مصطفی آب روشن ـ گروه تعاملی الف
هشدارهای اخیر رسانههای اسرائیلی، مانند تحلیل روزنامه «اسرائیل هیوم» که از حرکت ایران و اسرائیل به سمت برخوردی تازه، سختتر و خونینتر خبر میدهند، صرفاً بازتاب واقعیت میدانی نیستند؛ بلکه بخشی از یک جنگ روانی هستند که هدف آن، مدیریت انتظارات و القای یک ذهنیت خاص است.
در فضای ملتهب کنونی، جایی که تنش در بالاترین سطح خود قرار دارد، بزرگترین خطر، نه لزوماً اقدام عمدی برای آغاز جنگ، بلکه خطای محاسباتی است که میتواند طرفین را به یک درگیری ناخواسته و ویرانگر سوق دهد. تحلیلهای تنشزا، مانند آینههایی که واقعیت را بزرگتر نشان میدهند، میتوانند ذهن تصمیمگیرندگان را آلوده کرده و ایران را در مسیر اتخاذ تصمیمات احساسی و پرخطر قرار دهند.
روزنامههایی که بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم به جریانهای سیاسی تندرو نزدیکاند مانند رسانههای نزدیک به حزب لیکود در اسرائیل، اهداف مشخصی را دنبال میکنند. یکی از مهمترین اهداف، القای حس اجتنابناپذیری جنگ است. زمانی که جنگ بهعنوان یک واقعیت حتمی به افکار عمومی و تصمیمگیرندگان معرفی میشود، آستانه تحمل ریسک پایین آمده و فضای کافی برای دیپلماسی و خویشتنداری از بین میرود. با بزرگنمایی تهدیدات و حملات احتمالی، این رسانهها بهطور ضمنی ایران را به اقدام پیشدستانه یا واکنش سخت و فوری تحریک میکنند تا مبادا در موضع ضعف یا انفعال قرار گیرد.
زمانی که راهحلهای سیاسی و دیپلماتیک مانند بازگشت به توافقها بیاثر و حتی خطرناک معرفی میشوند، گزینه نظامی به عنوان تنها راهکار بازدارندگی برجسته میگردد. این خود نوعی خطای محاسباتی است که هزینه واقعی جنگ را در برابر مزیتهای کوتاهمدت آن کمرنگ میکند. خطای محاسباتی در بحرانهای ژئوپلیتیک، اغلب ناشی از سوگیریهای شناختی و اطلاعات تحریفشده است.
در مورد ایران، تحلیلهای تنشزای خارجی میتوانند دو نوع سوگیری خطرناک را تقویت کنند هنگامی که تحلیلگران ایرانی با گزارشهای رسانهای مواجه میشوند که پیشبینیهای آنها را مبنی بر عزم اسرائیل برای جنگ تأیید میکند، تمایل دارند که سایر اطلاعات متناقض مثلاً وجود اختلاف در کابینه اسرائیل یا فشارهای بینالمللی برای کاهش تنش را نادیده بگیرند. این امر منجر به یک "تونل دید" میشود که در آن، تمامی شواهد به نفع یک نتیجهگیری واحد یا همان جنگ قریبالوقوع تفسیر میشود و در نتیجه، احتمال یک واکنش عجولانه و بدون در نظر گرفتن تمام جوانب افزایش مییابد.
جنگ روانی میتواند دامنه ریسک را در چشم طرف مقابل کوچک جلوه دهد. رسانههای اسرائیلی ممکن است با برجستهکردن تواناییهای نظامی خود و در عین حال، تأکید بر تعهد ایران به پاسخ قاطع، ایران را به سمت یک اقدام نمایشی سوق دهند که بهسرعت از کنترل خارج شود. این همان نقطهای است که یک برخورد محدود بهدلیل ارزیابی غلط از آستانه تحمل طرف مقابل، به یک «جنگ خونین» تبدیل میشود. تجربه تاریخ نشان داده است که اکثر جنگهای بزرگ با یک خطای کوچک در ارزیابیِ قدرت یا نیت طرف مقابل آغاز شدهاند.
برای جلوگیری از افتادن در دام خطای محاسباتی، لازم است که تصمیمگیرندگان در ایران از واکنشپذیری فاصله گرفته و به سمت یک خویشتنداری فعال حرکت کنند بعبارتی ایجاد یک مکانیسم مستقل برای ارزیابی اطلاعات خارجی، به خصوص تحلیلهای رسانههای نزدیک به کانونهای قدرت، بهمنظور خنثیسازی سوگیریهای شناختی و از سوی دیگر درک این نکته که بازدارندگی مؤثر، لزوماً به معنای واکنش نظامی متقابل نیست؛ بلکه میتواند از طریق ظرفیتهای دیپلماتیک و اقتصادی نیز اعمال شود که هزینه ورود به درگیری را برای طرف مقابل افزایش دهد. در نهایت، موفقیت در این فضای تنشآلود، منوط به توانایی تهران در حفظ خونسردی، پرهیز از اقدامات نمایشی و اِعمال قدرت محاسبهگرانه است. نباید اجازه داد که تحلیلهای هیجانی، مسیر کشور را به سوی جنگی خونین تعیین کند.
