«نامه ها به اوتلا و خانواده»
نویسنده: فرانتس کافکا
ترجمه: ناصر غیاثی
ناشر: فرهنگ نشر نو ، چاپ اول ۱۴۰۴
241 صفحه
***
کافکا از انگشت شمار نویسندگانی است که نوشتههای شخصی و نامه هایش نیز همچون داستانهایش جذاب و کنجکاوی برانگیزند و بسیار هم خوانده میشوند. برای نمونه کتاب «نامه به پدر» که از معروف ترین کتابهای کافکا به شمار می آید، حاصل همین نامه نگاری هاست. کتاب «نامه ها به اوتلا و خانواده»که با ترجمه ناصر غیاثی به همت نشر نو منتشر شده، نیز در زمره همین قسم آثارغیر داستانی و شخصی کافکا قرار میگیرد که حجم آنها در مجموعه آثار برجای مانده از او، اگر از آثار داستانی بیشتر نباشد کمتر هم نیست.
اگر ماکس برود به وصیت دوست نزدیکش فرانتس کافکا گوش کرده بود و دستنویس داستانهای کوتاه و بلندش را که نزد او امانت بودند از بین برده بود، امروز از فرانتس کافکا جز داستان بلند مسخ و چند داستان کوتاه که در زمان حیات خود کافکا منتشر شده بود، چیزی باقی نمانده بود. بی گمان کافکا منهای شاهکارهایی همانند محاکمه، قصر، مجموعه داستانهای کوتاهش و حتی رمان آمریکا، از شهرت اعتبار امروز برخوردار نمی شد، چنان که حتی هر قلم اندازی کوتاه و بلند او و مجموعه نامههایی که به دوستان و نزدیکانش نوشته این چنین از اهمیت برخوردار شود.
اما خوشبختانه ماکس برود به اهمیت دستنویس های کافکا بیش از خود او آگاه بود! پس نه تنها آنها را از بین نبرد که به صورتی منظم شده و ویراسته به دست نسلهای بعد رساند. گویی این رسالتی بود که تقدیر بر عهده او گذاشته بود تا به دست او یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم، فرصت دیده شدن پیدا کند و علاقمندان ادبیات نیز از گنجینه نوشتههای او بی نصیب نمانند.
این مقدمهی شهرت و محبوبیتی روز افزون بود تا آنجا که هر یادداشت، نامه و حتی قلم اندازی کوتاهی از کافکا را از چنان اهمیتی برخوردار سازد که گویی اگر نه یک اثر ادبی مهم که یک سند ادبی ارزنده است که باید با دقت از آن بهره برد. سندی ارزشمند برای سیراب کردن عطشی که همواره برای شناخت کافکا وجود داشته، آن هم به دلیل برقرار ارتباط بهتر و قویتر با آثار نویسندهای که بی گمان آثارش چنان بر روح و جسم مخاطب اثر میگذاشت که دیگر نمیتوانست آن آدم قبلی بماند.
از کافکا نامههای زیادی برجای مانده است، از نامههایی که برای نامزدش فلیسه نوشته تا نامههایی که برای اعضای خانواده خود و دیگر دوستانش فرستاده است. خواندن این نامهها با در نظر گرفتن با در نظر گرفتن جهان پراز اضطراب و متزلزلی که قهرمانان آثارش در آن گرفتار هستند به روشنی گواه آن است که شخصیت خود کافکا تا چه اندازه از نقاط مشترک با این قهرمانان برخوردار بوده است. بنابراین هنگام خواندن این نامهها احساس میکنیم مشغول خواندن داستانهایی هستیم که خود کافکا در آنها حضوردارد. جالب اینکه یکی از معروف ترین کتابهایی که از کافکا منتشر شده، یکی از همین نامه هاست، نامهای بلند که البته هیچوقت به دست صاحب آن نرسید و پس از مرگ کافکا نیز با عنوان «نامه به پدر» منتشر شد.
«نامهها به اوتلا و خانواده» تصویری زنده و ملموس از فرانتس کافکا نشان میدهد، انسانی تنها،گاه دست به گریبان احساسات متناقض و درگیر نومیدی، اضطرب و شک که در شاهکارهایش محاکمه و قصر نیز شاهد برخورداری ویژگی هایی از همین قسم توسط شخصیت اصلی آن داستانها هستیم. هارتموت بیندر و کلاوس واگنباخ، گردآورندگان این نامهها با دقت و ظرافت تمام، مجموع 120 نامه (101 نامه خطاب به اوتلا، 5 نامه خطاب به نامزد و همسر آینده اوتلا، 8 نامه خطاب به مادر و پدر) را جمعآوری و ویرایش کردهاند و به همراه توضیحات تاریخی و فرهنگی، آنها را در اختیار مخاطب قرار دادهاند. مترجم فارسی نیز با در نظر گرفتن مخاطبان فارسی زبان، هرجا که لازم بوده توضیحاتی اضافه تر ارایه کرده که متن شخصی این نامه ها که بعضا بسیار موجزند و یا با ارجاع به نکاتی مبهم نوشته شه اندُ برای علاقهمندان عمومی قابل فهم باشد و هم برای پژوهشگران و محققان ادبیات منبعی معتبر به شمار آید. این تلاش باعث شده که کتاب نهتنها اثری خواندنی بلکه مرجعی کاربردی برای درک بهتر زندگی و آثار کافکا باشد.
از جمله ویژگیهای این کتاب علاوه بر مقدمه مترجم کتاب و گفتار آغازین ویراستاران آن، گاهشماری است که ازندگی کافکا اراپه شده است، البته با عنایت به زندگی افرادی که طرف صحبت کافکا در نامههای این کتاب هستند. نشر نو این کتاب را در مجموعهای با عنوان کتابخانه یادها و خاطره ها منتشر کرده که در این مجموعه کتابهایی که شامل نامههای خصوصی آلبر کامو و آنتوان دوسنت اگزوپری نیز پیشتر به بازر آمده است.
اهمیت های این نامهها که بخش اعظم آن به اوتلا کوچکترین خواهر کافکا نوشته شده، به دلیل افقی است که به زندگی شخصی و خانوادگی او می گشاید و تصویری ملموستر از عواطف شخصی او در ارتباط با خانواده نشان می دهد. کافکا اوتلا را با صفتهایی همانند عزیزترینم یا اوتلا جان خطاب داده و در نامهها نیز از خصوصی ترین مسایل خود سخن می گوید. بخصوص که اوتلا تنها کسی است که کافکا به او اعتماد کامل داشت : «اوتلاجان خواهش میکنم ترتیبی بده برایم پول بفرستند. پول چندانی همراهم نبود. آن موقع مادر پول نداشت و نمیتوانست پول اکتبر را پیشپیش بدهد. من هم که نمیدانستم چقدر میمانم اما به من قول داده بوداز اکتبر مبلغ کمی پول در هر نامه بفرستد. خب تا حالا چندینبار خواهش کردهام اما هیچ پولی نرسیده....» در این نامهها نه تنها از چگونگی زندگی و نگاه کافکا در مقاطعی از زندگی اش آشنا میشوید، تصویری تازه ار او در هیآت یک برادر نیز می بینیم. برادری مهربان و دلسوز در عین اینکه خود شخصیتی حساس و شکننده دارد.
پایان زندگی اوتلا کافکا به شکلی شاعرانه با مرگ در آمیخت، در هنگامه جنگ دوم جهانی در زمانی که ماشین نسل کشی حزب نازی، یهودیان مناطق آشغال شده را به کام مرگ می فرستاد، او برای نگهداری کودکان یهودی چکسلاواکی که با قطار به اردوگاه های مرگ فرستاده می شدند، داوطلب شد. به این ترتیب خودخواسته آغوش به روی مرگی گشود که در انتظار همه آن مسافران بود.