله سبب شد روابط دوستانه اش با لبنان زیر سوال رود.
 
در قسمت نظامی نیز سوریه دچار اشتباهات فاحشی شد. به عنوان نمونه یکسال قبل از جنگ 2006 اسرائیل با حزب الله نیروهای سوری به خاطر فشارهای بین المللی از لبنان خارج شدند. این نیروها پس از جنگ داخلی لبنان در دهه 80 میلادی و به درخواست لبنانی ها وارد خاک لبنان شدند و ارامش را به آن کشور وارد ساختند. هزینه این نیروها را لبنانی ها می پرداختند و حتی قسمتی از این درآمد ها در بودجه سالانه سوریه نیز جای داشت. اما به یکباره با فشار غرب سوریه اعلام کرد قصد دارد که آشتی سیساسی نظامی با غرب داشته باشد و در این راستا ظرف کمتر از سه ماه نیروهایش را از لبنان خارج کرد تا دست اسرائیل برای حمله به لبنان باز شود.
 
در قسمت اقتصادی نیز سوریه سیاست هایش به شکست واگرایید. بسیاری از نیروهای کار این کشور در دیگر کشورها از جمله مصر و عربستان سعودی از کار اخراج شدند. این اخراج نتیجه دیپلماسی عمومی غلط بشار اسد بود که از طرف این کشورها به عنوان سنی های خائن شناخته می شد حال آنکه در زمان پدرش به عنوان دوست بزرگ و پل ارتباط و نزدیکی شیعه و سنی شناخته می شد. از طرفی دیگر کشورهای غربی کمک های اقتصادی خود به سوریه را قطع کردند. در این شرایط بشار به جای ایستادن بر روی پای خود نا امیدانه سعی در کمک خواستن از کشور های دیگر بود. سرانجام با قدرت گرفتن چین بشار اسد آخرین پل به جا مانده از پدرش را نیز خراب کرد و اعلام داشت دست از سیاسیت توازن برداشته و به دامن شرق خواهد رفت. این سیاست بهانه را به گروه های سلفی (که در این زمان از سمت عربستان وآمریکا هدایت می شدند) داد تا اعمال خود را توجیح کنند. بسیاری از این گروه ها روابط اقتصادی از دست رفته خود با غرب را بهانه و دست به اعتراض زدند.
 
در بخش آزادی های اجتماعی نیز سوریه مصداق آن ضرب المثل ایرانی است که می گوید دست و پا زدن در باتلاق باعث غرق شدن سریع تر می شود. سوریه کشوری قومی و قبیله ایست. در این کشورها یک اتفاق کوچک سریعا بدل به اتفاقات بزرگتری می شود. حافظ اسد با دانستن این مساله برای تمام قبیله ها قدرت منطقه ای و ضعیفی ایجاد کرده بود تا این گروه ها امکانات خود را صرف منطقه خود کنند اما بشار این مناطق نفوذ را از بین برد و سعی کرد که کشور را از این سنت قبیله ای دور کند. کاری به گفته او در وصیت پدرش بوده اما سیاست اشتباه او باعث مخالف شدن بسیاری از این گروه ها شد. این گروه ها که هریک در دارای امکانات محدودی بودند اکنون با هم متحد شدند. بهتر است بدانید که  هم اکنون نیز بسیاری از این گروه ها از خارج سوریه حمایت می شوند اما برخی از آنان تنها مخالف بشار اسدند در حالیکه پدر او را می پرستند!! این گروه ها گاه به دلیل زندانی شدن یکی از سران خود مخالف شدند که اکثر این افراد نیز به دلیل عقیده مخالف خود زندانی شدند حال آنکه هیچ عمل خلاف قانونی انجام نداده بودند.
آینده
 
به نظر ای جانب بشار اسد باید در راس قدرت بماند اما اختیارات بیشتری به دیگران دهد و به قول ما ایرانی ها کار رابه دست کاردان بسپارد. این به معنای سلطنت اوست و نه حکومت او. همچنین او باید با مخالفان مذاکره و ناچارا امتیازاتی کوتاه مدت و میان مدت بدهد و به سیاست توازن قبلی باز گردد چرا که این کشور در نزدیکی مرزهای اروپاست و نمی تواند کاملا خود را به بلوک شرق وابسته کند. مردم نیز باید از او حمایت و در صورت لزوم او را متنبه کنند تا اشتباهات گذشته تکرار نشود. همچنین بشار اسد باید بداند که در این سالها عقب ماندگی بسیاری برجای مانده و تنها راه حل نهایی تکیه بر خود و توانایی خود است و در دیپلماسی خارجی به دنبال حفظ منافع به همراه ایجاد روابط دوستانه با همسایگان و نیم نگاهی به غرب و شرق داشته باشد.


کد مطلب: 190736

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcdsz0f9yt0n56.2a2y.html?190736

الف
  http://alef.ir